به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه تلویزیونی "افسانه سلطان و شبان" یکی از سریالهای محبوب دهه ۶۰ تلویزیون در ژانر کمدی تاریخی است که داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی به اتفاق یکدیگر فیلمنامه این سریال را در قالب افسانهای کهن نوشته و فرهنگ آن را کارگردانی کرد.
در این مجموعه هاشمی (سلطان و شیرزاد شبان)، گلاب آدینه (سلطان بانو)، محمد مطیع (وزیر اعظم)، زنده یاد حسین کسبیان (تلخک)، محمدعلی کشاورز (خوابگزار اعظم)، زنده یاد احمد آقالو (کاتب)،علیرضا مجلل (مقام لشگری)، سیاوش تهمورث (مقام کوشری)، صادق هاتفی (مقام تشریفات)، زندهیاد جمشید لایق (مقام خزانهداری)، حسین محجوب (روستایی)، زنده یاد اکبر دودکار (محافظ) به ایفای نقش پرداختند.
داستان سریال "افسانه سلطان و شبان" درباره سلطانى کوته فکر و خوشگذران بود که کابوس عجیبى دیده و خوابگزار اعظم تعبیر آن را تیرهاى بلایى دانست که در تاریخ معینى از ماه بر سرش فرود خواهند آمد. سلطان از این موضوع وحشت کرد و در بستر بیمارى افتاد.
وزیر اعظم، سلطان بانو و خوابگزار اعظم راهحل این مشکل را جایگزین کردن شخص دیگرى به جاى سلطان دانستند تا خطر بگذرد. پس هماى سعادت را رها کرده و پرنده بر شانه شبان سادهدلى فرود آمد که شباهت غیر قابل تصورى به سلطان داشت. شبان را به قصر آوردند و رداى سلطانى بر او پوشانده و سلطان را نیز در جامه شبانى به ده او فرستادند. تلخک و دوست کاتبش که متوجه تغییر رفتار سلطان شدهاند به جستجوى حقیقت پرداخته و تلخک جانش را در این راه از دست مىدهد.
وزیر اعظم، سلطان بانو و خوابگزار اعظم راهحل این مشکل را جایگزین کردن شخص دیگرى به جاى سلطان دانستند تا خطر بگذرد. پس هماى سعادت را رها کرده و پرنده بر شانه شبان سادهدلى فرود آمد که شباهت غیر قابل تصورى به سلطان داشت. شبان را به قصر آوردند و رداى سلطانى بر او پوشانده و سلطان را نیز در جامه شبانى به ده او فرستادند. تلخک و دوست کاتبش که متوجه تغییر رفتار سلطان شدهاند به جستجوى حقیقت پرداخته و تلخک جانش را در این راه از دست مىدهد.
کاتب و تلخک که به ماهیت اصلى سلطان جدید پى برده است او را از اصل ماجرا باخبر کرده و با هم نقشهاى براى از بین بردن درباریان و رهایى زندانیان طرح کردند. وزیر اعظم کشته و سلطان بانو خودکشى کرد. از سوى دیگر سلطان اصلى که عادت به زندگى روستایى ندارد در ده شیرزاد خرابکارى به بار آورد و پس از دریافت کتکى مفصل، توسط اهالى از ده رانده شد.
در این میان خوابگزار اعظم مژده آورد که آن تاریخ شوم گذشته و جان سلطان از تیرهاى بلا در امان مانده است. سلطان و خوابگزار به قصر باز گشتند و کاتب به استقبالشان آمد. سلطان که از این موضوع تعجب کرده سراغ درباریان و ملازمانش را گرفته و پاسخ مىشنود که همگى در سیاهچال هستند. سپس کاتب با لبخندى درهاى تالار را گشوده و زندانیان رها شده از بند با تیغهایى بران به سمت سلطان حملهور مىشوند که کابوس سلطان به حقیقت پیوسته است.
داریوش فرهنگ: "افسانه سلطان و شبان" حاصل زیر و رو کردن طرحهای خاک خورده در کتابخانه کوچک مان بود
داریوش فرهنگ، نویسنده و کارگردان سریال "سلطان و شبان" درباره ساخت این مجموعه در دهه 60 به خبرنگار مهر گفت: قبل از انقلاب از همان دوران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تماماً کار تئاتر میکردیم و هیچوقت در تلویزیون و سینما ظاهر نشده بودم. نه خودم را "آماده" میدیدم و نه با سلیقه و افکارم جور در نمیآمد. آخرین تئاتری که گروه ما "گروه تئاتر پیاده" انجام داد "دایره گچی قفقاز" بود که سال 1358 بود که طراح و کارگردانش بودم. از همان روزهای نخستین انقلاب، یک هرج و مرج و آشفتگی بر سر تصاحب تئاتر و کارگزاری فرهنگی آن به راه افتاده بود! یک هفته در میان یک نفر به عنوان مدیر تئاتر شهر میآمد و حرفهایی میزد و میرفت.
وی در ادامه افزود: احساس کردم جای من دیگر در تئاتر نیست. به اتفاق دوست و همکار قدیمی و همیشگی خودم مهدی هاشمی تصمیم گرفتیم که عطای تئاتر را به لقای مدیران و وضعیت نابسامانش ببخشیم و سراغ تلویزیون برویم. بعد از زیر و رو کردن طرحهای خاک خورده در کتابخانه کوچک و معصوم خودمان یک شب مهدی هاشمی زنگ زد و گفت: "یافتم! یافتم!" انگار که آن سیب معروف که به کله "نیوتن" خورد به ما هم اصابت کرد "بلا تشبیه" در کتاب "عالم آرای عباسی" چند سطر درباره پادشاه و چوپانی نوشته شده بود که داستان چند خط آن در زمان شاه عباس میگذشت. هر دوی ما ذوق زده شدیم و احساس کردیم چقدر این زمینه مناسب روحیه و سلیقه ماست.
این کارگردان در ادامه خاطرنشان ساخت: با وضع بد اقتصادی تئاتری که به ما هم سرایت کرده بود. خواستیم کاری بکنیم که هم پاسخگوی امورات روزمره ما باشد و هم از تازگی و طراوت برخوردار باشد. یادم میآید که سوسن تسلیمی (همسر سابقم) سه سکه پس انداز داشت که به ما داد تا به شمال و جای خلوتی برویم و این سریال را بنویسیم. ما هم رفتیم هتل "صحرا" بین چالوس و نوشهر و شبانه روز گفتیم و خندیدیم و نوشتیم و نتیجه کار را به تلویزیون دادیم که آنها هم سخت استقبال کردند. یادم میآید سال گذشته دوباره با هاشمی به یادگار به آن هتل سری زدیم که 29 سال پیش در آن اتاقک کوچک طبقه دوم هتل در ضلع غربی آن، سلطان و شبان را با هم نوشتیم. یادش خوش. یک نکته جالب توی نویسندگی این سریال بود که هرگز فراموش نمیکنم.
فرهنگ در پاسخ به این سئوال که این نوشته هر دوی شما بود؟ گفت: بله، در حقیقت هنوز هم نمیدانیم چه قسمتهایی را مهدی هاشمی نوشت و چه قسمتهایی را من نوشتم. به دلیل سالها کار مستمر و سلیقههای مشترک، باهم یکی شده بودیم. آخرین جملهای که برای پایان یک قسمت یکی از ما می نوشت، دیگری با همان ریتم و همان جملات و همان داستان پردازی ادامه میداد و ... تجربه شگفتآوری در نویسندگی بود. مهم نیست خیلی خوب بوده یا نبوده مهم آن است که از درد مشترک و سلیقه مشترک میآمد که دورنما داشت. تازگی و طراوت داشت. روح سرزنده و دلچسبی داشت که دیگر تکرار نشد. همیشه کارها آن طور که تو میخواهی پیش نمیرود. سریال یک هنر عامیانه است و اگر بتوانی یک داستان جذاب را به روانی و سادگی پرداخت کنی حتماً جواب میدهد. حالا بعد از سالها دوباره به همان حس اولیه رسیدهام.
وی درباره همان حس اولیه گفت: هر وقت هر کاری را که احساس میکنی درست است حتماً انجامش بده.
این نویسنده و کارگردان درباره ماندگار بودن این سریال و اینکه آیا از قبل این موفقیت را پیش بینی کرده بودید؟ توضیح داد: موفقیت در کار هنر حرف "بیمعنایی" است. حرفه ما دریای بیکرانی است که هرچه در آن غوطهور بشوی به ناشناختههای بیشتری میرسی. من از شکستهایم بیشتر آموختهام تا از موفقیتها. باور میکنید. ده تا دوازده درصد آن چیزی را به عنوان کارگردان هم میخواستم به دست آوردم. باور میکنید آن روزها دوربین پرتابل "ویدئوی قابل حمل و پراتیک" وجود نداشت. ما می خواستیم علاوه بر طرح یک داستان، شکل و شمایل اجرایی هم، بصری باشد فقط "افراد" حرف نزنند، تصویر هم "حرفی" برای گفتن داشته باشد.
وی ادامه داد: به هر حال با آن دوربینهای بسیار بزرگ و سنگین استودیو، کار را در بیابانها و کوه و کمر شروع کردیم که غیر فنی و غیرممکن به نظر میرسید. ناممکنها همیشه برایم جذابترند. کیفیتهای نمایشی و ناشناختهتری دارد. مثل شخصیتهای منفی و عمیق که بسیار جذابتر از شخصیتهای مثبت امروزی تلویزیون و سینما شدهاند.
فرهنگ درباره اینکه یعنی شخصیتهای مثبت دیگر برای تماشاگر جالب نیستند؟ گفت: شخصیتهای مثبت به دلیل مدیریت و ممیزیهای سلیقه ای در تلویزیون ما تبدیل به موجوداتی بیخاصیت شدهاند که جز تکرار مکررات و نصیحتهای کودکانه هیچ کار دیگری نمیکنند.
این کارگردان در پاسخ به این سئوال که چه ویژگیهایی در یک کار ماندگار هست؟ افزود: نوآوری، جلوتر از زمانه بودن، سرزندگی و سادگی. یادتان باشد آن روزها فقط دو شبکه داشتیم با چند سریال محدود و معدود. از همان روز اول افق دیدمان دورتر و دورتر بود. نمیخواستیم باری به هر جهت کار کنیم، تقلیدی و تکراری کار کنیم، سفارشی و به رسم رایج کار کنیم. خب سریال "سلطان و شبان" در زمان خود نوآوری کرده بود که میتوانست جریان سازی هم بکند.
وی درباره اینکه چرا ادامه ندادید؟ توضیح داد: مشکل ما ایرانیها در همه سطوح اجتماعی و مدیریتی در همین نکته است. ما آدمها ادامه دهنده نیستیم. همه چیزها را فوری و فوتی میخواهیم. سریال باید در فلان تاریخ روی آنتن برود، کدام پژوهش؟ کدام کارشناسی؟ کدام برنامه ریزی درازمدت؟ کدام جسارت و نوآوری؟ کدام خودی و غیرخودی؟ جالب است به شما بگویم کارهای ما در تئاتر امضای و خاصیت مخصوص به خودش را داشت. همه علاقهمندان به تئاتر، کارهای گروه تئاتر پیاده را میشناختند. تلاش میکرد پیشرو، غیرتکراری و تازه باشد. نمایشنامههای را اجرا میکرد که برای اولین بار به نمایش در میآمدند.
فرهنگ خاطرنشان ساخت: یادتان باشد هر کار تازهای که میتواند یک قدم به جریان سازی کمک بدهد، با خودش خساراتی هم میآورد. تجربه اول است! و خودش در پی کشف ناشناختهها است و نمیتواند کامل باشد! چنانچه کار ما هم از ضعف برخوردار بود. اولین سریالی که ساختم همین "سلطان و شبان" بود که در زمان پخش به جز استقبال تماشاگران چندان از سوی منتقدیم مورد توجه قرار نگرفت. سالها گذشت و حالا همه می گویند این یک سریال ماندگار است!! همین وضعیت را اولین فیلم من هم داشت به نام "طلسم" بعد هم "دو فیلم با یک بلیت" که هرگز در زمان خود مطرح نشدند و بعد از سالها تازگی آن کشف شد.
این کارگردان یادآور شد: باز هم جای شکرش باقی است. اما کارهایی که فیلمسازان با همه رنج آن انجام میدهند و از زمانه خود جلوترند باید ادامه پیدا کنند تا جریان ساز شوند. در مورد معماری، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، شعر و رمان نویسی هم همین اتفاقها میافتد. قرار هم نیست همیشه همه کارهای تو ماندگار و جذاب باشند. گاهی کارها خودش خود به خود جور میشوند. گاهی به صد مقدمه ناجور میشوند. طراوت و به روز بدن که لازمهاش پشتوانهای تجربی و علمی است. دانش و بینش تو باید به روز باشد و افقهای گستردهتر را نشانه برود.
وی در پایان افزود: اگر قرار است کارهای تو معرف شخصیت و دانش و شعور تو باشد باید همیشه جلوتر حرکت کنی. رنج بسیار دارد، اما رنج آن لذت بخش است و این لذت خلاقیت میآورد. خلاقیت شعر و سرزندگی به تو میدهد. در تو انگیزه به وجود میآورد. انسان بدون انگیزه یا بدون تخیل، مرده است. اعتبار یک هنرمند فقط به کارهایی نیست که انجام میدهد به کارهایی است که انجام نمیدهد.
محمد مطیع، بازیگر نقش وزیر اعظم: همه عاشقانه در سریال "افسانه سلطان و شبان" بازی کردند
محمد مطیع، بازیگر نقش وزیر اعظم در سریال "افسانه سلطان و شبان" درباره بازی در این پروژه تلویزیونی که دهه 60 توانست نظر اکثر مخاطبان تلویزیون را جذب کند به خبرنگار مهر گفت: دوست دارم قبل از شروع گفتگو به هموطنانم سلام کنم. من با داریوش فرهنگ دوست بودم و قبل از بازی در سریال "افسانه سلطان و شبان" با او اثری با عنوان "رسول پسر ابوالقاسم" را کار کرده بودم. تا اینکه بازی در این مجموعه پیشنهاد شد. من قبل از کار تلویزیونی فرهنگ را از صحنه تئاتر میشناختم و کارهایش را دوست داشتم.
وی در ادامه افزود: از سوی دیگر قرار بود در مجموعه "افسانه سلطان و شبان" مهدی هاشمی هم همکاری کند که همیشه به بازیهای او علاقمند بودم.
این بازیگر درباره ماندگار شدن مجموعه "افسانه سلطان و شبان" خاطرنشان ساخت: دلیل ماندگار شدن این اثر عشق است. تک تک بچههایی که در این پروژه کار میکردند به کار عشق میورزیدند و عاشقانه کار میکردند. این طور نبود که برای پول کاری انجام دهند. همه این مجموعه را دوست داشتند و دست به دست هم دادند تا باری را از این مجموعه بردارند تا کار خوب پیش برود.
مطیع خاطرنشان ساخت: خوشبختانه این سریال نوستالژی مخاطبان تلویزیون است، حتی جوانان 16 و 17 ساله وقتی من را در خیابان میبینند تاکید میکنند سی دی های این سریال را دیدند و لذت بردند. عشق و صداقت در مجموعه "افسانه سلطان و شبان" دیده میشود.
بازیگر نقش وزیر اعظم خاطرنشان ساخت: فکر می کنم یکی دیگر از دلایل موفقیت این مجموعه تیزبینی و باهوشی داریوش فرهنگ بود. او دست بازیگر را باز می گذاشت و این مسئله تیزهوشی او را میرساند، چون سعی میکرد از اندوختههای بازیگران استفاده کند. درباره ایفای نقش خیلی با بازیگران صحبت میکرد و اگر با نظر آنها مخالف بود، قانعشان میکرد. یکی از محسنات داریوش فرهنگ همین مسئله بود، چون او در کنار کارگردانی بازیگر هم بود و این تیزهوشی را داشت. برخی مواقع شاهد هستیم برخی کارگردانان توان بازیگری را ندارند، اما برای بازیگر اینقدر بازی میکنند و تمرکز او را به هم میریزنند.
وی درباره اینکه بعد از این همه سال وقتی به سریال "افسانه سلطان و شبان" نگاه میکنید، به نظرتان چه جایگاهی دارد؟ پاسخ دادن به این سئوال مشکل است، چون وقتی از ایران میرفتم ذهنم را پاک کرد، چون پاککن به گذشتهام خورده خیلی چیزها محو شده است، به همین دلیل خیلی شفاف نیست، اما در مجموع سریال "افسانه سلطان و شبان" و نقش وزیر اعظم را خیلی دوست داشتم.
جبار آذین، منتقد:"افسانه سلطان و شبان" در زمان خودش تجربهای نو بود
جبار آذین، منتقد درباره مجموعه تلویزیونی "افسانه سلطان و شبان" به خبرنگار مهر گفت: برنامه، مجموعه و فیلمسازی در صدا و سیما در هر دورهای تابع شرایط اجتماعی، سیاستهای سلیقهای و گروهی از مدیران این سازمان و تحت تاثیر تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه بوده است. به گونهای که در دورهای تاکید بر تولید مبتنی بر موضوعهای خاص و در دورهای دیگر دستور ساخت بر مبنای سوژههای متفاوتی مدنظر بوده است. جالب اینکه بخشی از محصولات این سازمان که زیر نظر مدیران و برنامهسازان در دورهای تولید شده در نظر مدیران و برنامهسازان بعدی مقبول واقع نشده و ادامه تولید و حتی پخش مجدد نیافتند و این همه پیش از آنکه نتیجه و ماحصل سیاستها و برنامههای اصولی و مدون باشد، حاصل سلیقهها بوده است.
وی در ادامه افزود: یکی از مجموعههای سالم، خوش ساخت و بیننده پسند سیما که در نوع و زمان خود تازه بود و در شرایط اجتماعی پخشاش مورد توجه قرار گرفت و تولید گونههایی از آن میتوانست توفیقهای بیشتری را نصیب سازندگان آن و روند معقولی را در دستور کار صدا و سیما قرار دهد، مجموعه خوب "افسانه سلطان و شبان" بود که با استفاده از داستانی آشنا و مردمی، نگارشی پسندیده، ساختار مناسب و بازیهای جذاب تولید شده بود این مجموعه طنز اجتماعی کار مشترک داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی بود.
آذین خاطرنشان ساخت: این دو هنرمند با این سریال در جامعه هنری تثبیت شدند با اینکه این مجموعه بعدها مجدداً پخش شد مانند بسیاری از تولیدات دورههای قبل از دم تیغ قیچی عبور کرد. "افسانه سلطان و شبان" در دورانی که تولید هنوز در سیما قوام نداشت توانست خانوادههای زیادی را پای تلویزیونها بنشاند و دامنه استقبال از آن تا دورترین نقاط کشور رسید، اما سیاست سلیقهای ادامه تولید این نوع مجموعه را متوقف کرد و سازندگان آن راهی سینما شدند و تنها خاطرهای خوش از "افسانه سلطان و شبان" در یادها ماند.
وی در پایان افزود: هنوز هم متن خوب، کارگردانی شسته و رفته و بازیهای مقبول بازیگران در یاد بینندگان خرد و کلان آن دوران باقی مانده است.
-----------------------
گزارش از: فاطمه عودباشی
نظر شما