به گزارش خبرنگار مهر، نشست مولانا و انسان امروز دیروز شنبه 10 مهر با حضور کاظم محمدی وایقانی، سید حبیب نبوی و یاسر هدایتی در سرای اهل قلم برگزار شد.

کاظم محمدی وایقانی گفت: نکته ای که درباره مولانا از آن غفلت می شود این است که این شخصیت یک انسان شناس بزرگ است.
در ابتدای این نشست یاسر هدایتی با بیان این که مولانا دیگر یک شخصیت محسوب نمی شود، گفت: مولوی امروز دیگر یک متن محسوب می شود که قابلیت تاویل دارد و هر مخاطبی می تواند با تفکرات خود در مقابل آن قرار بگیرد. مخاطب وقتی ارتباط بیشتری با اشعار مولانا برقرار کند افق های نوینی را در افکار و نظریات وی می یابد.
هدایتی گفت: با توجه به این که از سخنان مولانا تفاسیر مختلفی می شود باید به تحلیل و بررسی آنها بپردازیم تا ببینم این عارف بزرگ برای انسان امروز چه حرفی دارد چون سخنان مولانا در بعد زمان محدود نمی شود و در همه اعصار حامل پیام و سخنان پر مغز است. نکته دیگر این که مولانا در اشعارش اعلام می کند که چراغ به دست گرفته ام و گرد شهر به دنبال انسان می گردم در حالی که انسان امروزی به دنبال چراغ راه می گردد.
کاظم محمدی وایقانی نیز در این نشست گفت: وقتی سخن از عرفان به میان می آید آنچه مهم است مخاطبی است که با او سروکار داریم. در دین و عرفان آنچه مهم است گوش شنوایی است که وحی یا الهام را استماع کند. استمرار پیام های الهی منوط به گوش شنوا است. در بطن مفهوم عرفان انسان نهفته است و اگر انسان را از عرفان بگیریم عرفان دیگر چیزی برای عرضه نخواهد داشت.
سخنان مولانا فراتر ازدید فلسفی است
وی درباره شخصیت مولانا گفت: همه ما مولانا را به عنوان یک فقیه، عالم دین و... می شناسیم اما آنچه از آن همیشه غفلت میشود این است که مولوی یک انسان شناس بزرگ است. کمتر کسی در تاریخ وجود دارد که مثل مولانا انسان را بشناسد و درباره او با این شناخت عمیق و گسترده سخن بگوید. مولانا معتقد است که انسان قابلیت محور شدن برای دریافت پیام های آسمانی را داراست و اگر انسان را از آفرینش حذف کنیم دیگر سخنی برای گفتن باقی نمی ماند.
این استاد عرفان با بیان این که در فلسفه تعاریف مختلفی از انسان وجود دارد، گفت: عالی ترین این تعریف ها انسان را حیوان متفکر می داند. اما سخنان مولانا فراتر از دید فلسفی است و از نظر مولانا انسان کسی است که دید و دیده دارد و کسی که دید و دیده نداشته باشد تعریف انسان بر او جاری نمی شود. حضرت علی (ع) نیز در حدیثی می فرماید آنچه می بینی حق است نه آنچه می شنوی مگر آنکه گوینده کاملا مورد وثوق و اطمینان باشد.
در تعریف مولانا انسان ترکیبی از ظاهر و باطن است
مولف کتاب "مولانا پیر عشق و سماع" گفت: در حوزه ماهیت وجودی انسان مولانا تعریف جالب دیگری دارد و انسان را ترکیبی از ظاهر و باطن می داند و اعلام می کند که برخی افراد انسان را در همین ظاهر خلاصه می کنند و به باطن راهی ندارند چون اهل درون نیستند. در نظر مولانا بزرگ ترین انسان شناسان پیامبران هستند چون همه اسرار وجودی انسان از طریق خداوند در اختیارشان قرار گرفته و در هر دوره نیز به تناسب با سطح درک مردم آن دوره سخن گفته اند.
وی افزود: مولانا در این تعریف انسان را با قرآن می سنجد و می گوید همان طور که برای قرآن لایه های درونی و بیرونی وجود دارد برای انسان نیز درونیات و برونیاتی وجود دارد که باطن و درونیات انسان چون باطن قرآن پیچیده و رازگونه است و نصیب ما از قرآن جز ظاهر و خط و نوشته های آن نیست.
کاظمی سپس عنوان کرد: مولوی در دفتر سوم مثنوی حکایت مارگیری را بیان می کند که در تطبیق آن با شرایط امروزی سردرگمی انسان امروز را نشان می دهد. مولانا با توسل به این حکایت انسان امروز را خود فروخته می داند و بیان می کند که این انسان خود را به دلیل خودناشناسی زود به این و آن فروخت.
نویسنده کتاب "شبلی: مجنون عاقل" درباره انسان شناسی و روانشناسی مولانا گفت: 700 سال پیش از این که فروید متولد شود مولانا سنگ بنای این علم را ساخت و انسان شناسی بکر او در سرتاسر مثنوی مشهود است. در داستان اول مثنوی که داستان کنیزک و پادشاه است به موضوع ولی و نفس حق او اشاره می شود. با توجه به این داستان می توان گفت مشکل انسان امروز این است که آن انسان کاملی را که باید با او روبرو شود نمی شناسد. دلیل این عدم شناخت این است که انسان با تعریف خودش فرسنگ ها فاصله گرفته است.
وی افزود: تعریف انسان امروزی از خود هزاران بار دروغ است. او از خویشتن خویش می ترسد و در چالش شدیدی در یافتن خویش نامرئی خویش است. ما به عنوان انسان های امروزی میان هزاران اسم و امضا و عکس گم شده ایم و از خود خویش بیخبر هستیم.
این پژوهشگر یادآور شد: کدام یک از ما جرات آن را دارد که ساعتی در خلوت یک عارف قرار بگیرد؟ این خلوتگاه جایی است که ارتفاعش به اندازه قد و عرضش به اندازه نشستن و طولش به قدری باشد که فرد بتواند دراز بکشد و بخوابد. به تعبیر عرفای بزرگ این خلوتگاه باید تو را از مردم جدا کند و سپس تو را از خودت جدا کند. به تعبیر یکی از عرفای بزرگ این خلوت باید مانند قبر تو باشد.
محمدی گفت: اگر به یک انسان امروزی بگویند 24 ساعت در خانه ای تنها بمان، تمام وقتش در تنهایی به مسائل بیرونی تعلق خواهد گرفت و فرصتی برای رجوع به خود نخواهد داشت. بنابراین برای یافتن خود به خلوت احتیاج داریم و برای یافتن خلوت لازم است که عاشق باشیم. چون عاشق به دنبال خلوتگاهی است که یا با معشوق خلوت کند یا با خیال معشوق. در کل حرف مولانا این است که باید بتوانی خودت را بخوانی اما ما از خواندن کتاب نفس خویش ناتوانیم.
نبوی: نایاب ترین پدیده ها را راحت تر از انسان می توان یافت
در ادامه سید حبیب نبوی مثنوی را کتاب انسان شناسی دانست و گفت: مولانا بیش از هر مقوله ای به انسانشناسی پرداخته است چون گمشده راستینش انسان است. وقتی فرد گمشده حقیقی خود را شناخت به تکاپو می افتد و به دنبال آن انسان میگردد. مولانا معتقد است سخت ترین جستجو، جستجوی انسان است و نایاب ترین پدیده ها را نیز راحت تر از انسان واقعی می توان یافت.
نبوی گفت: مدرن واژه ای یونانی و به معنای اکنون است. اما نگاه مولانا به انسان مدرن چیست؟ برای بررسی این موضوع ابتدا باید مشخص شود که مولانا انسانی سنتی است یا مدرن. ما مولوی را سنتی نمی دانیم ولی او را در سنت یافته ایم. او یک انسان اکنونی و حقیقتی مدرن است. مولانا در زمان خودش سخن اکنون را گفته و کهنه ها را تازه کرده است. هر سخنی در طول زمان رنگ می بازد و کهنه می شود اما سخن انسان اکنونی کهنه ها را احیا می کند.
این مولوی شناس یادآور شد:ما امروزمثنوی و دیوان کبیر را خوانش و تفسیر می کنیم ولی از فیلتر امروزی عبورش می دهیم. فهم سخنان مولانا با عبور از فیلتر امروزی است که برای انسان امروزی آسان می شود. مولانا درباره وجدان انسان سخن میگوید و آثارش وجدانی هستند به همین دلیل در مرز زمان و مکان نمیگنجد.
مولانا برای بیان حقایق فیلترهایی دارد
وی گفت: مولانا برای بیان حقایق فیلترهایی دارد. مثلا در داستان نبرد امام علی (ع) با عمرو ابن عبدود آب دهان انداختن عمرو را به صورت امام، کظم غیظ و مبارزه با نفس امام را روایت می کند اما دیگر از قتل عمرو به دست امام حرفی به میان نمی آورد چون قصدش تاریخ خوانی نیست بلکه نیتش تعلیم و بهره گیری از سیره حضرت علی (ع) است.
نبوی افزود: در مورد تعابیر قرآنی و مصادیق وحی نیز به قدری فیلترهای مولانا زیاد است که می توان مثنوی را تفسیری بر قرآن دانست. بزرگ ترین خطری که در فهم قرآن وجود دارد این است که مصداق های قرآن مقدس شمرده بشوند. مثلا گفته شود چون نام ابولهب در قرآن آمده پس او شخصیت قابل احترامی است. مولانا برای جلوگیری از این موضوع مصداق هایی از قرآن را که مربوط به جزیره العرب می شود از فیلتر عبور می دهد و در مفهومی عام و جامع تر برای همه بیان می کند.
وی گفت: نگاه مولانا تقدس را از مصداقها می گیرد اما این تقدس در سنتز یا بطن آیات باقی می ماند. به همین دلیل می توان مثنوی را کتاب داستان دانست که البته همین داستانی بودن آن که بیشتر حالت بشری به مصداق های قرآنی داده تا حالت درون گروهی و اسلامی، امتیاز برجسته این کتاب است.
این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنان خود گفت: شاید بتوان مولانا را پدیدآورنده بزرگ ترین فرهنگ عاشقانه دانست. او در فضایی می زیسته که عاشقی در آن جایگاهی نداشت. مولانا به غزالی ارادت داشت و غزالی عشق را بطالت و کار انسانهای بیعار می دانست. مولانا درسن 40 سالگی که سن پختگی است به یک بن بست در زندگی می رسد. فلسفه، فقه، کلام و آداب صنفی مدرسه دینی هیچکدام نمی تواند او را اغنا کند، تا هنگامی که با شمس روبرو می شود.
نبوی سپس گفت: مولانا با آشنایی با شمس از این انسداد خارج می شود و این خروج با گرایش عاشقانه همراه است. مولانا میگوید هوس آن است که بن بست را تجربه نکنی و همیشه راهی برای خروج از وضیعت انسدادی داشته باشی. برای انسان امروز نیز راه های فرعی بسیاری وجود دارد تا با بن بست روبرو نشود. مثلا روزی ماشین جدید می خرد، روزی خانه جدید و... بنابراین بن بستی برای انسان امروز وجود ندارد که بایستد و تفکر کند.
انسان امروز در عاشقی توفیق ندارد
این مولوی شناس گفت: انسان امروز توفیق کمی در عاشقی دارد. عشق کار آسانی نیست. انسان باید یک آبستن شدن از عشق را به همراه زایمانی با درد تجربه کند تا به وجد بیاید. متاسفانه امروزمردم با پیامک های سطحی به وجد می آیند.
نبوی در جمع بندی بحث گفت: انسان امروز باید با به بن بست رسیدن به تفکر فرو برود و کمی از لایه های بیرونی خود خارج شود تا بتواند خویشن خویشن را ببیند.
کد خبر 1163394
نظر شما