پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۲ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۵۸

گودرزی:

سفیدی و سیاهی در رمان مدرن جایی ندارد

سفیدی و سیاهی در رمان مدرن جایی ندارد

محمدرضا گودرزی گفت: سفیدی و سیاهی یا بد و خوب مطلق مربوط به واقعگرایی کلاسیک است و در رمان مدرن جایگاهی ندارد.

به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی رمان " به هادس خوش آمدید" نوشته بلقیس سلیمانی دیروز یکشنبه 11 مهر با حضور محمدرضا گودرزی، محسن حکیم معانی و نویسنده کتاب در فرهنگ سرای انقلاب برگزار شد.

محسن حکیم معانی نویسنده و منتقد ادبی درباره نقطه آغاز این رمان گفت: عبارت " به هادس خوش آمدید" در واقع جمله آغازین کتاب است و در موقعیتی بیان می شود که رودابه و دوستانش در حال رفتن به پناهگاه هستند. هادس در اساطیر یونان خدای دنیای مردگان است و دنیای زیر زمین قلمرو فرمانروایی اوست. در یک قرعه کشی که میان او و دو برادرش انجام گرفت خدایی آسمانها به زئوس، خدایی دریاها به نپتون و فرمانروایی سرزمین مردگان به هادس رسید.
 
حکیم معانی افزود: در همین جمله ابتدایی باید مکث داشته باشم چون با توجه به مفهوم هادس گویا رمان دارد وارد مرحله ای می‌شود که حیات نابود می شود و هرچه داستان جلوتر می رود ورود به قلمرو هادس جدی تر می شود. در این رمان مرگ و تباهی که عناصر ملزم جنگ هستند حضور پررنگی دارند.

حکیم معانی: طبقه اجتماعی این رمان نسبت به کارهای قبلی سلیمانی فرق کرده است
وی یکی از تفاوت های این رمان با دو رمان پیشین سلیمانی را چنین برشمرد: در این رمان با زمانی درگیر هستیم که در خود دهه 60 جاری است در حالی که دو رمان قبلی تماما در این دهه اتفاق نمی افتاد. مثلا در رمان "خاله بازی" با شخصیت هایی سروکار داریم که در دهه 70 یا 80 زندگی می کنند و فلاش بک هایی به گذشته زده می شود. یا رمان "بازی آخر بانو" از دهه 50 تا دهه 70 را روایت می کند. "به هادس خوش آمدید" اما از دهه 60 فراتر نمی رود و پایان آن در سال های آخر جنگ می‌گذرد.
 
این نویسنده تفاوت دیگر این رمان با نوشته های قبلی سلیمانی را در طبقه اجتماعی مورد نظر دانست و گفت: در دو رمان قبلی اگر از طبقات پایین اجتماع سخن گفته می شد، این رمان به طبقات سطح بالای اجتماع و دختر یک فئودال یا نیمه فئودال پرداخته که در روستایی در کرمان رشد کرده است. این رمان به گونه ای اضمحلال و از هم پاشیدگی این طبقه را بعد از انقلاب روایت می کند.
 
نویسنده مجموعه داستان " ارواح مرطوب جنگلی" گفت: در دو رمان قبلی سلیمانی با شخصیت های ایدئولوژیک رویرو بودیم که مهمترین ابزار برای پرداختشان عقاید ایدئولوژیکشان بود و نهایتا سرخوردگی به دلیل نرسیدن به آرمان ها را در آن ها شاهد بودیم. ولی شخصیت اصلی این داستان با با ایدئولوژی معرفی نمی شود. رودابه شخصیتی است که ایدئولوژی او را در بر گرفته است ولی با ایدئولوژی تعریف نمی شود. در این رمان اساس کار سلیمانی معرفی شخصیت ها در ابری از ایدئولوژی بوده است.
 
حکیم معانی یکی از ویژگی های این کتاب را وجود نوستالژی های بسیار دانست و گفت: این موضوع در همه عناصر سازنده این رمان به چشم می خورد. مثلا نوستالژی جغرافیا که کرمان و شهرهای شمال و جنوب کشور را تصویر می کند. یا مکان‌هایی چون دانشگاه تهران، کوی دانشگاه، امیر آباد، خیابان مطهری و دیگر مکان ها که در رمان های قبلی نویسنده نیز استفاده از این عنصر را زیاد دیده ایم. نوستالژی دیگر نوستالژی کتاب های دهه 60 است که البته در مقایسه با رمان های قبلی نویسنده این نوستالژی در این کار کمتر به چشم می خورد.

ورود دیرهنگام شخصیتها و اطناب به این رمان لطمه  زده است
وی ادامه داد: نوستالژی آدم ها و توصیف تیپ های دهه 50 و60 و دیگر عناصر داستان سازی در این رمان بسیار حساب شده و معقول استفاده شده اند. اما در دو رمان قبلی و این رمان با پایانی روبرو شدم که به نظرم حق داستان این نبود که این گونه تمام بشود. گویی نویسنده خود را ملزم به گرفتن نتیجه می دانست. با وجود پایان بندی قاطع مخاطب ناکام می ماند و سوال من از نویسنده این است که چه اشکالی داشت اگر رودابه را با شک و دودلی هایش رها می کردیم؟

این منتقد ادبی با اشاره به وجود اطناب در بعضی از بخش های کتاب گفت: برخی از بخش های کتاب در صورت حذف شدن هیچ لطمه ای به متن داستان نخواهد زد و برای نوشته شدن دو صفحه از این کتاب هیچ توجیهی پیدا نکردم و مطالب این دو صفحه قابل خلاصه شدن در یک جمله بود. مورد دیگر ورود دیرهنگام شخصیت های مهم در داستان است و درحالی که رمان از نصف گذشته است، در صفحه 60 شاهد ورود عموی رودابه به ماجرا هستیم.

گودرزی: نام "به هادس خوش آمدید" هوشمندانه انتخاب شده است
در ادامه محمدرضا گودرزی نویسنده و منتقد ادبی، گفت: نکته هایی در متن این کتاب وجود دارد که نشان می دهد سلیمانی برای نگارش متن تحقیقات و بررسی های لازم را انجام داده است. چون در رمان های واقع گرایی که به مسائل وحقایق تاریخی می‌پردازند اگر نویسنده دقیق نباشد، مخاطب اعتماد خود به او را از دست خواهد داد.
 
وی با بیان این که نام این کتاب هوشمندانه انتخاب شده است، گفت: ابتدا فکر می کردم اسم کتاب به اشتباه انتخاب شده است و هادس فقط یک نام است اما وقتی تاریخ اساطیر یونان و رم را بررسی کردم متوجه شدم هادس هم نام شخص است و هم نام همان قلمرو زیرزمینی خدایی او. گویی هادس استعاره ای از کل جهان متن است که با هوشمندی انتخاب شده است.
 
این منتقد با اشاره به این که "به هادس خوش آمدید" رمانی واقعگراست، گفت: پس زمینه رخدادهای داستان جنگ است اما جنگ به قدری نقش کلیدی در پیشبرد داستان دارد که با وجود بودن در پس زمینه همه اتفاقات کلیدی به آن وابسته اند. اگر خواننده ای به دنبال مطالعه رخداد و ماجراهایی که تعلیق پیدا می کنند، است توصیه می کنم به سراغ این کتاب نرود. اما اگر به دنبال شخصیت‌پردازی و موضوع تغییر شخصیت است این رمان می تواند برای مخاطب مناسب باشد.
 
نویسنده مجموعه داستان "اگه تو بمیری" گفت: این کار بیشتردر وجه غالب ذهن رودابه جریان دارد اما به نظرم نویسنده هرکجا که به مشکل برخورده به خود زحمت نداده است که شیوه روایتی کار با دانای کل ترکیب نشود و در بعضی بخش های کتاب شیوه روایتی دانای کل را شاهد هستیم.
 
گودرزی مشکل دیگر این کتاب را تعدد نام شخصیت ها دانست و گفت: وقتی اسم برده می شود یک هویت در ذهن شکل می‌گیرد و این هویت موجب شخصیت پردازی می شود و ذهن مخاطب را از اصل داستان منحرف می کند. به نظرم برای عدم تشتت ذهن خواننده لازم نیست همه نام ها را ذکر کنیم. در این کار بسیاری از شخصیت ها با نام معرفی می شوند که می شد با بیان نسبت‌های فامیلی یا کاری آن ها را معرفی کرد.

گودرزی: توصیف مراسم سنتی از نقاط قوت این رمان است
نویسنده مجموعه داستان " پشت حصیر" گفت: در بخش هایی از این رمان اطناب و تاخیر دیده می شود که بعضی از این تاخیرها مثبت هستند و به کار کمک کرده‌اند. تاخیر در رمان به معنی به تعویق انداختن ارائه اطلاعات برای ایجاد جاذبه  در نزد خواننده است. وقتی رمانی وارد حوزه روانشناختی می شود نباید به جزئیات بپردازد و توصیف موشکافانه جزئیات متعلق به سبک واقعگرایی کلاسیک است و این رویه در داستان مدرن جایگاهی ندارد. بدین روی بعضی از بخش های کتاب به دلیل توصیفات گسترده از فضای اطراف واقعا خسته کننده می شود.
 
وی با بیان این که هر متن تشکیل شده از توصیف و روایت است، گفت: روایت به معنی کنش است و توصیف برای ملموس شدن متن به کار می رود. متنی که توصیفش بیش از روایتش باشد خسته کننده خواهد بود. گاهی در متن به قدری زمان ساکن است که به رغم نثر خوب، رمان کند پیش می رود که این یک نقطه ضعف برای کتاب محسوب می شود.
 
این منتقد با اشاره به اضافه بودن برخی از بخش های کتاب، گفت: جبهه رفتن رودابه زیاد برای داستان کاربرد دارد اما او در جبهه هیچ کاری نمی کند و به جای روایت 20 صفحه ای از روزهای حضور او در جبهه می شد این بخش را در 3 صفحه جمع بندی کرد. شاید اگر کل کتاب 50 صفحه بود اثری قوی تر از رمان فعلی را پیش رو داشتیم.
 
گودرزی با توجه به شخصیت پردازی در این رمان گفت: سفید و سیاه یا خوبی خالص و بدی مطلق مربوط به واقعگرایی کلاسیک است و ایراد دیگر این کتاب این است که خاکستری بودن را برای شخصیت ها قائل نیست و شخصیت بد را به طور افراطی سیاه نمایش می دهد و شخصیت خوب داستان حتی یک گاف هم نمی دهد.
 
نویسنده مجموعه داستان " در چشم تاریکی" گفت: در تعریف رمان مدرن اولویت با ذهن است تا عین و این بدان معنی است که رخدادهای درونی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.
 
وی درباره غلبه زمان در این کتاب گفت: زمان سکون در این رمان بر زمان متحرک سلطه دارد و در بعضی از بخش ها که فلاش بک وجود دارد به دلیل کند بودن خود متن و کندی دیگری که فلاش بک ایجاد می کند در داستان یک رخوت مصاعف دیده می شود. نکته دیگر این که ایدئولوژی جنسی رودابه کاملا زیر سلطه مردسالاری جامعه قرار می گیرد که به نظرم این موضوع با روحیات یک دانشجوی علوم سیاسی با فرضیاتی که داستان برای رودابه در نظر می گیرد همخوانی ندارد.
 
گودرزی صحنه سازی و توصیف مراسم سنتی چون عزاداری، قوچ سربریدن و عید را به عنوان نقطه قوت این اثر دانست و اضافه کرد: در مورد شخصیت رودابه باید این نکته را اضافه کنیم که از یادآوری رنج و بلایی که به سرش آمده لذت می برد که به نظر این موضوع متاثر از آرای فروید و داستایوفسکی است.
 
این نویسنده درباره پایان بندی داستان گفت: با آقای حکیم معانی موافقم و اصلا از پایان این رمان لذت نبردم. به نظرم خودکشی رودابه بی دلیل به آخر داستان موکول شده است و اگر بنا بود این شخصیت خودکشی کند باید 100 صفحه قبل دست به این کار می زد.
 
سلیمانی:می خواهم نسل جدید همدلانه‌تر به تجربه‌های نسل قبل نگاه کند
در ادامه بلقیس سلیمانی نویسنده کتاب " به هادس خوش آمدید" خوشخوان بودن رمان را مهمترین موضوع مد نظرش عنوان کرد و گفت: قصد داشتم اضمحلال این خانواده را نشان دهم و دغدغه ام این بود که وضعیت نسل خودم را در شرایط پیچیده قبل و بعد از انقلاب به تصویر بکشم. این رمان آینه ای است که من در مقابل دهه 60 گرفته ام. اگر فرد دیگری آینه را به سمت آن دهه بگیرد قطعا زاویه دیدش متفاوت خواهد بود.
 
سلیمانی گفت: مطلب دیگری که قصد نمایشش را داشتم تعرض بود. همیشه ملت ایران با دو تعرض روبرو بوده است. یک تعرض درونی و دیگری تعرض بیرونی که توسط دشمن صورت می گیرد. می خواهم نسل جدید همدلانه تر به نسل قبل و تجربه‌های آن نگاه کنند. بسیاری از خواننده ها از پایان بندی کارهای من راضی نیستند که شاید در این زمینه ضعف از من بوده باشد.
 
این نویسنده گفت: دلیل تاخیر در خودکشی رودابه این است که هنوز خودش را مقصر نمی داند و جامعه اطراف را مسئول می‌داند  اما در مسیر داستان متوجه می شود که چقدر مقصر است که در نهایت دست به خودکشی می زند. تجاوزی که در داستان صورت می گیرد نمادی از تعرض نسل پیر به نسل جوان است و رودابه که در فضای سنتی رشد کرده از این سنت و نسل پیشین توقع چنین جفایی را ندارد. این قضیه ای است که رودابه در نهایت نمی‌تواند با آن کنار بیاید.
 
وی گفت: زاویه دید من در این رمان دانای کل است ولی این دانای کل خارج از ذهن رودابه ایستاده است. او کنار، جلو و پشت رودابه حرکت می کند و تصورم این بود که از دانای کل محدود بهره برده ام.
 
نویسنده رمان " خاله بازی" گفت: در این سه رمان خواننده ام را خسته کرده ام اما قبول کنیم که این خلاء برای شناخت نسل من وجود دارد و به نظرم این نسل فرازهای مهم تاریخی را از سر گذرانده است. در این رمان سعی کردم نشان بدهم که بر یک اجتماع و یک فرد چه گذشته است و موضوع دیگر این که فضای داستان بعدی ام دیگر در گوران نیست و در تهران رخ خواهد داد.
کد خبر 1163964

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha