پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۳ مهر ۱۳۸۹، ۹:۲۱

گفتگوی مشروح مهر/

رویای شیرین درکوهپایه های زاگرس/ برای نجات پردیسان به دادگاه لاهه رفتم

رویای شیرین درکوهپایه های زاگرس/ برای نجات پردیسان به دادگاه لاهه رفتم

شیرین ابوالقاسمی در اوایل دهه شصت و در شرایطی که اوضاع کشور به دلیل جنگ تحمیلی وضعیت ویژه ای داشت، تنها زنی بود که در معاونت محیط طبیعی سازمان محیط زیست ماند و در سال 63 به مدت 15 روز به دادگاه لاهه رفت تا از حقوق از دست رفته محیط زیست ایران دفاع کند.

به گزارش خبرنگار مهر، او اولین مدیر ایرانی پارک پردیسان بود و امروز بعد از 30 سال، گامهایش را محکم  در دامنه های سنگلاخی دنا بر زمین می گذارد و مدیر پروژه بین المللی حفاظت از سیمای زاگرس مرکزی است. 

مدیر این پروژه بین المللی از سال 57 تا 67 مدیر پارک پردیسان بود، 10 سالی که برایش پر است از فشارها و مشکلات و هیجانات خوشایندی که در طول گفتگویم با او دائم به آن استناد می کند. می گوید: "بعد از مدیریت پارک پردیسان تمام مناطق حفاظت شده ایران را پیشنهاد و یا نهایی کرده ام."

ابوالقاسمی فوق لیسانس کشاورزی از دانشگاه شیراز است. زنی که خود را زاده کوهستانهای زاگرس می داند و دل در گرو خاطرات کودکی اش دارد: " از چهار- پنج سالگی تا امروز به ارتفاعات زاگرس رفت و آمد دارم. این خاک را مثل کف دست می شناسم. زاگرس وطن من است."

او اصالت بختیاری دارد و متولد "چال خونچه" در نزدیکی های شهرکرد است. بزرگ شده شیراز است و مثل تمام شیرازیهای عالم وقت بیکارش را در دامان طبعت گذرانده است.

می گوید: "زاگرس خاطرات کودکی و نوجوانی ام را بیادم می آورد. من بزرگ شده شیرازم. شیرازیها هیچ وقت در خانه نمی مانند و همیشه اوقات تعطیل از خانه می زنند بیرون و به دامان طبیعت می روند. من از بچگی ارتفاعات دنا در ذهنم بوده و رفت و برگشتهای که به این منطقه داشتم را خوب به یاد دارم. به غیر از 10 سالی که مدیر پارک پردیسان بودم بقیه زمان خدمتم در رفت و آمد به مناطق حفاظت شده سپری شده است."

او مرا به دیدن لکه های رنگی روی نقشه ایران تشویق می کند:" اگر نقشه ایران و لکه های مربوط به مناطق حفاظت شده را ببیند، متوجه تلاشهایم در مورد مناطق حفاظت شده خواهید شد." تلاشهایی که خود آنها را اثر بخشی بر مناطق حفاظت شده ایران می نامد. 

شیرین ابوالقاسمی خانواده اش را همیشه همراه خود می بیند و مهمتر از همه همسرش را که هیچگاه پشت او را خالی نکرده است. هرگز از فشار گاه و بیگاه زندگی گلایه نمی کند. معتقد است باید صبور بود و شرایط را تحمل کرد، از همکار گرفته تا همسر و فرزند.

مقطعی در سازمان حفاظت محیط زیست و در حوزه معاونت محیط طبیعی سازمان تنها زنی بود که مشغول فعالیتهای جدی اداری بود. از سال 57 تا 59 بانوان دیگری در سازمان بوده اند ولی تا سال 67 تنها زنی است که به طور جدی فعالیت کرده است. بسیاری از همکارانش به خارج از کشور رفته اند. می گوید: "آنها همه به آنور آبها رفتند ولی من ماندم" و می خندد.

هر چه تلاش می کنم گفتگو با خانم ابوالقاسمی را به سمت و سوی زندگی شخصی و خاطرات و سلیقه های شخصی اش به عنوان یک زن در محیط طبیعی ایران ببرم، خیلی مقتدرانه سر از نگاه کارشناسی و تسلطش بر مناطق حفاظت شده در می آورد. انگار پیوندی ناگسستنی با حرفه جذاب و پر دردسترش دارد.

حساسیت او به عنوان کارشناس دفتر زیستگاهها و امور مناطق نسبت به مناطق حفاظت شده ایران بی نظیر است. انگار رویای کودکی اش را در ارتفاعات بکر و دست نخورده زاگرس می جوید. زنی که اراده اش ققنوس افسانه ای دنا را تداعی می کند، پرنده ای که خاطره اساطیری اقوام ایرانی نشسته بر دامان زاگرس است.

می گوید: " از سال 67 روی مناطق حفاظت شده کار کرده ام، ولی قبل از آن در پارک پردیسان ردیف حقوقی من کارشناس دفتر زیستگاهها بود. آن زمان آمریکایی ها مشاور و مدیر پارک پردیسان بودند و همزمان با انقلاب اسلامی رها کرده و از کشور رفته بودند و آنجا ادعاهایی مطرح کردند. من هم برای نجات پردیسان به دادگاه لاهه رفتم و دفاع کردم و حق و حقوق سازمان را برگرداندم. مشاوران و مدیران خارجی پارک به دلیل اینکه تحت شرایط خاص از کشور خارج شده بودند رقم قابل توجهی را آن زمان علیه ما ادعا کرده بودند. ولی من رفتم و پردیسان را زنده کردم."

او از مصائب و مشکلات در 10 سال مدیریتش بر پارک پردیسان می گوید که به مدت هفت سال یک ریال هم به او به عنوان مدیر پارک پول ندادند و با دست خالی و تنها با همت مدیرکل وقت منابع طبیعی استان و شهردار منطقه 2 شهر تهران و با ارتباطاتی که از آن طریق گرفته بود، به صورت مجانی 50 هکتار فضای سبز ایجاد کرد. بعد از آن بود که در برنامه دوم اقتصادی دولت، پردیسان توانست ردیف بودجه بگیرد.
 
شیرین ابوالقاسمی حالا بعد از 30 سال که مادرانه برای محیط زیست ایران تلاش کرده، دوباره قرعه فال را به نامش زده اند تا با چراغ سبز معاونت محیط طبیعی سازمان محیط زیست مسئولیت پروژه حفاظت از زاگرس را به عهده بگیرد.

اوایل تابستان امسال و در حالی که پنج سال از آغاز مدیریت پروژه حفاظت از تنوع زیستی در سیمای زاگرس مرکزی گذشته است او مدیریت این پروژه بین المللی را به عهده گرفته تا در دو سال باقی مانده، این پروژه را به سرانجام برساند.
 
او می داند من هم مثل خودش زاده کوهپایه های سرسبز زاگرسم و در دامان دنا بزرگ شده ام، از من می پرسد:" اگر جای من بودی برای معرفی روستای پایلوت جهت مدیریت و همسو سازی بهره برداری پایدار و حفظ تنوع زیستی، بین دو روستای دشت رز و ده برآفتاب در بویراحمد کدام را انتخاب می کردی؟"
 
این دلمشغولیها را تنها می توانم در ذهن و زبان زنی پیدا کنم که 30 سال برای محیط زیست ایران به خصوص مناطق حفاظت شده آن جان کنده، زنی که زندگی اش را صرف احیای حیات طبیعی ایران کرده است. بی اختیار با او همراه می شوم و اشتیاقش برای سامان دادن منطقه حفاظتی دنا را ارج می نهم. می گوید: "مردم این مناطق سواد ندارند اما همینکه با من روبرو می شوند، می گویند؛ بچه های ما دیگر شکار نمی روند!"

با چشمانی که از شادی برق می زند آرام مثل نجوای مادری در گوش فرزندش می گوید: "می فهمم که در ارتفاعات "دشت رز" وقتی زنی میانسال اینگونه حرف می زند یعنی برنامه های پروژه خوب پیش رفته است."
 

 
او با ظرافت مناطق تحت مدیریتش را رصد کرده است. در مقایسه میان دو روستای همجوار و تحت پوشش پروژه حفاظت از زاگرس در کهگلیویه و بویراحمد می گوید: "در فاصله چند کیلومتر که پر از کوههای در هم تنیده است، بین روستای ده برآفتاب و دشت رز واقعا تفاوت را به وضوح دیدم که روستایی از روستای دیگر متفاوت بود و این تنها می تواند در ارائه خدمات و آموزش های خاص باشد."

با افسوس می گوید:" اصلا امتیازاتی که به روستای ده برآفتاب داده شده با دشت رز قابل مقایسه نیست، اما پروژه ما برای پاسخگویی بهتر باید فاصله بین مناطق پایلوت را از بین ببرد."
 
او به مناطق مختلف و تحت پوشش منطقه اشاره می کند:"17 منطقه الان در پروژه زاگرس است. پروژه زاگرس بزرگ از منتها علیه شمال غربی کشور شروع می شود و تا اعماق دریای عمان ادامه دارد و شامل استانهای کرمانشها، مرکزی، لرستان، آذربایجان غربی، فارس و... می شود. در سال 81 که تازه پروژه داشت شروع می شد، 7 منطقه حفاظت شده برای مدیریت اعلام شد و از کرمانشها شروع کردند تا باغ شادی در استان یزد را شامل می شد. بعد از آن به دلیل مشکلاتی که بوجود آمد به استانهای چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، بخشهای از استان فارس و اصفهان اکتفا کردند."
 
منطقه حفاظت شده دنا جزو هفت منطقه پایلوت انتخابی در پروژه اصلی زاگرس بزرگ است ولی غیر از این منطقه اشترانکوه لرستان جزو محدود پروژه تعریف شده بود که بایستی در پروژه مطالعه می شد ولی همه حذف شدند و تنها در چهار استان به شکل پایلوت اجرا شد که باز هم با محدودیت مواجه است.
 
او از این تفکیک و گزینش ناخرسند است و معتقد است" از سال 84 پروژه وارد فاز اجرایی شده و در سال 88 بازنگری روی پروژه  انجام شده است. با این حال با توجه اینکه طرف قرار داد پروژه در جف(jef)  احساس می کرد اهداف پروژه با فعالیتهای سازمان فاصله دارد پروژه مجدد تایید و تا سال 2012 تمدید شد."
 
شیرین ابوالقاسمی در طول این گفتگو، به چشم انداز پروژه نگاهی ژرف می اندازد، مانند 30 سال خدمتش از اینکه بگوید برنامه درازمدت برای تبدیل شدن پروژه به پارک ملی وجود دارد خسته نمی شود اما توضیح می دهد که پیشنهاد ارتقا به پارک ملی در دنا با توجه به شاخصهای بین المللی کمیته حفاظت رد شده است چرا که مردم در محدوده پروژه حضور اجتناب ناپذیر دارند.
 
او می گوید:" در مدیریت مناطق حفاظت شده ذخیره گاههایی هستند که می توانند مردم را در خود نگه دارند و بخشهایی هم تحت حفاظت باشند. این بخشهای می تواند در سطح پارک ملی باشد ولی ما در سطح اول کشور استاندارد جامع حفاظت نداریم. یعنی مناطقی که کاملا بکر و دست نخورده باشند وجود ندارند. ولی در زاگرس این امید هست که بتوان تنها منطقه ای که چنین وضعیتی دارد را معرفی کرد."
 
فتح ناشدگی ارتفاعات دنا و قله 4 هزار و ۲۵۰ متری آن و همین طور تیغه ارژن در کازرون و بسیاری مناطق دیگر در زاگرس برای شیرین ابوالقاسمی افتخار بزرگی است. می گوید: "هرگز پای بشر به اینجاها نرسیده است و برای معرفی به سازمان جهانی حفاظت هیچ شاهدی جز زاگرس نداریم که ارئه دهیم تا عنوان درجه یک بگیرند."
 
او به کمیته شورای عالی محیط زیست و پیشنهادی ارتقاء دنا تا سطح پارک ملی اشاره می کند و می گوید:" متاسفانه به دلیل مغایرت با اهداف طبقه بندی شده اتحادیه جهانی حفاظت، دنا موفق نشده عنوان پارک ملی را احراز کند و علی رغم تصویب دولت و بررسی های انجام شده، نقصانهای در این زمینه وجود دارد که به دلیل تعارض این منطقه با اهداف جهانی بی نتیجه مانده است."
 
او با دلسوزی بی نظیری تعریفی که برای پارک ملی یک منطقه حفاظت شده  است را توضیح می دهد که می تواند کوهستان، دشت، تالاب و ... باشد و با حسرت می گوید: "ولی دنا به دلیل وجود چندین روستا در خود نتوانست امتیاز پارک ملی را بدست بیاورد."
 
او امیدوار است اگر بتواند یک محدوده کوچک حتی 10 هزار هکتاری از مجموع 80 هزار هکتار کل پروژه  که هیچ معارضی نداشته باشد پیدا کند، می تواند می تواند آن را به عنوان ذخیره گاه زیست کره به سازمانهای جهانی برای حفاظت بین المللی معرفی کند.
 
می گوید: "چنین منطقه ای را می توان در دنا مرکزی یا دنای شرقی پیدا کنیم. اگر بتوانیم محدوده ای بلا معارض در این مناطق جستجو کنیم می تواند ذخیره گاه زیست کره مناسبی برای معرفی باشد. اما خروج روستا نشینان اصلا توصیه نمی شود، چون مجامع بین المللی حفاظت معتقدند نباید مردم از سرزمین خود بیرون رانده شوند. چرا که این اتفاق می تواند بر علیه مفهوم حفاظت تلقی شود. باید سمت و سو داد تا مدیریت بهره برداری و حفظ منابع به خوبی انجام شود. مدیریت مشارکتی مردم و بهر برداری پایدار از منابع  طبق بند ماده 16 قانون حفاظت بهترین راهکار حفظ مناطقی مانند زاگرس است."
 
او دوباره به منطقه "دشت رز" اشاره می کند که "اولین چیزی که یک زن محلی به من گفت این بود که بچه های ما دیگر برای شکار نمی روند. آنجا امکانات نیست. گاز ندارند و هنوز به صورت کاملا سنتی زندگی می کنند. وقتی این رویکرد در مردم بومی بوجود آمده باید مسئولین ما به این سمت و سو کشیده شوند که بومیان را حمایت کنند."
 
وی می گوید:" الان که این گرایش در مردم بومی ایجاد شده باید هدایت شود و به آنها آموزش داده شود که کسانی که این همه امکانات طبیعی در اختیار دارند نباید به طبیعت آسیب بزنند و در بعد گردشگری سرمایه گذاری کنند و با امکاناتی که ما فراهم می کنیم آنها می توانند امرار معاش کنند و دیگر دست به اسلحه برای شکار نبرند."
 
وی معتقد است در این سالها تلاشهای خوبی برای حفاظت منطقه صورت گرفته ولی ممکن است به خود او هم بعد از پایان مسئولتیش ایراد بگیرند و این نمی تواند چیزی را عوض کند.

می گوید: "به من هم بعد از آنکه از مدیریت پروژه رفتم انتقاد می کنند و این چیزی را تعین نمی کند. ولی باید به مسائلی مانند تغییر و دستکاری در سند اولیه پروژه توجه کرد. مناطقی که چشم و چراغ مناطق بودند حذف شده اند و در بعد بودجه پروژه رقم 3 میلیون دلار رقمی نیست چرا که 3 برابر این رقم که نهادهای بین المللی کمک کرده اند باید از منابع ملی هزینه شود که متاسفانه هزینه نمی شود."
 

 
او به علت حضورش در منطقه زاگرس اشاره می کند که " در این مدت که با آقای صدوق(معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست) همکاری داشتم از بیرون چند نفری برای جابجایی و مدیریت پروژه در نظر داشتند. ایشان خیلی عجولانه تصمیم نمی گیرند و پنج شش ماه وقت گذاشته اند و بررسی کرده اند و بعد تصمیم گرفتند و بعد از این زمان به این نتیجه رسیدند که من مسئولیت پروژه را به عهده بگیرم و به خاطر اصرار وی و اینکه روی پروژه و منطقه زاگرس تسلط دارم، این مسئولیت را پذیرفتم."
 
او می گوید: " بدون اغراق صد درصد مناطق حفاظت شده ایران را خود پیشنهاد و اعلام کرده ام. قبلا از حفاظت برخی از این مناطق شکار ممنوع بودند و بعضی اصلا هیچ پرونده ای نداشتند و به یکباره به عنوان منطقه حفاظت شده معرفی شدند. در جریان کل وضعیت مناطق طی این سالها بوده ام. برای نمونه در دوره ای که منطقه زاگرس شکار ممنوع بود در مقاطعی در دفتر زیستگاه یا کارشناس و هم کارشناس مسئول بودم یا معاون دفتر بودم و یا سرپرست دفتر زیستگاه."
 
او محدوده تحت پوشش پروژه زاگرس را 3 میلیون و 500 هزار هکتار معرفی کرد و گفت: " بخشهای به شکل پایلوت مشخص شده است که حفاظت از کل این مناطق در یک دوره 5 ساله امکان پذیر نیست، بنابراین به صورت پایلوت مورد مطاله قرار گیرند و حمایت شوند."
 
اوی می گوید: "همه چیز در مدیریت من وجود دارد و چون زاده زاگرس هستم احساس می کنم این مناطق حفاظت شده بچه های من هستند و چون می دانم که این مناطق قابلیت حفاظت بهتر را دارند بسیار حساس بودم که این منطقه با چه ضریبی حفاظت می شوند؟"
 
او می گوید: "در طول ماموریتهای کاری در طول 30 سال خدمتم این مناطق را قدم زده ام  و نسبت به منطقه آشنایی کامل دارم. مناطق را قدم به قدم با محیط بانان گشته ام و حتی مرزهای آن را بسته و تعیین کرده ام و در سال 85 اعلام حفاظت دادم. این منطقه نوستالژی خاصی برای من دارد چرا که محل تولد من است و خود را فرزند زاگرس می دانم."
 
شیرین ابوالقاسمی با اینکه سخت مشتاق است نگاه تخصصی اش را در مدیریت منطقه حفاظت شده دنا و در پروژه بین المللی حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی ادامه دهد، از او می خواهم به خاطرات تلخ و شیرنیش در سالهای مسئولیتش در سازمان حفاظت محیط زیست هم اشاره کند.
 
می گوید: "همزمان با مدیریتم در پارک پردیسان و در سالهای دهه اول انقلاب فشارها روی مناطق مختلف خیلی زیاد بود به طوری که تمامی وزارتخانه ها و بانکها تابلوهایی تحت عنوان تعاونی مسکن در پردیسان نشانده بودند که هدف همه آنها غصب اراضی محیط زیست بود. ولی در مقابل همه آنها موفق شدم پردیسان را نجات دهم و به جایی برسانم که امروز منطقه ای قابل توجه در تهران محسوب می شود."

او همچنین به ساعات طاقت فرسایی اشاره می کند که در منطقه پریشان و دشت ارژن در کازرون داشته و مجبور بوده در گرمای 45 درجه تابستان با شرجی شدید تالاب و مشکلات طاقت فرسا در یک پاسگاه محلی سر کند.
 
می گوید:" در حاشیه مرز استان فارس و هرمزگان منطقه ای وجود دارد که مطمئنم خیلی از کارکنان سازمان و مسئولان محیط زیست کشور تا حالا پایشان به آنجا باز نشده ولی من با یکی دوتا از همکاران شب را مجبور شدم در یکی از پاسگاهها آنجا سر کنیم در حالی که این منطقه بسیار خطرناک، کریدور رفت و آمد اشرار و قاچاق انواع مواد مخدر و قاچاقا کالاهای دیگر بین شهر داراب در فارس و سیستان و بلوچستان و سپس انتقال به افغانستان و پاکستان بود. من با همکارانم در آن شرایط سخت تنها در پاسگاهی شب و روز سپری کردیم."
 
می گوید باید هرج و مرج را ببینید تا در کویر کاملا برهوت و بدون آب شیرین و نبود امنیت بتوانید مقاومت کنید و سطح مناطق حفاظت شده را ارتقا دهید.
 
او به منطقه تحت مدیریتش اشاره می کند و ماجرایی را از یک محیط بان در این منطقه شرح می دهد که فضای گفتگوی مان را عوض می کند. "خاطره بدی از یک محیط بان در دنا دارم. روزی که در منطقه برای بازدید رفته بودم جوانی از محیط بانان که بغل دستم ایستاده بود و تقریبا 25 سال سن داشت به خاطر نداشتن لباس مناسب نتوانست تعادل خود را در ارتفاعی کنترل کند از کوه پرت و متاسفانه قطع نخاع شد. این اتفاق به خاطر شرایط لباس و پوشش و کفشهایش بود که پاره شده بودند. واقعا اینها ازاد دهنده است و به نظر من از مدیریت من مهمتر است چرا که ارزش انسان مهم است ولی او جانش را برای حفاطت از دنا گذاشته بود."
 
از او می خوام به عنوان فرزند زاگرس و مدیر پروژه بین المللی حفاظت از تنوع زیستی این منطقه، زاگرس را در در یک جمله برایمان توصیف کند. می گوید: "به دلیل اینکه این منطقه خیلی بزرگ است نمی توانم کوچکش کنم، فقط می توانم بگویم واقعا زاگرس مظلوم واقع شده در حالی که می تواند بین ارتفاعات دنیا جایگاه خاصی داشته باشد. زاگرس مهد فرهنگ و تمدن بشری بوده است. گندم اهلی دنیا که امروز مورد استفاده بشر است از گندم وحشی ارتفاعات زاگرس برداشت شده و در پائین دست توسط اجداد ما اصلاح شده و امروز در دنیا رایج است. حتی قوچ و میشها و گوسفندان اهلی جهان، نژاد اصلاح شده قوچ و میشهای وحشی زاگرس است و ...

زاگرس کوهستان بکر طبیعت است او را دریابید...
 
----------------
گفتگو از جواد حیدریان
کد خبر 1164174

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha