به گزارش خبرنگار مهر، "ملک سلیمان" می تواند اتفاق خوشایندی برای امین زندگانی باشد. او در مدت 17 سال فعالیت هنری، که بیشتر در حوزه تلویزیون، یکی از پر مخاطبترین رسانهها اتفاق افتاده است، آنچنان که انتظار داشت دیده نشده است. سریالهایی که هر کدام در مدت طول پخششان مخاطب زیادی را با خود همراه کرد. بخش دوم گفتگوی ما با زندگانی به آثار تلویزیونی او اختصاص دارد.
گروه فرهنگ و هنر:*شما زودتر وارد هنر شدید یا برادرتان؟
-امین زندگانی: بین من و امید اتفاق جالبی افتاد. او سال 60 درست زمانی که 14 سالش بود در نمایش هادی مرزبان بازی کرد. عنوان نمایشنامه "فریاد" بود. من نه سالم بود و آن موقع با امید سر تمرینها میرفتم اما از یک زمانی به بعد آقای مرزبان به من گفتند تو نیا.
*چرا؟
-باعث میشدم امید خندهاش بگیرد و همه چیز به هم میریخت. سال 64 امید وارد تلویزیون شد. او کار بازیگری را زودتر شروع کرد اما هر دو با هم وارد دانشگاه شدیم. هر دو سر یک کلاس مینشستیم. هیچ وقت یادم نمی رود سر یکی از کلاسها وقتی آقای ناظرزاده اسم من را خواند چون جثه خیلی کوچکی داشتم، گفت آقای زندگانی داداش کوچکت را آوردی که با فضای دانشگاه آشنا بشود؟ دبیرستانی است؟ امید گفت: نخیر، اگر دانشجو نبود اسمش هم در لیست نبود. این معضل را در زمان دانشجویی زیاد داشتیم.
*یعنی شما از 18 سالگی به بعد رشد کردید؟
-اگر از 18 سالگی رشد می کردم که خوب بود. من از 23 سالگی به بعد تازه شروع به قد کشیدن کردم. گفتم که همه چیز در مورد من عجیب و غریب است. زمانی که برای نمایش "به من دروغ بگو" رفتم پیش آقای مسعودشاهی که بودجه کار را برای جشنواره تئاتر فجر بگیرم، سلام کردم و گفتم که آمدم برای گرفتن هزینههای کار. آقای مسعودشاهی سرش را از روی کاغذ بلند کرد و گفت برو بگو کارگردان بیاید. گفتم من در خدمتتون هستم. دوباره گفتند وقت من را نگیر، گفتم کارگردان نگفتم دستیار و بازیگر. گفتم من خودم کارگردان هستم و مجبور شدم حتی کارت هم نشان بدهد. آقای مسعودشاهی گفت کارت چند بازیگر دارد؟ گفتم 10 نفر و با متن دو ساعته. برگه را از من گرفتند و 250 هزار تومان برایم نوشتند. آن زمان این رقم خیلی بالا بود و بیشترین بودجهای که به نمایشهای آن موقع اختصاص میدادند 230 تومان بود. منتظر بودم 100 هزار تومان بنویسند و من هم چانه بزنم و این رقم را به 150 هزار تومان برسانم که خوشبختانه من را غافلگیر کردند.
*هزینه نمایش که از این بودجه بیشتر نشد؟
-نه. یادم است همه هزینهها روی هم شد 248 هزار و 200 تومان و مابقی پول را هم با بچهها کنار پارک دانشجو ساندویچ خوردیم.
* چطور آزیتا حاجیان برای نمایش "یک زن، یک مرد" از شما دعوت کرد؟
-نقش اول مرد آن نمایش به من پیشنهاد شد. بعد از گذشت چند اجرا هم به خاطر این که من درگیر بازی در یک سریال بودم کامبیز دیرباز قبول کرد یک شب درمیان به جای من بازی کند. آن نمایش در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد. یک بار هم اگر اشتباه نکنم آقای مرزبان برای نمایش "آب روی سنگفرش خیس" به من پیشنهاد بازی داد که متاسفانه نشد. سال 81 آقای سمندریان می خواست "گالیله" را روی صحنه ببرد و من هم نقش آندرهآ را بازی کنم که باز هم این اتفاق نیفتاد و جلوی اجرای نمایش را گرفتند.
*پس بیمهری تنها در تداوم حضور شما در تئاتر دخیل نبود و خیلی مواقع بدشانسی هم آوردید؟
-آن زمان که آقای سمندریان من را برای بازی در کارشان دعوت کردند کلی پیغام تلفن و تهدید شدم که سراغ این کار نروم و پایم را از گلیمم درازتر نکنم.
*این تهدیدها از طرف چه کسانی بود؟
-بازیگرانی که این نقشها را حق خودشان میدانستند. آنهایی که معتقد بودند چراغ تئاتر را روشن نگه داشتند و فراموش کرده بودند که من کارم را از تئاتر شروع کردم.
*آقای سمندریان تحت تاثیر این حرف و حدیثها قرار نگرفتند؟
-نه. اتفاقا خیلی هم اصرار کردند که حضور داشته باشم که متاسفانه کار تعطیل شد و من این سعادت را از دست دادم و امیدوارم در آینده بتوانم با ایشان همکاری کنم. بعد از نمایش "یک زن، یک مرد" آزیتا حاجیان ،هادی مرزبان برای نمایش "پایین ،گذر سقاخانه" به من زنگ زدند و گفتند هنوز هم دوست داری با من کار کنی؟گفتم من که از نه سالگی پا منبری شما بودم.
*زمانی که به کار آقای مرزبان دعوت شدید باز هم تهدیدها وجود داشت؟
-انقدر زیاد بود که یک بار آقای مرزبان به من گفت امین چرا اینقدر راجع به تو حرف هست و من کم کم دارم نگران میشوم که نکند در مورد انتخابم اشتباه کردم.
*چی میگفتند؟
-میگفتند این اصلا صدای خوبی ندارد و نمیتواند نقش یک لات را بازی کند و بلد نیست روی صحنه برود. من هم به آقای مرزبان گفتم شما کارگردان هستید و مجازید که هر طور دوست دارید تصمیم بگیرید اما اگر از من بپرسید میگویم که از عهده نقش برمیآیم. اگر بخواهید روی حرف دیگران حساب باز کنید من واقعا توانش را ندارم.
*اجرای موفقیت آمیزی بود؟
-بله. همه اجراها سالن پر بود. من در مقابل این حرفها سعی کردم یک گوشم در باشد و گوش دیگرم دروازه. تماشاگری بود که نه بار با خانوادهاش برای تماشای این کار به تئاتر شهر آمد و هر نه بار هم برای من دسته گل آوردند بدون اینکه یک بار توقع بلیت مهمان داشته باشند. تماشاگری بود که هنوز هم به من زنگ میزند و من اسم او را در تلفنم مادر جان گذاشتم. جالب اینجا بود که یکی از اعضای گروه هم یک روز به من گفت امین من را حلال کن، خیلی پشت سرت صحبت کردم و گفتم تو که این همه کار تلویزیونی داشتی نمی توانی نقش یک لات بی سر و پا را بازی کنی.
*این همه سمپاشیها اعتماد به نفس شما را نمی گرفت؟
-اصولا هر بار که نفی شدم انرژی بیشتری گرفتم. زمانی که شما انکار میشوید سعی می کنید خودتان را ثابت کنید. نمیدانم این اتفاق افتاده است یا نه اما تلاش کردم تا امروز این کار بکنم و برایم خیلی جالب بود که این اولین کار آقای مرزبان است که بعد از اجرا سکوت مطبوعاتی در موردش شد. دو مجله دو نقد نوشتند و بعد همه چیز تمام شد. البته من آمادگی این بیتوجهی را داشتم و برایم عجیب نبود.
*پیشنهاد تئاتر بعد از "پایین ،گذر سقاخانه" دیگر نداشتید؟
-نه. البته یک پیشنهادی یکی از دوستان بود که متاسفانه نتوانستم حضور پیدا کنم. یک تله تئاتر هم با آقای رایانی کار کردم که تجربه خوبی بود.
*اما امسال دوباره به سمت تئاتر کشیده شدید.چرا آقای رایگان شما را انتخاب کردند؟
-برای خودم هم خیلی جالب بود که از بین این همه بازیگر تئاتر چرا من برای این کار دعوت شدم.در هر صورت تمریناتمان با گروه بازیگری آغاز شد است و با رویا تیموریان، شبنم مقدمی، هومن سیدی، محمد سلوکی و بنده قرار است نمایش را از 17 آبان ماه روی صحنه ببریم. دورهای که ما تئاتر کار می کردیم زمانی که کسی تماس میگرفت برای کار تصویری، چون تئاتر کار کرده بودیم ما را پس میزدند. رفتیم تلویزیون کار کردیم، وقتی مطرح شدیم و بعد از اینکه از آقای چیز و اسم نقش بالاخره به اسم خودمان صدایمان کردند و عکسمان روی جلد مجلات رفت، دیدیم سینما از بازیگران تلویزیون کسی را انتخاب نمی کند. خلاصه هر جا دست گذاشتیم اوضاع به هم ریخت.
انگار همه چیز جامعه ما برعکس است. هنرمندی که صبح به موقع سرکار حاضر نمیشود و برای بازی در یک فیلم هزار ادا در میآورد احترامش بیشتر است نسبت به کسی مثل من که همیشه به موقع سر تصویربرداری حضور دارم و هیچ وقت هم به خاطر غذا و شرایط کار گله نمیکنم |
*شما در جشنواره تئاتر فجر هم به خاطر بازی در کار آقای رادی حتی نامزد بهترین بازیگر نشدید.
-نقش بزرگی بود و به احترام اقای رادی که همه میدانستند آن زمان دوران کسالتشان را طی میکنند باید به کار توجه میشد. اما به آقای مرزبان گفته بودند شما سال قبل جایزهتان را گرفتید و امسال اصلا توقع نداشته باش. آقای مرزبان جایزه گرفته بود، ما که نگرفته بودیم؟
*همان زمان بود که نمایش "ملودی شهر بارانی" اکبر رادی را در رشت اجرا کردید؟
-آقای مرزبان تصمیم گرفتند یک هفته وسط نمایش "پایین، گذر سقاخانه" تعطیلی به گروه بدهند اما روز دوم تعطیلی با من تماس گرفتند که آدرس خانه را بدهم تا نمایشنامه جدید را برایم بفرستند.
*قرار بود دانیال حکیمی آن نقش را بازی کند.
-بله اما او سر فیلمبرداری بود و نتوانست این کار را انجام بدهد. حفظ کردن 120 صفحه متن برای من خیلی سخت بود به خاطر همین گفتم نمیتوانم این کار را انجام بدهم اما آقای رادی اصرار کردند. هیچ وقت یادم نمیرود که چه سردردی سر این کار گرفتم. من سه روزه متن را حفظ کردم و دو روزه هم حفظ کردن میزانسنها طول کشید. در طول هشت اجرا هیچ تپقی نزدم و هیچ کدام از میزانسنها را هم اشتباه نرفتم. استقبال خوبی هم در رشت از این نمایش شد. قرار بود هفت اجرا برویم اما هشت اجرا رفتیم چون تماشاگران نمایش را میخواستند.
*اما در مورد بازی در تلویزیون، به نظرم بازی شما با افت خیز نسبتا زیادی همراه است.
-نمونه میآورید؟
*مثلا سریالهایی چون "طلسم شدگان" و "معصومیت از دست رفته" از نظر کیفی با سریالی چون" قفسی برای پرواز" قابل مقایسه نیست.
-هنوز یک قسمت سریال که بیشتر پخش نشده است.
*همان یک قسمت هم برای مقایسه عوامل این مجموعهها کافی است.
-یک سری انتخابها دست من بازیگر نیست. اما شما فکر میکنید "معصومیت از دست رفته" و "طلسم شدگان" برای من چه بازخوردی داشت؟
مستقل بودن هزینه دارد. یکی از دوستانی که اسمش به مافیای سینمای ایران معروف است به من پیشنهاد همکاری داد. من گفتم مشکلی ندارم اما به شیوه خودم عمل میکنم. او هم گفت خیلی پر رویی |
*از سوی جامعه هنری؟
-بله. زمانی که آقای میرباقری من را برای "معصومیت از دست رفته" دعوت کردند اصلا راضی نبود من در این فیلم بازی کنم. من در حقیقت به این کار انداخته شدم و هیچ وقت برخورد اول و روز سوم ایشان را فراموش نمیکنم وروز اول انقدر که استرس داشتم گفتم بازی نمیکنم اما روز سوم آقای میرباقری به من گفت نشستی روی نقشت، بتاز و برو من پشتت هستم.
*بازیگری مثل شما که اهل حاشیه نیست، چرا باید این اتفاق برایش بیافتد.
-مستقل بودن هزینه دارد. یک بار یکی از دوستانی که اسمش به مافیای سینمای ایران معروف است به من پیشنهاد همکاری داد. من گفتم مشکلی ندارم اما به شیوه خودم عمل میکنم. او هم به من گفت خیلی پر رویی. هیچ چیز به اندازه استقلال رای برای من مهم نیست. من در فیلمنامه دخالت میکنم و خیلی وقتها تلاش میکنم کار را نجات دهم چون با این کار خودم را نجات میدهم. متاسفانه ما این روزها مقهور حواشی بازیگرها هستیم تا بازیشان. من هیچ کدام از این حواشیها را ندارم و هیچ وقت هم دوست نداشتم این رویه را در پیش بگیرم. اما انگار همه چیز جامعه ما برعکس است. هنرمندی که صبح به موقع سرکار حاضر نمیشود و برای بازی در یک فیلم هزار ادا در میآورد احترامش بیشتر است نسبت به کسی مثل من که همیشه به موقع سر تصویربرداری حضور دارم و هیچ وقت هم به خاطر غذا و شرایط کار گله نمیکنم. از بچگی مادرم به من یاد داده است که مثل دیگران باشم و همان چیزهایی را بخورم که جمع میخورند و اصلا نمی فهمم چرا بعضی از بازیگران خودشان را متفاوت و جدا از دیگران میدانند. من بازیگری هستم که با کارگردانهایی کار کردم که مردم نمیشناسند. در تلویزیون بازیگری یک مجموعه کار میکند میرود به سمت سینما . اما حتی مجموعه "تا صبح" هم که تمام شبکههای استانی پخش کردند، دیده نشد.
*سال بعد هم همان ساعت شبکه پنج این مجموعه را پخش کرد.
-یک بار از من سوال کردند با این میزان مخاطبی که کارهای شما دارد چرا در سینما کم کارید؟من هم صادقانه گفتم چون پیشنهادی ندارم. البته این را هم بگویم که حاضر نیستم به هر قیمتی و در هر اثری بازی کنم. مثلا چون فلان کارگردان بزرگ به من پیشنهاد داده پنج سکانس یک فیلم را بازی کنم، نه اصلا اینطور نیست.
*یعنی دنبال نقش یک هستید؟
-نه من دنبال این هستم که جای خودم بازی کنم. به خاطر کسی نقشی را قبول نمیکنم. اگر من بازیگرم باید توانم ارائه شود. البته اگر آقای میرباقری و بحرانی و قاسم زاده اصل از من بخواهند حتی یک پلان هم بازی کنم این کار را میکنم چون حسن نیت و صداقت این آدمها برایم ثابت شده است. من برای زحمتی که کشیدم احترام قائلم و یک شبه ره صد ساله نرفتم. اگر تعریف و تمجیدی از من نشده ایرادی ندارد، اما دلیل نمیشود تن به یک سری چیزها بدهم.
حاضر نیستم به هر قیمتی و در هر اثری بازی کنم. مثلا چون فلان کارگردان بزرگ به من پیشنهاد داده پنج سکانس یک فیلم را بازی کنم |
*به همین خاطر هم بازی در نقش حضرت سلیمان را پذیرفتید؟
برای این فیلم هم همه میگویند چرا آقای زندگانی انتخاب شد. همه میگویند چرا امین زندگانی اما نمیگویند نقدشان به بازی من چیست. جالب است که برای مخاطب خارجی این بازی و شخصیت خیلی دلنشین است.
*شما سال 80 هم نامزد بهترین بازیگر مجموعههای تلویزیونی شدید؟
من به همراه 25 نفر انتخاب شدیم اما 3 نفرمان بالا آمدیم. من و آقای لولایی و محمود پاک نیت. اما در نهایت این عنوان نصیب آقای لولایی شد. به مدیرآن وقت تلویزیون گفتم که چطور میشود یک بازیگر سریال نود شبی و طنز را هم سطح با بازیگران سریالهای هفتگی میکنید. ایشان هم پذیرفتند و از سال بعد هم ارزیابیها جدا صورت گرفت.
*یعنی معتقدید جامعه هنری در مورد شما بیمهری کرده است .
-به نظرم یک مقدار از بیمهری فراتر است و تعمدی در کار بوده است. تعمدی که با عداوت و دشمنی همراه شد. سال گذشته جشنواره تله فیلمها برگزار شد. من تنها هشت تله فیلم بازی کردم اما به چشم همه آمده است و چند بار هم پخش شده است. اگر من انقدر توانا هستم و میتوانم مخاطب جذب کنم پس چرا اسمی از من در جشنواره تله فیلمها نیست؟ همینطور در مورد جشنواره فیلم فجر سال گذشته و ملک سلیمان.
*انتظار سیمرغ را داشتید؟
-من همان موقع هم گفتم که سیمرغ برای من نیست. حتی گفتم میدانم که نامزد هم نمیشوم. به دلایلی که خودم هنوز کشفش نکردم. یکی از دوستان به من گفت تو حتی اگر خیلی بد هم بازی کرده باشی به خاطر اینکه ملک سلیمان پروژه عظیمی است حتما نامزد میشوی. البته خوشحال هم شدم که این اتفاق نیفتاد.
*چرا؟
-چون جشنواره سال گذشته انتخابها آنطوری نبود که مردم انتظار داشتند. مخاطب من هم مردم هستند.طبق معمول فیلم اکران جشنواره دو ،سه پیشنهاد بیشتر برای من به دنبال نداشت که با آنها هم نتوانستم ارتباط برقرار کنم.
*فکر نمیکنید با اکران عمومی "ملک سلیمان" پیشنهادها زیاد بشود؟
اگر قرار بود این اتفاق بیافتد بعد از "طلسم شدگان" و "معصومیت از دست رفته" میافتاد.
*به نظر میآید تلخی ذاتی دارید که عمدتا در بازیهایتان هم دیده میشود. فکر نمیکنید به همین دلیل به بدشانسی زیاد فکر میکنید؟
-اتفاقا آدم مثبتاندیشی هستم اما در این سالها انقدر اتفاقات بد افتاده است که دلیل هیچ کدامشان را هم نمیدانم.
...........................
گفتگو:الهام نداف
نظر شما