به گزارش خبرنگار مهر، نهمین نشست از سلسه نشستهای تخصصی گروه "فلسفه دین" با موضوع " تجربه دینی" عصر چهارشنبه 21 مهرماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با سخنرانی حمیدرضا آیت الهی، حسین کلباسی، عباس یزدانی و امیر نصری برگزار شد.
در این نشست دکتر حمیدرضا آیت الهی به موضوع "دین و تجربه دینی" پرداخت و گفت: پیش فرض اصلی برای بررسی رابطه دین و تجربه دین این است که این دو مقوله ای منطبق بر هم نیستند.
وی با اشاره به رویکرد جهان به معنویت و مقولات دینی از سالهای 1980 تصریح کرد: در این دوره بسیاری از جنبشهای دینی( به معنای جنبشهای فکری-معنوی)رویکردشان به سمتی رفت که بیشتر متناسب با تجربه دینی بود. در اواخر قرن 20 تجربه دینی به عنوان رویکرد جدید به دین مورد توجه قرار گرفت.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نسبت دین و تجربه دینی را عموم و خصوص من وجه خواند و گفت: یکی از مشکلات مهم کنونی این است که برخی دین را به تجربه دینی فروکاستند، در حالیکه دین بیش از تجربه دینی است.
دکتر آیت الهی با طرح این سؤال که چه چیزی مبنای دین و تجربه دینی است؟ تأکید کرد: برای شناخت دین یک رویکرد پدیدارشناسانه و یک رویکرد آموزه های دینی است.
وی با بیان اینکه پدیدارهای دینی و آموزه های دین با یکدیگر تعامل دارند، تنها راه حل شناخت دین را تلفیقی از پدیدارهای دینی و آموزه های دینی دانست و گفت: درست است که تجربه دینی یکی از ویژگی های است که در دین مورد توجه است اما آن را هم می توان پدیدارشناسانه نگاه کرد. عناصر عرفانی و عناصر تجربه دینی در اسلام وجود دارد. در دین هم تجربه دینی و هم عناصر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... و هم عناصر اعتقادی- نظری وجود دارد اما در تجربه دینی عنصر اعتقادی- نظری وجود ندارد.
وی با طرح این سؤال که آیا دین همان تجربه دینی است، تأکید کرد: اگر پدیدارشناسانه بنگریم در اسلام یک نوع پدیدار از دین و در مسیحیت پدیدار دیگری از دین می بینیم. در اسلام عناصر اقتصادی، سیاسی و... در دین دخالت قوی دارند اما در مسیحیت این عناصر دخالتی ضعیف دارند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با انتقاد از کسانی که دین را به تجربه دینی فرو می کاهن، نظریه پردازی را علت و مجوز این نوع نگرش خواند و گفت: نقض کننده چنین تفکری پدیدارها و آموزه های دینی است.
وی نسبت تجربه دینی با اسلام و با مسیحیت را متمایز دانست و افزود: براس شناخت دن باید هم پدیدارها و هم آموزه های دین را مورد توجه قرار داد چراکه در این دو ضمن تأکید برعناصر عقلی در دین، عناصر حالات معنوی و عناصری مثل سیاست، فقه، اجتماع و... نیز باید وجود داشته باشد.
دکتر آیت الهی در پایان با بیان اینکه تعریف جامع و مانعی از دین نمی توان ارائه داد، تأکید کرد: هرچند که دین فراتر از تجربه دینی است اما تجربه دینی یکی از راههای رسیدن به دین است.
اسکوتوس طلایهدار جنبش اصلاح دینی است
در این نشست دکتر حسین کلباسی نیز به ارائه مقاله خود با عنوان "تجربه دینی نزد دنس اسکوتوس" پرداخت و گفت: از زمره تحولات مهم و نقاط عطف در تاریخ و الهیات مسیحی، دیدگاههای دنس اسکوتوس( 1308-1266م) هم در نقد کلام و الهیات مدرسی و هم در عرضه صورت جدیدی از باور و شهود دینی است.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه اسکوتوس با فلسفه اسلامی به ویژه آرا و اندیشه ابن سینا آشنایی داشت، از قرن 13 میلادی به عنوان قرن تکوین و بسط دانشگاهها یاد کرد و گفت: در این دوره به طور مشخص چند مجموعه آموزشی بسیار مهم در سطح اروپا تکوین یافت که مشهورترین آن دانشگاه پاریس(1215م) و آکسفورد است.
وی با اشاره به اینکه دانشگاه پاریس در واقع مجموعه ای از مدارس صورت تحول یافته صومعه های مسیحی بود، به تفاوتهای مواضع دینی دو دانشگاه آکسفورد و پاریس اشاره کرد و گفت: مواضع دینی فرقه دومنیکن ها در دانشگاه پاریس و فرانسیسکن ها در آکسفورد بیشتر نمود داشته است.
کلباسی به پنج رشته فکری حاکم در دانشگاه ها در قرن 13 میلادی اشاره کرد و گفت: بنابر تقسیم بندی که برخی محققان قرون وسطی از فضای قرن 13 میلادی در دانشگاهها با توجه به همه جریانهای فکری داشتند باید پنج رشته فکری آگوستینی(ابن سینایی)، ارسطویی( مشایی)، ابن رشدیان لاتینی، متفکران التقاطی و جریان اسکوتوسی را از یکدیگر متمایز کرد.
وی تصریح کرد: در 50 سال بعد از تأسیس دانشگاه پاریس به دلایل مختلف واکنشی علیه بسط سنتهای مشایی، ارسطویی، ابن رشدی و حتی توماسی به معنای خاص کلمه پدید می آید که از آن با عنوان" جریان محکومیت سال 1217" یاد می شود.
وی با تشریح زندگینامه دنس اسکوتوس به نقش وی در الهیات مسیحی اشاره کرد و افزود: به نحو عام کاری که دنس کرده است تقریر نوعی کلام خاص پس از شکست عقل مشایی است؛ در واقع نوعی واکنش برای عبور از بحرانی است که برای عقل مشایی در الهیات مسیحی پدید آمد.
کلباسی با بیان اینکه اسکوتوس پس از مرگش به "معلم باریک اندیش" لقب یافت، تأکید کرد: اسکوتوس معتقد است که خداوند موضوع کلام است نه موضوع مابعدالطبیعه. او معتقد است که موضوع مابعدالطبیعه موجود بما هو موجود است از این رو خداوند موضوع علم کلام است بالذات و موضوع مابعدالطبیعه است بالعرض.
وی تأکید کرد: محور نقد اسکوتوس بر محدودیت عقل در فهم ذات الهی و اثبات آن از طریق استدلال و برهان فلسفی است. به باور اسکوتوس، هیچ یک از مفاهیم کلیدی الهیات مدرسی نظیر جاودانگی، تثلیث، حضور الهی و ... به شیوه متألهان مسیحی و براهین متداول کلامی تثبیت نمی شود و تنها در شهود و دریافت مستقیم و بی واسطه- به ویژه در وجدان اخلاقی- است که خداوند مکشوف و متعلق مخلوق واقع می گردد.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی افزود: از آنجا که در شیوه مرسوم متألهان، اقامه برهان و تقید به اصول و مبانی عقلی به عنوان اصلی ترین سرچشمه معرفت الهی معرفی شده است، با اعلام محدودیت و نقص قوه عقل، بخش عمده ای از تلاشهای این گروه از متفکران دینی در سنت مسیحی بی ثمر وعاری از اعتبار است.
وی با اشاره به تقسیم بندی کلام از نظر اسکوتوس، افزود: از نظر اسکوتوس کلام سه نوع است؛ کلام الوهی( شهود خداوند از ذات خود و مخلوقاتش)، کلام کروبیان و قدوسیان( اشتغال مخلوق به خود خداوند) و کلام انسانی( کلامی محدود به فهم قوای ادراکی). کلام الوهی و کروبیان شبیه حکمت است که جنبه شهودی و بی واسطه دارد اما کلام انسانی شبیه علم است و جنبه انتزاعی دارد.
وی از اسکوتوس به عنوان چهره بزرگ مذهب"اصالت علم کلام" یاد کرد و گفت: برای اسکوتوس کلام صورت ایجابی دارد. اسکوتوس با ابتنا به برخی از آرای آباء نخستین کلیسا- به ویژه آگوستین- نتیجه می گیرد که تنها طریق معرفت الهی همان مقوله ایمان و به تعبیری تجربه فرافلسفی است که با تمسک به عشق و حب خداوند قابل تحصیل است.
دکتر کلباسی در پایان تأکید کرد: اسکوتوس را می توان طلایه دار جنبش اصلاح دینی و شکل گیری مذهب پروتستان در حدود دو قرن پس از حیاتش نامید. به طور مشخص نظرگاه وی نزد لوتر و اخلاف او در زمینه الهیات عقلی قابل تشخیص است.
آلستون تجربه خدا را اخص از تجربه دینی میداند
در ادامه دکتر عباس یزدانی به موضوع " معرفت شناسی تجربه دینی در اندیشه ویلیام آلستون " پرداخت و گفت: یکی از نظریه پردازان مهم در بحث تجربه دینی ویلیام آلستون معرفت شناس و فیلسوف دین معاصر آمریکایی است. بحث معرفت شناسی تجربه دینی یکی از دغدغه های مهم آلستون است که در قالب تألیف کتاب ارزشمند ادراک (Perceiving God) چاپ سال 1991 تبلور یافته است. این اثر اکنون در معرفت شناسی دینی جایگاه والایی داشته و مورد توجه گسترده معرفت شناسان دینی و فیلسوفان دین معاصر قرار گرفته است.
استادیار فلسفه دانشگاه زنجان تصریح کرد: آلستون با رویکردی معرفت شناختی به تجربه دینی تلاش فراوان نمود تا نقش معرفتی آن را در معرفت شناسی دینی نشان داده و عقلانیت باور به خدا را از این رهگذر توجیه نماید.
وی به ماهیت و چیستی تجربه دینی در نظر آلستون اشاره کرد و افزود: وی بر این باور است که تجربه دینی نحوه ای ادراک است و ساختاری مشابه ساختار ادراک حسی دارد، همانگونه که ادراک حسی از سه رکن مدرَِِک، مدرک و ادراک شونده شکل می یابد، تجربه دینی و به تعبیری خاص تر تجربه خداوند نیز از سه رکن شخص تجربه کننده، خداوند و نحوه ظهور و تجلی خداوند بر شخص صاحب تجربه شکل می یابد.
یزدانی تأکید کرد: از نظر آلستون تجربه خداوند اخص از تجربه دینی است. تجربه خداوند، آگاهی بی واسطه به خداوند است. این آگاهی بی واسطه به خداوند غیر از آگاهی های با واسطه به خداوند از طریق شگفتی ها و زیبایی های طبیعت، وحی یا دیگر پدیده های طبیعی است.
وی با بیان اینکه آلستون چنین تجربه را تجربه عرفانی می نامد(mystical experience) افزود: از آنجایی که آلستون به معنای خاص تجربه دینی، یعنی ادراک بی واسطه خداوند توجه دارد. به جای تجربه دینی از اصطلاح "تجربه عرفانی" استفاده می کند.
استادیار فلسفه دانشگاه زنجان تأکید کرد:از نظر آلستون، کارکرد چنین تجربه عرفانی برقراری ارتباط شخصی، صمیمی، بی واسطه و عمیق بین انسان و خداست که در قالب عشق سرسپردگی، گفتگو، امید، توکل و... نمود پیدا می کند.
وی در تشریح اعتبار تجربه های عرفانی در نظر آلستون گفت: مهمترین دلیل معرفت شناختی در اعتبار تجربه های عرفانی، این است که هر تجربه ای در بادی نظر(prima facie) موجه است مگر آنکه دلایل قوی کافی برخلافش وجود داشته باشد. به اعتبار دیگر ردیه های قوی کافی بر علیه آن باشند. در مورد ادراک حسی هم مورد دفاع معرفت شناسان زیادی است.
وی ابهام در تجربه دینی را دلیل بر بی اعتباری آن ندانست و گفت: تجربه های عرفانی موجب باورهای موجه و معتبر خواهند شد، مگر آنکه دلایل قوی کافی بر نادرستی شان در اختیار داشته باشیم.
وی تأکید کرد: استدلال آلستون این است که اگر خداوند هست دلیلی وجود ندارد که تصور نکنیم، این ادراک گاهی حقیقی است و موهوم نیست. بنابراین ادراک خداوند ادراک تجربی معتبر است تا زمانی که دلایل کافی برخلاف آن نیابیم، لذا دارای توجیه اولیه می باشد.
دکتر یزدانی در پایان با بیان اینکه بر نظریه آلستون در مورد تجربه های عرفانی نقدهای متعددی وارد شده است، یادآور شد: مهمترین نقد منتقدین تجربه عرفانی بر تفاوتهای میان تجربه حسی و تجربه عرفانی مبتنی است که آلستون در کتاب" ادراک خداوند" به آن پاسخ داده است.
از نظر آگوستین تجربه زیبایی شناختی یک تجربه دینی است
سخنرانی پایانی این نشست را دکتر امیر نصری با موضوع "تجربه دینی و تجربه زیبایی شناختی از منظر آگوستین" ادامه داد و گفت: مفاهیم تجربه دینی و تجربه زیبایی شناختی که از موضوعات اساسی الهیات و زیبایی شناسی معاصر به شمار می آید، برخاسته از تصورات پس از عصر روشنگری است و طرح آنها بدین صورت در دوران باستان و قرون وسطی ممکن نبوده است.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: هر دو این مفاهیم بر مؤلفه سوبژکتیو و فردی تأکید دارند و درگیری عاطفی و احساسی انسان با دین و زیبایی را در نظر دارد. اما از آنجایی که نزد آگوستین بحث از سوبژکتیویسم مطرح نبوده است، پس نمی توان در نظام فکری وی جایگاهی برای مفاهیمی نظیر تجربه دینی یا تجربه زیبایی شناختی قائل شد. آثار وی نیز گواه بر آن است که هیچگاه از چنین تعابیری بهره نگرفته است اما در لابه لای آثار آگوستین می توان موارد پراکنده ای را یافت که با تعابیر امروزین تجربه دینی و زیبایی شناختی قرابت دارند.
وی به تشریح دو نگرش آگوستین به تجربه دینی با توجه به آثار وی پرداخت و گفت: نخست، ذکر دو تجربه شخصی مربوط به خود است که در کتاب"اعترافات" مندرج است و دوم در فقراتی که از الهیات به مثابه معرفتی تجربی سخن می گوید که در آن فقرات بر این اعتقاد است که فرد برای فهم صحیح ارکان مسیحیت باید به تجربه آموزه های کتاب مقدس بپردازد.
دکتر نصری افزود: آگوستین در مورد نخست از تجارب فردی اش چنین نتیجه می گیرد که انسان با تجاربی از این سنخ به حکمتی دست می یابد که این حکمت از آن مخلوق نیست بلکه ازلی و ابدی است. همچنین از لوازم این حکمت، اطمینان قلبی و محو شدن به یکباره شک و بهجت برانگیزی است. وی این بهجت را همان بهجتی می داند که در انجیل متی از آن سخن به میان آمده است.
وی تصریح کرد: آگوستین خاموشی زبان و نشانه های مختلف را از دیگر ویژگی های چنین تجربه ای می داند به نحوی که معتقد است که خداوند در این تجربه از طریق نشانه ها با ما سخن نمی گوید بلکه با صدای خویش با ما سخن می گوید و ما نیز بی آنکه حجاب های مختلفی در میان باشند، آوای پروردگار را می شنویم.
نصری به نگرش دوم آگوستین در مورد تجربه دینی اشاره کرد و افزود: آگوستین در مورد دوم، تجربه دینی را به واسطه نشانه ها می داند و خاستگاه این نشانه ها را هم کل نظام خلقت و هم آموزه های کتاب مقدس می داند که این دو سبب فهم و رؤیت انسان می شوند.
استادیار دانشگاه علامه طباطبایی افزود: استناد آگوستین در این زمینه به کلام پولس قدیس در رساله به رومیان است: "حقایق نامحسوس در مورد خداوند به حقایق محسوس تبدیل می شوند." از منظر او تجربه دینی ایمان به همراه نمی آورد بلکه مؤید ایمان است.
وی تصریح کرد: از نظر آگوستین زیبایی به عنوان یک حقیقت عینی است که حاصل یک ریتم درونی فرد است. بنابراین زیبایی یکی از نشانه ها و حقایق است که جنبه ای کاملا معرفت بخش برای انسان دارد. وی با توجه به این نگرش میان تجربه دینی و تجربه امر زیبا قائل به تفکیک نیست و برای هر دو آنها نقش واسطه را قائل است.
وی افزود: تجربه دینی تجربه ای است که با نشانه ها آغاز می شود و این نشانه ها که به امور مادی و محسوس می پردازد یک واقعیت روحانی و درونی را به ما منتق می کنند.
دکتر نصری با تأکید بر اینکه آگوستین تجربه دینی و زیبایی شناختی را اقسامی از تجربه می داند که با حواس آغاز می شوند اما با آن پایان نمی یابد، افزود: در این تجربه جنبه هایی معینی از متعلق تجربه برای فرد آشکار خواهد شد.
نظر شما