پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۵ مهر ۱۳۸۹، ۹:۲۲

مرادی کرمانی:

جلد یکی از کتابهایم از مقوای کفش است!

جلد یکی از کتابهایم از مقوای کفش است!

هوشنگ مرادی کرمانی با انتقاد از کیفیت پائین کتاب‌های حوزه کودک و نوجوان، گفت: یکی از ناشرانی که کتاب‌های این حوزه را با قیمت بسیار پائین روانه بازار می‌کند، آمد و به من گفت شمارگان کتابت چقدر است؟ گفتم سه‌هزار تا. گفت من پنجاه‌ هزار تا می‌زنم. بعد دیدم که جنس کاغذ و مقوای جلدش از مقوای کفش است!

به گزارش خبرگزاری مهر، در پی بحث‌هایی که در شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و با هدف آسیب‌شناسی زبان فارسی و با همت ابوالحسن نجفی آغاز شد، هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده پیشکسوت و عضو پیوسته این فرهنگستنان در سیصد و هفتاد و دومین نشست شورای فرهنگستان این بحث را پی گرفت.
 
مرادی کرمانی گفت: موضوعی که من می‌خواهم مطرح کنم، فقط طرح یک سؤال است؛ یک معضل و یک موضوع که کمتر به آن پرداخت شده و آن مسئله زبان مادری و چگونگی آموزش آن از یک‌ سالگی تا زمان دبستان است که بسیار مسئله مهمی است. مادرها و مادربزرگ‌ها دیگر فرصت ندارند که به بچه‌هایشان زبان مادری را آموزش بدهند. در موقعیت امروزی، جاها، دستگاه‌ها و مسائل دیگری هستند که دارند زبان مادری فارسی را به بچه‌ها می‌آموزند و از جملهٔ آن‌ها یکی هم تلویزیون است.

وی افزود: تازگی‌ها نمایشگاه‌هایی به راه افتاده ـ که ظاهراً تعدادشان هم خیلی زیاد شده ـ و دانشجویان دانشگاه‌هایی که تئاتر و سینما کار می‌کنند، چه بازیگر چه کارگردان، برای بچه‌ها نمایشنامه‌هایی درست می‌کنند و در مهد کودک‌ها و مدارس سال اول ابتدایی و چنین جاهایی همراه با ساز و آواز، نمایش اجرا می‌کنند. این گروه‌های نمایشی، در نمایشنامه‌های خود واژه‌های فرنگی و خارجی بسیاری به کار می‌برند و سؤال این است که چگونه اینها از فارسی سالم و صحیح و شیرین و پر از ضرب‌المثل فاصله گرفتند و حالا یک زبان ترجمه‌ای در گفت‌وگوها و یا به قول خودشان در دیالوگ‌هایشان به کار می‌برند. اینها درحقیقت زبان فارسی را اینطور به بچه‌های ما یاد می‌دهند.

عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی اضافه کرد: مطلب دیگری که آن‌ هم بسیار مهم است و کمتر به آن پرداخت شده، مساله کتاب‌هایی است که برای بچه‌ها می‌نویسند و با قیمت‌های بسیار بسیار ارزان روانه بازار می‌کنند. یکی از کتاب‌های من در یکی از این چاپخانه‌ها چاپ می‌شد. یکی از ناشرانی که این‌طور کتاب‌ها را منتشر می‌کند آمد و به من گفت شمارگان کتابت چقدر است؟ گفتم سه‌هزار تا. گفت من پنجاه‌ هزار تا می‌زنم! گفتم چطور؟ فروش می‌رود؟ گفت: بله، مثل آب خوردن و پنجاه درصد تخفیف هم می‌دهند. بعد دیدم که جنس کاغذ و مقوای جلدش از مقوای کفش است. کتاب داستانی به همین شیوه چاپ شده درباره دختر کوچولویی که ماه شد. شمارگان آن پنج‌هزار تا و نوبت چاپ آن‌هم هشتم است.

نویسنده "قصه‌های مجید" با اشاره به داستان کتاب اخیر، ادامه داد: این کتاب داستان دختر کوچولویی است که اسمش مهتاست و از مادرش می‌پرسد که مهتا یعنی چه و مادرش می‌گوید که دخترم مهتا اسم قشنگی است و معنی آن شبیه ماه است، یعنی کسی که صورتش مثل ماه قشنگ است. مهتا شکلکی به ماه نشان داد، ماه خندید، مهتا ناراحت شد، صورتش در مقابل صورت ماه خیلی تیره بود. صورت ماه مثل کلوچه گرد و سفید و صورت او مثل نان لواش دراز و تیره‌رنگ بود. آن آقای دکتر نویسنده کتاب، تعریفی که از صورت بچه دارد این است. حالا تعریف مهتا آیا این هست یا نه، کاری نداریم.

 مرادی کرمانی گفت: مهتا رفت و مشغول نقاشی کردن شد ولی در تمام مدتی که نقاشی می‌کشید به این فکر می‌کرد که چه کار کند که مثل ماه قشنگ شود. فردا صبح هم که از خواب بیدار شد، باز در فکر ماه بود. وقتی با پدرش از خانه بیرون می‌رفت، همه جا چهره ماه را می‌دید. از جلوی مغازه‌ای گذشت و مغازه تصاویری از حیوانات و انسان‌های مختلف می‌فروخت و بچه‌ها این تصاویر را ـ که به آن ماسک می‌گفتند ـ روی صورت خود می‌گذاشتند و خود را به شکل‌های مختلفی درمی‌آوردند و موجب ترس و یا خنده دیگران می‌شدند.

این نویسنده افزود: مهتا هرچه نگاه کرد تصویری از ماه ندید. مهتا پرسید شما همه جور ماسک می‌سازید؟ فروشنده جواب داد: شما تصویر هر آدم یا حیوانی را بخواهید ما داریم. مهتا گفت: نه! آن تصویری را که من دنبالش هستم شما ندارید. من دنبال ماسکی نیستم که موجود زنده باشد. فروشنده گفت: ماسک‌های جاندار جالب هستند، چیزهایی که بی‌جان هستند جالب نیستند. مثلاً شما می‌توانید به‌جای ماسکِ بشقاب، خود بشقاب را جلو صورتت بگیری و راه بروی که چندان جلوه‌ای ندارد.

وی ادامه داد: من بقیه این داستان را نمی‌خوانم؛ با این واژه‌ها و با این طرز تلقی از ماه و این برخورد مادر و پدر با این بچه در مقابل ماه و تکرار واژه ماسک به‌ جای صورتک یا هر چیز دیگری. این نمونه کتابی است که بین بچه‌ها حرکت می‌کند و برای آنها خوانده می‌شود و یا سر کلاس‌ها آن را می‌خوانند. حتی در محیط‌هایی مثل مهدکودک‌ها این کتاب‌ها را برای بچه‌ها می‌خوانند.

عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: من فقط دارم اینجا صورت مسئله را مطرح می‌کنم و راه‌حلی برای آن ندارم. تنها چیزی که به نظرم رسید این بود که دستگاه‌هایی که این کتاب‌ها را می‌خوانند و اجازه می‌دهند با این شمارگان بسیار وسیع و به این راحتی چاپ بشوند و به دورترین نقاط ایران و حتی به روستاها هم بروند، دست‌کم به فارسی اینها نگاهی بیندازند.

مرادی کرمانی افزود: همین بچه‌ها هستند که دانشجو می‌شوند و بعد اسمشان می‌شود آقای دکتر و چنین چیزهایی را در اختیار مردم می‌گذارند. آیا فرهنگستان نمی‌تواند یکی ‌دو نفر را داشته‌ باشد که به فارسی این‌ها هم نگاه بکنند؟ بچه‌های ما دارند اینها را می‌خوانند و همین طور بزرگ می‌شوند و به مقاطع بالاتر می‌آیند و از همین راه است که باید به آن‌ها بگوییم که چگونه درست بنویسند.

کد خبر 1172262

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha