به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله نشستهای گروه غربشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نشست "دکارت و بنیادهای تفکر جدید غرب" با سخنرانی دکتر حمیدرضا آیت اللهی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در روز چهارشنبه 28 مهر ماه 1389 در محل پژوهشگاه برگزار شد.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در آغاز سخنان خود طرحی کلی از پروژه دکارت را ارایه کرد و گفت: یکی از کارهایی که دکارت میخواست انجام دهد این بود که فلسفه به معنای واقعی را ایجاد کند یعنی تمام بنیادهای فکری را به لحنی محکم بنا کرده و رشتههای علمی گوناگون را براساس آنها شکل دهد. این کار دکارت به این منتهی شد که وی به موضوعی به نام جهان خارج بپردازد و در نتیجه چون میخواست آن را کاملاً قطعی کند مجبور شد از درون خودش شروع کند و به عالم خارج سیر کند.
وی افزود: این تلاش دکارت مسائلی را به وجود آورد که خودش هم توجهی به آنها نداشت. ویژگی علم غربی تجربی بودن است که جان لاک آن را به وجود آورد، هیوم آن آنها پروراند و کانت آن را پخته کرد اما در این میان چرا ما به دکارت توجه میکنیم.
آیتاللهی ادامه داد: دکارت به حق به عنوان پدر عصر جدید اروپا نامیده شده است. طرز تفکری که وی ایجاد کرد باعث تغییرات بسیار مهمی در نگرش غرب شد. نوع نگاه وی ایدهآلیست، سوبژکتیویسم، ماتریالیسم، رئالیسم، نوعی از تفکر دموکراسی و اومانیسم را در غرب به وجود آورد.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به تلاش دکارت برای اثبات خدا قبل از عالم خارج گفت: از نظر دکارت من باید اول خودم را اثبات کنم بعد خدا و عالم خارج را. تا قبل از وی عالم چیزی بود که "من آن را میشناختم" که خدا هم جزئی از آن بود. دکارت تغییر نگرشی اساسی در این امر پدید آورد و آن این بود که خدا از من در میآید و با اندیشه من یقین میشود بنابراین معیار خدا من خواهم بود و در نتیجه من باید واقعیت عالم را اثبات کنم.
وی تصریح کرد: خدا از نظر دکارت میشود خدای من و این من هستم که خدا را درمییابم. پس از دکارت خدا به عنوان حقیقتی که من به او وقوف دارم پذیرفته شد. در این نگاه قبل از خدا این من هستم که خدا و عالم را اثبات میکنم و خدا برای این است که معرفت را تضمین کند. این تفکر در تفکر غربی ادامه پیدا کرد و در نهایت به جایی رسید که تفکری کاملاً ایدهآلیستی حاکم شود که در چیرکگور خود را نشان داد.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد:در این طرز تلقی "من" هم خواهم بود و اوبژهها از آن نظر اهمیت دارند که متعلق شناسایی من قرار میگیرند که از این دیدگاه خودمحوری و سوبژکتیویسم غربی بیرون میآید.
وی یادآور شد: فکر در دکارت مقدم بر خداست و این نگاهی است که در نهایت به اومانیسم منجر میشود اومانیسمی که ایدهآلیستی و سوبژکتیویسمی است البته این نگاه خدا را هم قبول دارد اما آن را امری معنوی می داند که دیگر قادر به ربوبیت نیست و امری شخصی و فردی در نظر گرفته میشود نه امری اجتماعی که این همان سکولاریسم است.
آیتاللهی با اشاره به عصیانهای پست مدرن گفت: پست مدرنها به راهی میانه نظر داشتند و راه حلی جدید ارایه میکردند. نیچه یکی از نخستین افرادی بود که چنین راه حلی را ارایه کرد و سوبژکتیویسم را مورد انتقاد قرار داد به عنوان مثال وی جمله معروفی دارد و میگوید "خدا مرده است" که البته این نگاه در خود مسیحیت و تجسد خدا در مسیح وجود داشته است.
وی تصریح کرد: دکارت بر بنیادهای تفکر غربی موثر بوده است و از دل کوگیتوی وی چیزهای زیادی بیرون آمده است. به عنوان مثال دموکراسی در غرب به این معنا که رای همه افراد با هم برابر است از طرز تفکر دکارت ناشی میشود.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در پایان با اشاره به اینکه دکارت اولین فیلسوف غربی بود که جامعه ما با وی آشنا شد، گفت: نگاه اسلامی ما با نگاه غربی متفاوت است و برخلاف نگاه غربی، در نگاه اسلامی این من نیستم که به خدا هویت میدهم. تفکر اسلامی نمیتواند خدای از ربوبیت عزل شده را بپذیرد.
نظر شما