دکتر علی محمد صابری در گفتگو با خبرنگارمهر درمورد قواعد مطالعه متون علوم انسانی و روش وی در خوانش این متون گفت: کسی که اهل فلسفه است اگر متون علوم انسانی را با گرایشهای مختلف آن روانشناسی، تاریخ،جامعه شناسی و ... میخواند باید درابتدا یک نوع اهلیت داشته باشد. یعنی نوعی تخصص و تعهد نسبت به آن متن داشته باشد و با صاحب آن متن ارتباط برقرار کند. همچنین تفسیری که از آن متن میکند تفسیر به رأی نباشد و در عین حال تفسیر باشد یعنی درک درست خودش را از آن متنی که میخواند بیان بکند.
وی افزود: متن هم فقط در زمان نوشتن نیست که بیان میشود. متن در زمان تفسیر شدن است که شکوفا میشود. متونی که 2300سال پیش توسط افلاطون نوشته شدهاند هنوز هم در حال تفسیرو شکوفا شدن هستند چونکه نوعی تعهد و تخصص فیلسوفان و متفکران با صاحب متن که افلاطون باشد برقرار میکنند و بعد سراغ متن میروند و آن متن مدام در حال نوشته شدن است یعنی در حال تفسیر شدن است.
این استاد فلسفه تربیت دبیر مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم(ع) در ادامه تصریح کرد: بعد تعهد در ترجمه مطرح میشود. فرد باید با اصطلاحات فرهنگی و فلسفی آشنا باشد تا اگر متنی نیازمند ترجمه است آن را ترجمه کند. منتها نه متنهای دست چندم را. برای مثال آثار هایدگر را که به آلمانی نوشتهاند بیاییم از زبان انگلیسی یا فرانسه بخواهیم ترجمه بکنیم. این ترجمه دست چندم میشود و این تا بخواهد به فارسی برگردد دیگر آن معنای اصلی خودش را از دست داده است.
صابری در مورد اینکه متون رشته خود را چند بار میخواند هم اظهارداشت: وقتی به متن اصلی رجوع میکنم سعی میکنم آثار فلاسفه را از ترجمه نخوانم. بعضی از وقتها وقتی تطبیق میدهم میبینم که افلاطون در رسالههایش چیزهایی گفته که هیچ مترجمی در ترجمهاش آن ترجمه درست را نکرده است. همینطور آثار هایدگر.
وی ادامه داد: عادت دارم به متن اصلی رجوع کنم و چندبار آن را میخوانم . چندبار خواندن آن زوایای تاریکی که در متن مانده و در خوانش اول مورد دید ما قرار نگرفته روشن میسازد و باز خوانی میکند. یعنی یک منظومه فکری بوجود میآورد که ما را در نتیجهگیری و استدلال صحیح و تفسیر درست یاری میکند.
این محقق و پژوهشگر درمورد یادداشتهایش از متون مطالعه شده نیز گفت: یادداشتهایی که من دارم بر اساس متن است. متن به متن جلو میروم و براین اساس نیست که مفسران یک فیلسوف یا یک کتاب چگونه اندیشیدهاند و چگونه گفتهاند بلکه بر اساس اینکه به متن رجوع کنم و با متن جلو بروم این را بهتر میپسندم تا اینکه برای مثال به مفسران افلاطون یا ارسطو رجوع کنم. البته در آخر هم دیدگاههای آنها را هم مطالعه میکنم ولی آن چیزی که پایه است آن متن فیلسوف است که مورد خوانش من قرار میگیرد و بر اساس آن یادداشت و نت برداری میکنم.
نظر شما