دکتر اریک توماس وبر در مورد این موضوع که شیوه رایج نگارش در علوم انسانی، به خبرنگار مهر گفت: شیوه رایج نگارش در علوم انسانی به حوزه و رشته مطالعاتی بستگی دارد. برای نمونه در رشته تاریخ، کتاب نویسی شیوه رایج نگارش است و مورخ خود نیز بیشتر به کتابها رجوع میکند.
وی تصریح کرد: مقالههای خیلی خوبی نیز در حوزه تاریخ به نگارش درآمده، اما آنچه بیشتر مورد توجه است کتاب نویسی بوده است.
وی خاطر نشان کرد: اینکه چه شیوهای به عنوان شیوه نگارش غالب و رایج مطرح میشود به اهداف و الزامات حوزه مطالعاتی بستگی دارد.
مؤلف کتاب "رالز، دیوئی و سازهانگاری" در ادامه گفت: برای تکمیل یک تحلیل تاریخی ممکن است نیاز به بررسی مجدد جزئیات تاریخی باشد. بررسی این جزئیات در واقع برای ایجاد و دفاع از یک چارچوب مفهومی و نظری لازم و ضروری است.
وی تصریح کرد: در حوزه فلسفه، افراد زیادی معتقد هستند که مقالهنویسی شیوه رایج نگارش در فلسفه است. مقالهنویسی از این جهت حائز اهمیت است که میتواند مبنایی برای کتاب نویسی باشد. وقتی مقالهای نوشته میشود، بازخوردهای آن به نویسنده این امکان و دید را میدهد که با تصحیح و تنقیح، آنرا به عنوان فصلی از کتاب درآورد.
مؤلف کتاب "رالز، دیوئی و سازهانگاری" در ادامه تأکید کرد: ایده اصلی در پشت این شیوه نگارش طبعاً مشاهده و ملاحظه بازخوردها و صیقل اندیشهها است.
وبر تصریح کرد: در مجلات میتوان گفتگوی افلاطونی را مشاهده کرد. بدین ترتیب که مقالهای درنشریهای منتشر میشود و سپس مجله و نشریه دیگری در صدد پاسخگویی به آن بر میآید و از این رهگذر گفتگو شکل میگیرد.
وی خاطر نشان کرد: به عنوان کسی که فلسفه خوانده و آنرا تدریس میکند معتقد هستم که دسترسی خوانندگان به کتاب بیش از مقاله است. بسیاری از نشریات را به راحتی نمیتوان پیدا کرد. البته در مورد برخی کتابها نیز میتوان همین عبارت را بیان کرد.
وبر افزود: معمولاً مطالب و یادداشتهای کوتاه در نشریات و روزنامهها منعکس میشوند تا مجلات. طبیعی است که این مطالب برای طیف عام نوشته میشوند و خیلی جنبه تخصصی و فنی ندارند. این در حالی است که کتابها و مجلات جنبه تخصصیتر دارند و مخاطب آنها خاص هستند.
نظر شما