نشست تخصصی فلسفه هنر در آخرین روز از همایش روز جهانی فلسفه که از سیام تا دوم آذر ماه توسط مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در کتابخانه ملی برگزار شد، میزبان اساتید ایرانی و داخلی بود تا درباره موضوعات مختلف فلسفه و هنر به بحث و گفتگو بپردازند.
نخستین سخنران این نشست حمیدرضا فرزانیار بود که درباره "اهمیت هنرهای سنتی برای زندگی مسلمانان در دنیای متجدد" سخنرانی کرد. وی از هنر به عنوان شاخهای از فلسفه نام برد که در آن نظر و عمل با هدف ابداع و آفرینش به هم میپیوندند: از سوی دیگر، هنر سنتی و قدسی یکی از نقاط مشترک میان فلسفه و دین، به ویژه از نظر زبان رمزی آنهاست. هر دین برای بقا و استمرار نیاز به قالبی بیرونی متناسب با ابعاد درونی خود دارد و هنر مربوط به آن دین موظف به خلق این قالب است، که شامل فضای ساخته شده و اشیایی است که در آن قرار میگیرد.
وی تصریح کرد: هنر اسلامی وظیفه خود میداند تا محیطی آرام و متعالی بسازد، به گونهای که انسان هرگز در آن دچار غفلت نگردد، جایی که کالبد فضا و اشیاء مادی حاضر در آن هماهنگ با ضرورتهای زندگی معنوی باشد. در نقطه مقابل اما، تمدن جدید انسان را به پدیدهای صرفاً زیست شناختی تنزل میدهد و به نام پیشرفت، خود را تنها مسئول رفاه جسمانی او میداند.
فرزانیار خاطرنشان کرد: از آنجا که برای استمرار زندگی مؤمنانه اکثر مسلمانان یادآوری دائمی حقیقت الهی که در صور بیرونی توسط هنر و دست ساختههای سنتی منعکس گردیده است ضرورت تام دارد، از میان رفتن هنر و معماری سنتی و قدسی به معنی غفلت، یعنی فراموشی از یاد خداوند خواهد بود.
سید حسن شهرستانی دیگر سخنران نشست تخصصی فلسفه و هنر بود که درباره بیان هنرمندانه حکمت در شاهنامه فردوسی سخن گفت.
وی تفاوت شاهنامه با دیگر مجموعههای حماسی را پرداختن به خرد عنوان کرد و افزود: خرد مفهومی عام است که نماینده فضایل انسانی است. شهرستانی افزود: اما باید توجه داشت که خرد مترادف حکمت است و نه علم و عقل خالص. خرد از نظر فردوسی مافوق دانش است و گاهی نیز به معنای هنر و معادل فضایل انسانی است.
"از دیانا تا تئوریا" نیز عنوان سخنرانی محمدرضا ریختهگران بود. به زعم وی واژه سانسکریت dhyana (دیانه) از ریشه dhi (به معنی دیدن) اخذ شده است که صورتچینی آن Chan و صورت ژاپنی آن Zen است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران معنای حقیقی دیانه را نگریستن با عینالقلب یا به تعبیر دیگر نگریستن با دیده جان عنوان کرد که با افول خورشید وجود در مغرب جسم و جسمانیات دیده جان بین آدمی بسته شده و نگریستن قبلی dhyana به پایان میرسد و چشم تئوریا (نظر عقلی) گشوده میشود.
ریختهگران واژه یونانی theoria را از ریشه theorós بهمعنای ناظر و نگرنده عنوان میکند که این واژه خود از ریشه thea به معنای دیدن و نظر کردن بهدست آمده است: حقیقت معنای تئوریا هم نظر و نگریستن است. اما نگریستن عقل (nous)، یعنی تئوریا نظر عقل است. نوس در تعابیر فلاسفه یونان (غیر از تعبیر آناکساگوراس)، عقلی است که با زندگی این جهانی پیوند دارد و از تجربه زندگی منفک نیست. عقل بهمعنای nous در خود جریان زندگی و فرایندهای آن است که عقل میشود.
از نظر این استاد و پژوهشگر فلسفه سیر از دیانه به تئوریا، سیر از نحوهای نگریستن بهنحوه دیگر است، سیر از نگریستن با عینالقلب است به نگریستن با نظر عقل. سیر از تفکر عرفانی است به تفکر فلسفی. سیر از دار شانا است به فیلوسوفیا. حاصل نظر عقل اما همان فراتر رفتن از چیزها و رویدادهایی است که حاضرند و ما از طریق حس با آنها پیوندی برقرار کردهایم.
ایرج داداشی دیگر سخنران نشست تخصصی فلسفه و هنر در همایش روز جهانی فلسفه بود که با موضوع "مراتب الهام در هنر اسلامی" سخن میگفت. وی گفت: وجود سراسر وحی الهی است (وحی) و صیرورت تماماً هبوط وجود (تنزیل) و معرفت کاملاً بازگشتی است به مبدأ نخستین (تأویل). به دلیل این نگرش است که عرفان اسلامی باور دارد که مراتبی از وحی و الهام در همه آفرینشها وجود دارد.
وی افزود: آفرینش هنری ـ نه به معنای امروزی آن ـ با یک صورت عقلی آغاز میشود، برای همین فلاسفه یونانی و حکمای هندی معتقد بودند که هر آفرینش هنری در وهله نخست تقلید از یک صورت است در عقل و در وهله دوم آفریدن است در خیال و در وهله سوم ساختن است در عالم حس.
از نظر داداشی در حکمت اسلامی ما شاهد مراتبی از الهام هستیم که با وحی کلی الهی آغاز شده است: هر هنروری در عالم اسلامی در همه زمانها از این الهام بهرهمند میشود. الهام دو یا چند نسل بعد از ایجادش ظهور میکند. به عبارت دیگر الهام چونان رودی است که در زمان جاری است و هر کس به فراخور استعداد و آمادگیاش از آب آن سیراب میشود.
وی تصریح کرد: این آمادگی برخلاف آنچه در هنر مدرن مطرح است با افسارگسیختگی قوای نفسانی حاصل نمیشود بلکه با مهار کردن همه قوای نفس و عبور از مراتب وجودی انسان یعنی بدن، نفس، روح، سرّ، خفی و اخفی و کسب فضایل و زیباییهای باطنی ممکن میگردد. از این حیث روششناسی هنر سنتی همانند روششناسی تصوف است. زیرا هنرور نه یک هنرمند ـ به معنای مدرن کلمه ـ بلکه یک سالک الی الله است. در حالی که هنر مدرن متکی بر روانشناسی مدرن ما را به لایههای زیرین نفس دعوت میکند.
توران کوچ از دانشگاه ارسیس ترکیه نیز در این نشست درباره "تجربه زیباشناختی و مراقبه در زیباشناسی اسلامی" سخن گفت: تجربه زیباشناختی جایگاه ویژهای در فهم دینی دارد. به قدری که اگر آن را به خودی خود در نظر گیریم، میتوانیم بگوییم که یادآور تجربه دینی یا چیزی بسیار نزدیک به آن است.
وی افزود: متعلق تجربه زیباشناختی، در یک جریان تام و نامتمایز داده میشود. اگر تجربه دینی را در نظر آوریم، تجربه زیباشناختی را بخشی ضروری از آن مییابیم، چرا که تجربه ایمان به یک معنا زیباشناختی است. مراقبه، جنبه بسیار مهمی از این تجربه را برمیسازد و هنر اسلامی، با ترکیب ثمربخش زبان سمعی- بصری و آهنگین خود با این توجه زیباشناختی، آثار هنری یگانه و شگرفی پدید آورده است.
"زیبایی متعالی از دیدگاه ابن سینا" عنوان سخنرانی هادی ربیعی بود که سخنانش را این گونه آغاز کرد: امروزه در زیباییشناسی به تبع کانت، زیبایی متعلق رضایت قوه ذوق دانسته میشود. حال آنکه در مباحث فلسفی قرون وسطی تصور متفاوتی از زیبایی با عنوان زیبایی متعالی مطرح شده است. اگر چه ابنسینا اصطلاح امور متعالی را به کار نبرده به نظر میرسد وی چنین تصوری را مطرح ساخته به نحوی که حتی نظریات وی در این باب زمینهساز بحث زیبایی متعالی در قرون وسطای غرب نیز بوده است.
وی افزود: نکته قابل توجه در خصوص نظریه ابنسینا درباره زیبایی متعالی آن است که اعتقاد به این نظریه در مقام عمل، به ویژه در حیطه خلق آثار هنری و داوری و ارزشگذاری مصنوعات هنری نتایج خاصی را دربردارد که با نتایج حاصله از نظریه زیباییشناسی کانتی متفاوت است.
ربیعی ادامه داد: زیبایی متعالی امری عینی بوده و به ذهن مخاطب اثر بستگی ندارد بلکه امری مساوق با وجود اشیاء است. بر این اساس، زیبایی موجودات و آثار هنری بر کمال وجودی آنها و میزان نیل آنها به کمال صورت نوعیه خویش مبتنی است. صفات متعالی صفاتی هستند که به ما هو وجود اختصاص دارند.
وی تصریح کرد: همچنین بر خلاف مفهوم کانتی از زیبایی که جایی برای بحث از زیبایی امور مجرد و زیبایی الهی وجود ندارد، مفهوم زیبایی متعالی والاترین مصداق خود را در ذات الهی به مثابه زیبای مطلق و بنفسه مییابد.
بهمن نامور مطلق، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی دیگر سخنران نشست تخصصی فلسفه و هنر بود که درباره "حضور پدیدارشناسی در نقدهای هنری-ادبی قرن بیست و یکم: مورد مطالعاتی نقد ساختار افق و نقد نشانهشناختی" سخن گفت.
وی در آغاز سخنان خود از پدیدارشناسی به عنوان یکی از مکاتب فلسفی جدی در عرصه هنر و ادبیات یاد کرد و گفت: هنگامی که پدیدارشناسی در اوائل قرن بیستم توسط هوسرل مطرح گردید شاید هیچکس فکر نمی کرد در این قرن پرتلاطم که کمتر نظریهای بیش از سه یا چهار دهه عمرش تجاوز نمیکرد، بتواند تا به امروز همچنان به عنوان مهمترین مکتب فلسفی جایگاه خود را حفظ کند.
نامور مطلق با اشاره به اینکه دستاوردهای هوسرل و پدیدارشناسی بسیار زود به دیگر حوزههای معرفتی لبریز شد، تصریح کرد: یکی از این حوزهها هنر و نقد هنری و ادبی بود. پدیدارشناسی نه فقط خود به عنوان یک نظریه و نقد هنری وارد حوزه هنر گردید بلکه موجب زایش چندین گونه نظریه و نقد نظیر نقدهای هرمنوتیک، نظریه زیباییشناسی دریافت و نقد مضمونی شد.
وی خاطرنشان کرد: در اواسط قرن بیستم و پس از آن به نظر می رسید حضور پدیدارشناسی در نظریهها و نقدهای هنری-ادبی به مرور کمرنگتر میشود. اما در اواخر قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یکم شاهد حضور فراگیرتر این نظریه در حوزههای یاد شده هستیم.
مهرداد قیومی بیدهندی سخنران دیگر نشست بود که درباره "جستجوی بنیانهای فلسفهای ایرانی در تاریخ معماریک: نظریه "زمان زنده" در دورهبندی تاریخ معماریک" سخن میگفت. به زعم وی نوشتههایی که درباره تاریخ معماریک ایرانی وجود دارند از همان آغاز از اصول تاریخنگاری غربی پیروی کردهاند. وقتی که این تاریخنگاری بیرون از چهارچوب حقیقیاش باشد کاملاً قابل پیشبینی است که بخشهایی از آن مورد غفلت واقع شود زیرا نویسندگان غربی اساساً با طرز فکر ایرانی ناآشنا هستند.
وی افزود: برای ایجاد تاریخنگاری معماریک ایرانی باید اصولی را یافت که عمیقاً در فرهنگ اسلامی ایرانی ریشه داشته باشند. اگرچه ایرانیان پیشامدرن هرگز تاریخ معماری را ننوشتهاند اما تاریخنگاری خود را در خلال هزاره شکوفایی فرهنگی خود نمایاندهاند. از آنجا که هر نوع از تاریخنگاری و نیز ادبیات ایشان معمولاً مبتنی بر اصول و دیدگاههای هستیشناسی آنها در مورد تاریخ و زمان است، متون تاریخی ایرانی را میتوان منابعی ارزشمند برای بنیان نظریای دانست که بتوانیم بر اساس آن فلسفه ایرانی تاریخ معماریک را بنویسیم.
قیومی بیدهندی ادامه داد: نثرهای پارسی سدههای نخستین اسلام از این جملهاند. طبیعت زمان و تاریخ (دهر و زمانه)، یکی از موضوعات ثابت و عمومی در این متون است. آنها زمان را موجودی زنده و فهیم برمیشمرند که حالاتش با رخدادها و پدیدههای انسانی در طول زمان مرتبط است. بر این مبنا میتوان نظریه جدیدی در مورد دورهبندی تاریخ معماریک ایرانی پیش نهاد.
"نسبت میان نظر و عمل در آرای حکمای مسلمان قرون سوم و چهارم هجری و تأثیر آن بر مفهوم هنر و صناعت در تمدن اسلامی" عنوان سخنرانی حسن بلخاری بود که وی در خلال آن کوشید به این پرسش بپردازد که آیا اندیشه رایج قرون سوم و چهارم هجری در بستر فلسفه و حکمت اسلامی بود و با نهضت علمی زمان خود ارتباطی داشت؟
وی افزود: محققان ویژگی مهم مکتب بغداد را که بسیار متأثر از نهضت ترجمه است، تأکید بیسابقه بر توازن میان علم نظری و کار عملی میدانند که تأثیر انکارناپذیری بر فرهنگ بصری اسلامی گذاشت.
عضو فرهنگستان هنر ادامه داد: در تمدن اسلامی فلسفه در ساحت عمل ظهور بارزتری داشته است و بنابراین هنر سنتی بدون ادراک فلسفه امکانپذیر نیست.
بلخاری در مقاله خود کوشیده است به رویکردی بپردازد که در قرون سوم و چهارم وجود داشته و هدف خود را تقریب میان نظر و عمل قرار داده بود؛ رویکردی که بر مفهوم هنر و صناعت در تمدن اسلامی نیز تأثیر عمیقی بر جای نهاد.
نظر شما