پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

۲۱ مهر ۱۳۸۳، ۱۱:۳۸

در گفت و گو با " مهر "

غلامعباس موذن : نبايد انديشه پوياي جوان ايراني را در كوزه محدود كنيم / " جهاني شدن " بتي است كه براي ما ساخته اند

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : غلامعباس موذن - نويسنده ، از دوران نوجواني ادبيات داستاني را آغاز كرده و از سال1380نوشتن را جدي گرفت و اكنون مجموعه داستان " رخ شيشه اي " را در نشر " ورجاوند " زير چاپ دارد. آنچه مي خوانيد محصول گفت و گويي با اين نويسنده است .

همچنين داستانهاي وي به صورت پراكنده درسايت هاي ادبي ازجمله سخن، گذرگاه، پندار و همچنين مجله ي آزما به چاپ مي رسد . ازموذن ، رماني نيزبه اتمام رسيده كه درسال آينده منتشر مي شود ؛ در مقدمه كتاب در دست انتشار« رخ شيشه اي » مي خوانيم : رخ شيشه اي  ، روايت نگاه گنگ ومبهم انسان دربدرشده ي امروز است . آدميان شيشه اي فكرشان بر شبحي از « حقيقت » بنا شده ، حقيقتي كه بايستي الماس وارتراشيده شود وگرنه ، روزي فراخواهد رسيد كه « زندگي » افسارخود را از بند هنجارهايي كه آدميان براو زده اند بيرون كشيده و انتقام خواهد گرفت، آن روز ديرنيست، من بارقه هايي از آن را در چشم هاي آن رخ شيشه اي ديده ام...

مهر : چرا ادبيات داستاني ما نتوانسته است به مرز جهاني شدن نزديك شود؟

موذن :  جواب اين سئوال شايد كمي مشكل باشد. علت هاي زيادي هست. روشنفكر ما ، يا به عبارتي  نسل داستان نويس معاصر به طور طبيعي تربيتشان شرقي و ايراني است. ما ايراني هستيم. عادت كرده ايم هميشه براي خود الگو داشته باشيم.

 
ادبيات كلاسيك ما سرشاراز داستان هاي ميني مال است. گلستان سعدي را بخوانيد يا جوامع الحكايات، داستان كوتاه و شسته رفته بهتر از اينها سراغ داريد؟

الگويي كه ازدرونمان تزريق مي شود. به همين دليل است كه دست و پاي خود را گم مي كنيم. خود را دست كم مي گيريم. ايران، ادبيات خاص خودش را دارد. در اينجا و در اين عرصه نبايد چيزي را با چيز ديگر مقايسه كرد، غلط است. جهاني شدن يعني چه!؟ اول بايد تعريفش كرد. البته نه تعريفي كه كليشه شده و گفته مي شود. جهاني شدن يك ايده است. يك فرضيه است. بتي است كه براي ما ساخته اند. جهان هر موضوعي منطق آن موضوع است. اگر روشنفكرما مثلا جوزف كنراد را با خواندن چند داستان باور مي كند، دليل بر اين نيست كه بايد مثل او باشد و يا بنويسد. كارور يا سلينجر، چقدر از داستان هاي ايراني را خوانده اند. آن ها« جهاني بودن ادبيات » را چگونه تعريف مي كنند؟ جهاني شدن يك باور است. بايد پيشگامان اين عرصه فضايي به وجود بياورند تا جوان ها خودشان را باور كنند.

مهر : " ادبيات داستاني " ما در حوزه ي نشر از چه جايگاهي برخوردار است؟

موذن :  اين سئوال برمي گردد به سئوال اول شما. بهتر است بگويم يكي ازهزار و يك علتي كه داستان نويسي معاصر ما نتوانسته خود را پيدا كند ، اين است كه نشردرايران بيشتر انحصاري است و مختص كساني است كه يا پول و پله ي فراوان دارند و در بازار آزاد اثرشان را منتشر مي كنند و يا ارتباطات  قوي داشته وجزء خانواده به حساب مي آيند. پدرخوانده دارند وحمايت مي شوند. داستان نويس جوان ما نياز دارد تا ديده شده و پشتيباني شود. حالا ديگر به من چه اگر كسي فقط مي تواند دو داستان يا يك رمان بنويسد. خب اصلا شايد همين يكي - دو داستان يك نويسنده بتواند او را ماندگار كند. اين بهتر از آن است كه كسي با پزعالي بيايد و صد تا داستان كپي كند و يكي ازآنها هم قابل نقد نباشد.

مهر : چرا در ايران قصه هاي «ميني مال» عليرغم تاييد سرآمدان اين حوزه، نتوانست جايگاه  خاص خود را به دست آورد؟

موذن :  داستان ميني مال، متعلق به ايران است. مال خودمان است. مانند رداي بوعلي سينا كه فقط به غرب رفته و لعاب عوض كرده است! گريمش كرده اند و ما هم دست و پايمان را گم كرده ايم كه حالا مگر چه شده است ! ادبيات كلاسيك ما سرشاراز داستان هاي ميني مال است. گلستان سعدي را بخوانيد يا جامع الحكايات، ، داستان كوتاه و شسته رفته بهتر از اينها سراغ داريد؟ ما با قصه هاي ميني مال بزرگ شده ايم. از پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هايمان زياد شنيده ايم. ميني مال براي يك جوان ايراني يك سبك غريب و نا آشنا نيست وجزء ساختار فرهنگي ماست. ميني مال درغرب كمتر از دو قرن پيش شروع شده است. زاييده ي فرهنگ صنعتي آن جاست. آن ها وقت براي خواندن ونوشتن كم دارند. به خاطرهمين است كه به ادبيات بها مي دهند. چون گوهريست كمياب. حيف نيست انديشه ي خلاق و پوياي جوان ايراني را در كوزه كنيم! ميني مال جزء كوچكي ازكل است، اين همه سروصدا نمي خواهد. اگر به ادبيات بها داده شود، مثل بليت هواپيما يا كارخانه ي پفك سازي، خب روشن است كه خلاقيت نيز رشد خواهد كرد. جواني كه با هزار شوق شروع مي كند به نوشتن، بايد بداند كه جايي وجود دارد تا روي او سرمايه گذاري كند. كسي هست تا اثرش را مطالعه كند.
 
مهر :  برخي معتقدند كه عصر آينده ، عصر « رمان هاي شاعرانه » است، نظر شما چيست؟

موذن : رمان شاعرانه يعني چه؟! رمان رمان است و شعرهم شعر. رمان شاعرانه شايد شعري بلند باشد. شعر راه خود را مي رود و رمان مسير خودش را طي مي كند. البته خب آدمي، ممكن است به اين نتيجه برسد كه برگردد و به سبك كلاسيك بنويسد. من معتقدم كه انسانِ آينده  روحي معنوي تر ازگذشته خواهد داشت و نتيجه آن كه شناختش نسبت به هستي نيزلطيف ترخواهد بود. در آن صورت شعرهم ديگر به صورت كنوني نخواهد بود. هرچند كه تغيير در نوع نوشتن، يك فرايند است. نمي شود چيزي را پيش بيني كرد. رمان شاعرانه تغيير درزبان داستان است. ناباكوف و يا ادگارآلن پو را نگاه كنيد، به نوعي آن ها  نيز شاعرانه نوشته اند. البته رماني كه زباني لطيف دارد. 

مهر : با توجه به اينكه كشور ما جنگي هشت ساله را از سر گذرانده است، آيا ما در حوزه ادبيات داستاني صاحب ادبيات پايداري هستيم؟

موذن : متاسفانه ما درحوزه هاي مختلف ، نتوانسته ايم نامگذاري درست و منطقي را انجام دهيم. ادبياتي ماندگار است كه فارغ از عوام زدگي و هرگونه تعصب، خود را رها كند. آن وقت است كه به مقوله ي آزادي مي رسد. نزديك به دو دهه ازجنگ مي گذرد. هنوزوقتي كه ازجنگ مي نويسيم، ناخود آگاه عقايد شخصي خود را نيز قاطي آن مي كنيم. علت هاي بيشماري باعث مي شود تا جنگي صورت گيرد. عقيده ي شخصي نيست. ادبيات متعلق به عموم مردم وجهان است. من ايراني ، يك نگاه ازجنگ دارم و همنوع من كه درآن طرف كره ي زمين زندگي مي كند ، نيزنگاهي ديگرنسبت به آن دارد. ادبيات يك پيكراست با صورت هاي گوناگون. جنگ منطق خودش را دارد. هنوز نتوانسته ايم تعريف درستي از منطق تاريخ درجنگ ارائه كنيم. تاريخ به كسي رحم نمي كند. احساسات زود گذردرآن جايي ندارد. ادبيات اتفاقاً خود لايه اي از اين تاريخ است. غيراز اين باشد ، زود فراموش مي شود و ازبين مي رود. ازجنگ دوم جهاني بيش ازنيم قرن مي گذرد اما بهترين رمان هايي كه با ژانرجنگي نوشته شده درهمين يك دهه ي اخير بوده است.

مهر :  چرا جريان نقد ادبي در ايران بي پشتوانه است؟

موذن : مثل خيلي چيزهاي ديگر به نقد هم ظلم زيادي شده است. درست شناخته شده نيست. تعريف  درستي ازمقوله ي نقد ارائه

 تعريف  درستي ازمقوله ي نقد ارائه نشده است. منتقد گويي دشمني است كه با صد خنجر آمده تا مولف را تكه پاره كند. البته اين يك روي سكه است. طرف ديگرش آن است كه هركسي چند كتاب مي خواند و اين جسارت را به خود مي دهد كه بيايد ومثلاً جنگ و صلح تولستوي را نقد كند!

نام گوينده : غلامعباس موذن
نشده است. منتقد گويي دشمني است كه با صد خنجر آمده تا مولف را تكه پاره كند. البته اين يك روي سكه است. طرف ديگرش آن است كه هركسي چند كتاب مي خواند و اين جسارت را به خود مي دهد كه بيايد ومثلاً جنگ و صلح تولستوي را نقد كند!
ما درايران به تعداد انگشت شمار منتقد داريم كه در اين كار تخصص دارند. نقد، يك علم است. هركسي كه نمي تواند بيايد و ادعا كند كه فلان رمان را نقد كرده. ما نياز داريم تا نه فقط در اين عرصه بلكه به طور كلي در ادبيات يك طرح كه بشود روي آن معماري را پي ريزي كنيم و اولين كار شايد آناليز كردن آنها باشد.

مهر : جوايز ادبي در ايران درچه سطحي هستند؟ آيا مانند جوايزمعتبر جهاني از اعتبار وجايگاه  مقبول برخوردارند؟

موذن : خير ، مواردي مشاهده شده است كه درست داوري نشده ولي خب از جهتي ديگر بايد اين مسائل پيش بيايد تا بتوان درستش كرد. اين كه جوايز ادبي به نسبت سالهاي گذشته بيشتر شده است جاي بسي خوشحالي و اميدواري است. طبيعي است كه اشتباهي هم پيش مي آيد ،  اما مهم اين ست كه جامعه ي ادبي ما بتواند اين فرصت را به دست اندركاران اين گونه مراسم بدهد تا اشتباه كنند و اشتباهاتشان را اصلاح نمايند ،  ازهمان اول با اولين اشتباه ، نبايد تبربه دستمان نگيريم و نابودشان كنيم.

کد خبر 120353

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha