دکترسید وحید عقیلی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد گستردگی علوم انسانی و نیاز علوم انسانی به علوم دیگر گفت: رشتههای علوم انسانی و اجتماعی تعدادشان و دانشجویانی که در این رشته مشغول به تحصیل هستند و همچنین اساتیدی که در این حوزه تدریس میکنند ازسهم بسیار قابل توجهای در آموزش عالی ایران نسبت به بقیه رشتهها برخوردارند. این نیاز و توجه دانشجویان به این رشتهها میتواند دلایل متعددی داشته باشد. علیرغم اینکه یافتن شغل برای فارغ اتحصیلان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی مشکلتر از یافتن شغل برای فارغ اتحصیلان رشتههای علوم پایه یا حتی بعضاً رشتههای فنی و مهندسی است این سؤال مطرح است که دلیل استقبال جوانان این مملکت ازرشتههای علوم انسانی و علوم اجتماعی چیست؟
وی افزود: اما رشتههای علوم انسانی و اجتماعی پیچیدگی و بغرنج بودنشان در این است که این رشتهها بنحوی از انحا با ذات و وجود و زندگی انسان قرار است سروکار داشته باشند. حالا اینکه چقدر موفق باشند یا نباشند برحسب مورد بستگی به رشته و میزان تحقیقاتی که در آن رشته شده دارد.
عقیلی در مورد اینکه درجهانی که به میان رشتهای معروف است شما چگونه با مسئله تخصص کنار میآیید؟ چگونه سعی میکنید متخصص رشته خود باشید؟ همچنین اظهارداشت: ما در دنیایی زندگی میکنیم که تخصص گرایی در برابر ما است. یعنی آنقدر رشتههای هم علوم پایه و هم علوم انسانی و اجتماعی و حتی رشتههای مهندسی توسعه پیدا کردهاند که شاخه شاخه شدهاند که تخصص داشتن در یکی از این رشتهها بطور معمول منوط به این است که فرد در رشتههای مشابه و نزدیک به آن هم تا حد زیادی آگاهی داشته باشد. این متأسفانه در تمامی رشتههای علوم انسانی جاری و ساری است بنابراین خوشبختانه یا متأسفانه هرچه که جامعه از تکنولوژی به عنوان عام کلمهاش بیشتر استفاده کند مثل این است که نیاز به رشتههای تخصصی بیشتر میشود.
وی افزود: دلیلی که من برای استفاده از تکنولوژی بکار بردم و اینکه کلمه متأسفانه و خوشبختانه را گفتم این است که تکنولوژی اگر خوب استفاده نشود و با فرهنگ و برنامه ریزی ازپیش تأمین شده نیاز به آن احساس نشده باشد تکنولوژی میتواند مخرب باشد. میتواند یکسری مشکلات جدیدی را علاوه بر مشکلات قبلی در جوامع بوجود بیاورد. بنابراین تکنولوژی میتواند مخرب هم باشد در عین حال که میتواند سازنده هم باشد یعنی خیلی از مشکلات جامعه بشری را حل کند. بنابراین در جوامعی که بیشتر از تکنولوژی برخورد دارند و بیشتر آن را به کار گرفتند نیاز به تخصص هم در آنها بیشتر میشود. اما الزاماً معنای اینکه ما با تکنولوژی، زیاد سروکار داشته باشیم تا مشکلاتمان کمتر بشود در جوامع واقعیت ندارد.
این محقق و پژوهشگر درمورد اینکه متخصصان علوم انسانی تاچه اندازه باید از تحولات علوم طبیعی مطلع باشند نیز گفت: قبلاً و امروز هم گفته میشود که فلسفه مادر رشتهها است و همه علوم بایستی با مفاهیم فلسفی آگاهی داشته باشند و فلسفه را بشناسند. امروزه همین تأکید هنوز است که در واقع فلسفه مادر علوم است. اما در کنار علومی مثل فلسفه یا منطق ، رشتههای جدید علوم پایه هم مثل ریاضیات ، تا یک حدی فیزیک، دانستن آن در بررسی علوم انسانی و اجتماعی مهم است به دلیل اینکه خیلی از شاخصهای آماری و علمی امروز در حوزههای علوم انسانی بسیار حیاتی و لازم است .
عقیلی در ادامه تصریح کرد: بنابراین هر عالمی که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی کار میکند هرچه که بیشتر به این مفاهیم علوم پایه آشنا باشد دیدش وسیع ترمیشود و بطور طبیعی نگاه تک عاملی او به مسائل کمتر میشود و بیشتر نگاه چند عاملی به پدیدهها پیدا میکند.
این مدرس دانشکده صداو سیما درپایان یادآور شد: دربین علمای بزرگ هم در گذشته و هم در زمان حال، علمای اسلامی و شخصیتهای علمی و روحانی، هم از قدیم الایام وهم حالا خیلی از آنها با ریاضیات و منطق و علومی که مربوط به ریاضیات میشوند حتی جبر آشنایی داشتهاند. این بینش ، اینها را و جامع الاطراف بودنشان را کاملتر میکند. بنابراین هرچه که دانشمندان یا اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی با مفاهیم علوم دیگر آشنا باشند نگاه آنها واقع بینانهتر و جامعالاطرافتر خواهد شد.
نظر شما