به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبر گزاري "مهر"، برومر درباره تاريخ فرزندان ابراهيم، كه به سه سنت متفاوت يهوديت، مسيحيت و اسلام تقسيم شدند گفت : هر كدام از اين سنتها، روشهاي خاص به خود را در درك ايمان ابراهيم پديد آوردند. يهوديان طوري به آن نگاه مي كنند كه اين ايمان مطابق با تورات و دين موسي باشد، مسيحيان آن را مطابق با مسيحيت و انجيل عهد جديد تصور ميكنند و مسلمانان آن را از ديد قرآن و محمد (ص) ميبينند. قرآن در جاهاي مختلف تأكيد كرده است كه محمد (ص) براي انكار سنت يهودي - مسيحي و معارضه با انبيا آنها يا شروع ديني جديد نيامده است. وي اعتقاد داشت كه پيام او همان پيام ابراهيم، موسي، داوود، سليمان يا عيسي است. او كوشيد تا مشركان عربستان را به يكتاپرستي دعوت كند .
وي افزود : محمد (ص) و عيسي (ع) از سوي صاحب منصبان ديني اي كه اين دو براي خدمت به سنت مورد نظرآنها آمده بودند، پذيرفته نشدند.عيسي را نهاد يهودي زمانه اش رد كرد و جامعه يهوديان مدينه نيز در زمان محمد(ص) پيام او را قبول نكرده و باعث ناراحتي وي شدند. برخلاف آنچه بنيانگذاران اسلام و مسيحيت ميخواستند، اين سنت ها به صورت مستقل و مجزا در طي زمان جداگانه و موازي با سنت متعلق به يهوديان تحول يافتند و هر كدام از اين جوامع توسط معتقدان، به حيات خود ادامه دادند. هر كدام از اين جوامع روش هاي خاص خود را براي درك ايمان خود پيش گرفتند كه متناسب با چالش ها و مسايل زماني و مكاني جداگانه هر كدام و قابل فهم بر اساس مقولات فكري و و فرهنگي متمايز خودشان بود.
غفلت، سوء تفاهم و دوري معتقدان اديان ابراهيمي از يكديگر ميتواند به نزاع و درگيري منتهي شود، در حالي كه با ترويج روحيه تفاهم و همكاري بين پيروان اين اديان ميتوان از خيلي مشكلات جلوگيري كرد و صلح را در عصر حاضر برقرار كرد |
مشخص كردن عناصري از ايمان كه بين تمام افرادي كه خود را مسيحي ميدانند مشترك است، به قدر كافي مشكل است ، چه رسد به يافتن عناصري كه بين تمام مسلمانان، يهوديان و مسيحيان مشترك باشد . عملي تر آن است كه راه متعادل تري را پيش گيريم و از عناصر بنيادين ايمان كه عقلاً مي توان از آنها در بستر هر سه سنت دفاع كرد و مدعي نشد كه اينها عناصري هستند كه تمامي يهوديان، مسيحيان و مسلمانان به آنها ايمان آورند سخن بگوييم |
به نظر من، چون ساختار اصلي و سرچشمة ايمان ابراهيم بين همه ما مشترك است، اگر نظري به احوال عرفاي سه سنت و راهي كه براي رسيدن به سعادت ابدي از راه عشق به خدا برگزيدند بيافكنيم، مي توانيم آن را از نوبشناسيم |
وي اضافه كرد : عرفاي اين سه سنت در همه جا نسبت به وحدت با خدا و راههاي رسيدن به آن هم عقيده نبودهاند. در هر سه سنت با دو روش مختلف تفكر در باره وحدت با خدا روبرو ميشويم. از يك طرف عرفاي به اصطلاح « وحدت وجودي» كه به مقدار زياد تحت تاثير مكتب" نو افلاطوني " قرار گرفته بودند، وحدت با خدا ي غير شخصي را تصور ميكنند كه در آن هويت شخص مؤمن نابود شده و وي جزيي از خدا ميشود. هر سه سنت اين طرز تفكر را با شك مينگرند چرا كه به نوعي عظمت مافوق بشر خدا را با اين ادعا كه ميتوان با او يكي شد، زير سئوال برده است . از طرف ديگر، بسياري از عرفاي هر سه سنت وحدت عرفاني با خدا را با نگاه خداي شخصي مي نگرند مشابه يك رابطة عاطفي بشري كه بين دو انسان برقرار ميشود. در اينجا ماهيت اين رابطه از بين رفتن هويت را نميطلبد بلكه هم خدا و هم مؤمن او، هويت مجزاي خود را حفظ ميكنند ولي خواستههاي واقعي آنان يكي ميشود و هر يك علايق واقعي ديگري را از خود ميداند.
نظر شما