۲۲ مهر ۱۳۸۳، ۱۲:۴۰

در نشست دوستي با خدا و سنتهاي ابراهيمي مطرح شد :

غفلت اديان ابراهيمي از يكديگر به نزاع و درگيري منتهي مي شود

وينسنت برومر روز گذشته در نشستي كه از سوي موسسه گفت و گوي اديان برگزار شد گفت : غفلت، سوء تفاهم و دوري معتقدان اديان ابراهيمي از يكديگر مي‌تواند به نزاع و درگيري منتهي شود، در حالي كه با ترويج روحيه تفاهم و همكاري بين پيروان اين اديان مي‌توان از خيلي مشكلات جلوگيري كرد و صلح را در عصر حاضر برقرار كرد .

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبر گزاري "مهر"، برومر درباره تاريخ فرزندان ابراهيم، كه به سه سنت متفاوت  يهوديت، مسيحيت و اسلام تقسيم شدند گفت : هر كدام از اين سنتها، روشهاي خاص به خود را در درك ايمان ابراهيم پديد آوردند. يهوديان طوري به آن نگاه مي كنند كه اين ايمان مطابق با تورات و دين موسي باشد، مسيحيان آن را مطابق با مسيحيت و انجيل عهد جديد تصور مي‌كنند و مسلمانان آن را از ديد قرآن و محمد (ص) مي‌بينند. قرآن در جاهاي مختلف تأكيد كرده است كه محمد (ص) براي انكار سنت يهودي - مسيحي و معارضه با انبيا آنها يا شروع ديني جديد نيامده است. وي اعتقاد داشت كه پيام او همان پيام ابراهيم، موسي، داوود، سليمان يا عيسي است. او كوشيد تا مشركان عربستان را به يكتاپرستي دعوت كند .

وي افزود : محمد (ص) و عيسي (ع)  از سوي صاحب منصبان ديني اي كه اين دو براي خدمت به سنت مورد نظرآنها آمده بودند، پذيرفته نشدند.عيسي را نهاد يهودي زمانه اش رد كرد و جامعه يهوديان مدينه نيز در زمان محمد(ص) پيام او را قبول نكرده و باعث ناراحتي وي شدند. برخلاف آنچه بنيانگذاران اسلام و مسيحيت مي‌خواستند، اين سنت ها به صورت مستقل و مجزا در طي زمان جداگانه و موازي با سنت متعلق به يهوديان تحول يافتند و هر كدام از اين جوامع توسط معتقدان، به حيات خود ادامه دادند. هر كدام از اين جوامع روش هاي خاص خود را براي درك ايمان خود پيش گرفتند كه متناسب با چالش ها و مسايل زماني و مكاني جداگانه هر كدام و قابل فهم بر اساس مقولات فكري و و فرهنگي متمايز خودشان بود.

غفلت، سوء تفاهم و دوري معتقدان اديان ابراهيمي از يكديگر مي‌تواند به نزاع و درگيري منتهي شود، در حالي كه با ترويج روحيه تفاهم و همكاري بين پيروان اين اديان مي‌توان از خيلي مشكلات جلوگيري كرد و صلح را در عصر حاضر برقرار كرد

برومر اضافه كرد : به دليل تفاوتهاي جامعه شناختي، فرهنگي و فكري جوامع مؤمنان مسيحي، يهودي و مسلمان، فاصلة بين اين اديان در طول تاريخ بيشتر و بيشتر شده است. در طول تاريخ، مواردي هم ديده مي‌شوند مانند اسپانياي قرون وسطي تحت فرمانروايي مسلمانان، كه پيروان اين سه آيين دوستانه در كنار هم زندگي مي‌كردند و تعامل سودمندي با هم داشتند، هرچند اين موارد آنقدر كم هستند كه استثنا دانسته مي‌شوند. در اكثر اوقات اين اديان از هم جدا بوده و به تنهايي طرز فكري محدود و منحصر به خود از يكديگر ساخته‌اند بدون اين كه تعاملي بين آنها وجود داشته باشد. در عصر جهاني شدن، يك چنين انزوايي توجيه ناپذير و خطرناك جلوه مي‌كند. غفلت، سوء تفاهم و دوري معتقدان اين اديان از هم مي‌تواند به نزاع و درگيري منتهي شود، در حالي كه با ترويج روحيه تفاهم و همكاري بين پيروان اين اديان مي‌توان از خيلي مشكلات جلوگيري كرد و صلح را در عصر حاضر برقرار كرد.

مشخص كردن عناصري از ايمان كه بين تمام افرادي كه خود را مسيحي مي‌دانند مشترك است، به قدر كافي مشكل است ، چه رسد به يافتن عناصري كه بين تمام مسلمانان، يهوديان و مسيحيان مشترك باشد . عملي تر آن است كه راه متعادل ‌تري را پيش گيريم و از عناصر بنيادين ايمان كه عقلاً مي توان از آنها در بستر هر سه سنت دفاع كرد و مدعي نشد كه اينها عناصري هستند كه تمامي يهوديان، مسيحيان و مسلمانان به آنها ايمان آورند سخن بگوييم

وي با ذكر اين پرسش كه يهوديان، مسيحيان و مسلمانان به رغم تفاوتهاي واقعي كه در روند تاريخ پديد آمده است، با وجود داشتن خاستگاه مشترك تا چه اندازه در ايمان اشتراك دارند؟، گفت : در اين جا يك مشكل جدي عملي مطرح مي‌شود. يهوديت، مسيحيت و اسلام نظام هاي فكري يك دست و تغييرناپذيري نيستند كه بتوان باهم مقايسه كرد تا مشخص نمود كه چه عقايدي ميان آنها مشترك يا متفاوت است ، آنها سنت هايي هستند كه در گذر زمان پديد آمدند، تغيير كردند و دستخوش تنوع شده‌اند. از جهات مختلف تفاوتهاي موجود درون اين سنت ها به بزرگي تفاوت ميان خود آنها مي‌باشد. مطمئن هستم كه بسياري از مسيحياني كه مثل خود من با بعضي يهودي‌ها يا مسلمانان تماس هاي شخصي داشته‌اند متوجه شده‌اند كه با آنها احساس توافق روحي بيشتري داشته‌اند تا با بعضي مسيحيان ديگر. مشخص كردن عناصري از ايمان كه بين تمام افرادي كه خود را مسيحي مي‌دانند مشترك است، به قدر كافي مشكل است ، چه رسد به يافتن عناصري كه بين تمام مسلمانان، يهوديان و مسيحيان مشترك باشد . عملي تر آن است كه راه متعادل ‌تري را پيش گيريم و از عناصر بنيادين ايمان كه عقلاًمي توان از آنها در بستر هر سه سنت دفاع كرد و مدعي نشد كه اينها عناصري هستند كه تمامي يهوديان، مسيحيان و مسلمانان به آنها ايمان آورند سخن بگوييم.

 به نظر من، چون ساختار اصلي و سرچشمة ايمان ابراهيم بين همه ما مشترك است، اگر نظري به احوال عرفاي سه سنت و راهي كه براي رسيدن به سعادت ابدي از راه عشق به خدا برگزيدند بيافكنيم، مي توانيم آن را از نوبشناسيم

برومر افزود :  اگر بخواهيم ايمان مشترك فرزندان ابراهيم را از نو بشناسيم، براي شروع نبايد سراغ آموزه ها و آيين عبادي برويم كه هر كدام بسته به روش خودشان تلاش مي كنند مطابق آن خود را معرفي نمايند . در طول تاريخ يهوديان، مسيحيان و مسلمانان در استعاره ها، روايات و آموزه هايي كه مطابق آنها اين ايمان را رشد و توضيح داده اند و نيز در آيين عبادي كه مطابق آنها اين ايمان را در زندگيشان نشان دادند، تفاوت داشته اند. به نظر من، چون ساختار اصلي و سرچشمة ايمان ابراهيم بين همة ما مشترك است، اگر نظري به احوال عرفاي سه سنت و راهي كه براي رسيدن به سعادت ابدي از راه عشق به خدا برگزيدند بيافكنيم، مي توانيم آن را از نوبشناسيم. راهي كه عرفا به سوي يكي شدن عاشقانه با خدا در پيش گرفتند، سرچشمه ايماني مشترك سنت هاي ابراهيمي را نشان مي دهد نه آموزه ها و آيين هاي عبادي اي را كه هر كدام از سنت ها خواستند بر اساس آ ن ايمان را بيان كنند.اينها چيزهايي هستند كه تحت تاثير تحولات فكري و فرهنگي در طول تاريخ قرار گرفته و اكنون يهوديان، مسيحيان و مسلمانان را از هم متمايز مي‌سازند.

وي اضافه كرد : عرفاي اين سه سنت در همه جا نسبت به وحدت با خدا و راههاي رسيدن به آن هم عقيده نبوده‌اند. در هر سه سنت با دو روش مختلف تفكر در باره وحدت با خدا روبرو مي‌شويم. از يك طرف عرفاي به اصطلاح « وحدت‌ وجودي» كه به مقدار زياد تحت تاثير مكتب" نو افلاطوني " قرار گرفته بودند، وحدت با خدا ي غير شخصي را تصور مي‌كنند كه در آن هويت شخص مؤمن نابود شده و وي جزيي از خدا مي‌شود. هر سه سنت اين طرز تفكر را با شك مي‌نگرند چرا كه به نوعي عظمت مافوق بشر خدا را با اين ادعا كه مي‌توان با او يكي شد، زير سئوال برده است . از طرف ديگر، بسياري از عرفاي هر سه سنت وحدت عرفاني با خدا را با نگاه خداي شخصي مي نگرند مشابه يك رابطة عاطفي بشري كه بين دو انسان برقرار مي‌شود. در اينجا ماهيت اين رابطه از بين رفتن هويت را نمي‌طلبد بلكه هم خدا و هم مؤمن او، هويت مجزاي خود را حفظ مي‌كنند ولي خواسته‌هاي واقعي آنان يكي مي‌شود و هر يك علايق واقعي ديگري را از خود مي‌داند.

 

 

 

کد خبر 120752

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha