مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین(ع) بود. قیام حضرت صحیفهای از درسهایی در ابعاد گوناگون معرفتیِ معنوی، فضیلتی انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی برای ابنای بشر بود. من عرض کردم امام حسین(ع) مُصلحی غیور و انسانی ضد غرور بود. بحث ما به اینجا رسید که امام حسین(ع) همان طور که در وصیتنامهشان نوشته بودند، برای اصلاح امت، یعنی هم اصلاح ظاهری و هم اصلاح باطنی، قیام کردند؛ هم برای روش رفتاری دادن به امت و هم از نظر باطنی برای اصلاح بینش، تا امّت بتوانند بین حق و باطل تمیز بدهد.
امشب در این جلسه میخواهم دو مطلب را عرض کنم؛ اول اینکه بینش، ادراکات درونی است و به معنای تمییز دادن و تعقلی است که انسان بتواند حق را از باطل تشخیص دهد. عرض کردم این امر وارداتی از بیرون نیست، بلکه هر بشری دارای این بینش است. اما حُجُب و موانع بر سر راه است که باید برطرف شود تا انسان بتواند حق و باطل را تمیز دهد. در اینجا من یک سؤال مطرح میکنم.
هدف از بعثت انبیا؛ اصلاح روشها و بینشها
بعثت انبیا، ارسال رُسُل، انزال کُتُب آسمانی، شریعتها و مأموریتی که انبیا داشتند، هم در ارتباط با مسائل رفتاری و روش دادن که احکام الهیه در شرایع است بود و هم از آن طرف در ارتباط با متذکر شدن مسائل درونی به ابنای بشر بود. یعنی هم بُعد بیرونی دارد و هم بُعد درونی دارد. در آیه شریفه خطاب به خود پیغمبر اکرم است که میفرماید:«اُدْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة»، امت را با دو موردِ حکمت و موعظه حسنه به راه پروردگارات دعوت کن. در قالب اصطلاح ما طلبهها و در اصطلاح کلامی، حکمت مربوط به عقل نظری است و موعظة حسنه، مربوط به عقل عملی است.
یک سؤال: چرا ارسال رُسُل؟
حکمت نظری ادراک کلیات است و در ارتباط با مسائل خداشناسی است و حکمت عملی در ارتباط با حسن و قبح است که به وسیله این انسان تشخیص میدهد که چه چیزی حَسَن و چه چیزی قبیح است. بنابر این که حکمت نظری قادر به درک کلیات است و حکمت عملی هم خودش میتواند حُسن و قُبح را تشخیص دهد، دیگر چرا ارسال رُسل و انزال کُتب مطرح میشود؟
پاسخ: کار انبیا، تذکّر دادن است
حالا میخواهم جواب را عرض کنم. در ارتباط با مسئله خداشناسی، این امر یک امر فطری است که اصلاً ما در روایت داریم که فرمودند:«کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَة الْفِطْرَة هِیَ التَوحید»،یعنی هر مولودی بر فطرت توحیدی متولد میشود. در ارتباط با عقل عملی هم، همینطور است که این هم جزء فطریات است، یعنی عقل عملی، خودش حسن و قبح را تشخیص میدهد و لازم نیست کسی به او بگوید.
برای مثال اگر به کسی بگویی میخواهم آدم بکشم، عقل عملی میگوید آدمکشی بد است، لازم نیست به او بگوییم آدمکشی بد است، خودش میداند. اینها جزء چیزهایی نیست که وارداتی و از بیرون باشد. آن چیزی که مربوط به عقل نظری است و آنچه که مربوط به عقل عملی است، وارداتی نیست. انبیا هم که میآیند، جدای روش رفتاری دادن یعنی احکام شرعیه، در رابطه با عقل نظری و عقل عملی، مطالبی را که میگویند همه تذکر و یادآوری است.
کار انبیا، برطرف کردن موانع است
کاری که ایشان انجام میدهند این است که آن چیزی را که در درون انسان هست ولی به واسطة موانعی که ایجاد شده، از آن غفلت شده است، آن را یادآوری میکنند. «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین». انبیا به آنچه که درون خود من است، یادآوری میکنند و تنبه میدهند. به آنچه که در دل من هست، آگاهی میدهند. هیچ پیغمبری در دلِ من و در عقلِ من چیزی وارد نمیکند و نهالی نمیکارد؛ هیچ پیغمبری نمیتواند این کار را بکند و نکرده است.
«نشاکار» خدا است که انسان را بر فطرت توحیدی آفریده است. «یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ»، یعنی خدا میگوید من عقل عملی و عقل نظری را با وجود انسان، آمیخته کردم. انبیا فقط میآیند و به انسان تنبه میدهند.
ضرورتِ داشتن واعظ درونی
حالا میروم سراغ چند روایت که چون بحث مفصل است، به این مقدار بسنده میکنم. شما اگر به نهجالبلاغه مراجعه کنید، میبینید که حضرت در آنجا میفرماید:«وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظٌ» بدانید کسی که از خویشتن کمک و یاری نشود به این صورت که از طرف خودش پند دهنده و جلوگیرندهای برای خودش نداشته باشد، منع کننده و پند دهندهای غیر خودش برای او نمیباشد.
بدون پند دهنده درونی، هرچه هم که انسان موعظه و پند بشنود اثر نمیکند. گویی آهن سرد کوبیدن است. تا خودیاری نباشد، یاری دیگران هیچ فایدهای ندارد.
امام باقر(ع): «مَنْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فَإِنَّ مَوَاعِظَ النَّاسِ لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُ شَیْئاً» کسیکه از درون پنددهنده نداشته باشد، اگر تمام مردم هم جمع شوند و بارها به او تذکّر دهند، باز هم فایده ندارد. روایت دیگری ازامام زینالعابدین(ع) است که میفرماید: «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَقُولُ ابْنَ آدَمَ لَا تَزَالُ بِخَیْرٍ مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِک» تا آنجایی که عقل درون تو دارد کار میکند، بر راه خیر هستی و عاقبت به خیری داری، اما اگر آن کار نکند به خاطر موانعی که خودت درست کردهای، دیگر فایده ندارد و به سمت خیر در حرکت نیستی.
«غرور» حجاب عقل نظری و عملی
حسین(ع) هم وظیفهاش این بود کسانی را که زمینهای داشتند متنبه کند. علی(ع) میفرماید: «بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ» غرور است که بین شما و موعظه پرده شده است. با وجود غرور، موعظه فایده ندارد. کسانی که فریبخورده امور دنیوی هستند، تا حجابها را برطرف نکنند، موعظه برایشان فایدهای ندارد.
منشأ غرور، جهل مرکّب است نه جهل مطلق؛ لذا برطرف کردنِ این خیلی مشکل است. در خطبه هشتاد و نُه نهجالبلاغه و در نسخهای خطبه صد و هشت و بعضی جاها خطبه صد و هفت است، امام علی(ع) فرمودند: «قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا»، خواهشهای نفسانی عقل او را دریده است و دلش را دنیا ربوده و میرانده است، دنیا او را شیفته خودش کرده و این آدم بنده دنیا شده است. «وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْها» و بنده دنیاداران است. چون عقلش دریده شده است، دلش مرده و شیفته دنیا شده و خودش بنده دنیا و دنیاداران شده است. مثل حیوان بی عقل، دنبال دنیا میدود.
وظیفه انبیا، روش دادن و اصلاح بینش است
وظیفه انبیا دو چیز بود، یکی روش رفتاری دادن و دیگری اصلاح بینش، اما نه اینکه بیاید بینش را در درون من بکارد، بلکه باید با همین روش رفتاری دادن، حجابها را برطرف کند تا این چاه خودش بجوشد و آب حیات از آن سرازیر شود. امام حسین(ع) همین کار را میکرد. در فاعلیت فاعل هیچ بحثی نبود.
کدام اعمال رافع حجاب است؟
مطلب دوم؛ آنهایی که در مقابل امام حسین(ع) آمده بودند، نماز میخواندند، روزه میگرفتند، روش رفتاری داشتند، پس چطور شما این حرفها را میزنید؟ آنهایی که مقابل امام حسین آمدند، کمونیست که نبودند. کسانی بودند چه بسا به ظاهر رفتارشان، رفتار اسلامی بود، پس چه طور شد اینها اینگونه شدند؟
معاصی مانع قبولی اعمال
در باب روش رفتاری این بحث هست که کدام یک از اعمال، حجاب را برطرف میکند و جلا میدهد به گونهای که انسان بتواند حق را از باطل تمییز دهد و به سمت حق رود. در اینجا یک بحث راجع به واجبات و محرمات، به خصوص محرمات هست. این را بدانید در باب واجبات و محرمات، مثلاً هر نمازی جلا نمیدهد، بلکه نماز مقبول است که دل را جلا میدهد. یعنی نمازی که مورد پذیرش خداوند باشد، اثرگذار است. در باب عبادات و طاعات این مسأله مطرح است که معاصی مانع از قبول عبادات میشود.
آنهایی که با علی(ع) مقابله کردند، صرف این مقابله از معاصی کبیره بود. سؤال میکنند خوارج نهروان همه پیشانیهاشان پینه بسته بود، شب تا صبح هم عبادت میکردند، همین مقابله با علی(ع) از معاصی کبیره بود. این عبادتها دیگر به درد نمیخورد.
تأثیر لقمه حرام
یک لقمه حرام درون شکم رود، چهل روز نمازش قبول نمیشود. پیامبر میفرماید: «روی عن رسول الله (ص): مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَة» اگر کسی یک لقمه حرام بخورد، نمازش تا چهل روز قبول نمیشود. حالا گستردهتر از این هم از پیغمبر نقل شده است که حضرت فرمودند: «روی عن رسول الله (ص): الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل» عبادت همراه حرامخواری مانند بنا کردن بنا روی شن روان است.
یک روایت از امام باقر(ع) است که فرمودند:«إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَةٌ وَ لَا صِلَةُ رَحِمٍ حَتَّى أَنَّهُ یَفْسُدُ فِیهِ الْفَرْجُ» کسی که مال حرام به دستش آمده است، نه مکهاش، نه عمرهاش، نه صلة رحماش، هیچ کدام از آنها مقبول نیست و این لقمه، حتی روی نطفهاش اثر میگذارد.
تأثیر لقمه حرام در کربلا
دشمنان امام حسین نماز میخواندند، روزه میگرفتند، به هیچ دردی نمیخورد! امام حسین روز عاشورا دو مرتبه سخنرانی کرد که در تاریخ هست. خوارزمی مینویسد، مرتبه دوم که آمد صحبت کند، تا شروع کرد، لشکر شروع کردند به هایوهوی و جنجال کردن. هلهله کردند که حرفش را گوش نکنند. حضرت به آنها خطاب کرد« وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی»وای بر شما! چرا ساکت نمیشوید که حرفهای مرا گوش کنید؟! سر وصدا، جار و جنجال راه انداختید که حرفهای مرا گوش نکنید؟!
« وَ إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی» اگر حرف مرا گوش کنید شما را هدایت میکنم و اگر نشنوید، همهتان گناهکار خواهید بود. شماها یک دستهتان تطمیع شدید، به شما پول دادهاند که به جنگ با من آمدهاید. «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ» شکمهایتان الآن پر از حرام است. چون لقمه حرام خوردهاید، چیزی نمیفهمید و هیچ عبادتی از شما اثر نمیکند و باعث نمیشود که به حرفای من گوش دهید.
حرام خواری دشمنان امام حسین(ع)
آیا امام علم غیب فرمودند؟ من از شماها سؤال میکنم، این عدهای که عمرسعد از کوفه آورده بود، غذاهایشان را همراه خودشان آورده بودند؟ تمام غذاهایشان از بیتالمال مسلمین بود. چند روز که آنجا بودند، عمرسعد بهآنها غذا میداد. از کجا اینها را آورده بود؟ همهاش از بیتالمال مسلمین بود. مال مسلمین را به حرام آورده بود و در شکم اینها میریخت. لذا شکم همه از حرام پر بود. نماز میخواندند، ولی مال حرام مانع اثرگذاری نماز بود. اصلاً گوش نمیکنند، جار و جنجال راه میاندازند، هوچیبازی در میآورند که صدای امام را نشنوند. خوارزمی نوشته است هلهله میکردند. حسین میگوید: وای بر شما، چرا ساکت نمیشوید؟! چرا حرف من را گوش نمیکنید؟!
روش رفتاری «صحیح» ولی «بی تأثیر»
اینها روش رفتاری داشتند، اما فایدهای نداشت، چون رفع حجاب باطنی نمیکند. امام حسین امروز فریاد کشید و فرمود:«أَلَا إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیَّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ و هَیهاتَ مِنا الذِلَة»ـحالا من مؤدب بگوییمـ آن فرومایه، پسر فرومایه، من را تهدید کرده است! بعد گفت: «وَ جُدُودٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ» ما از خاندان پاکدامنان و نیکان هستیم. یعنی ریشة این مسأله این است که اینطرفیها حلالخور و حلالزادهاند، ولی سپاه مقابل حرامخور است. امام حسین همه اینها را میگفت، همه ریشههایش را نیز بیان کرد.
...............................................
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی
نظر شما