پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۳۰ آذر ۱۳۸۹، ۱۳:۳۷

گزارش خبری مهر/

یلدای خاطره ها و سفره ای به اندازه نداشتن ها

یلدای خاطره ها و سفره ای به اندازه نداشتن ها

اصفهان - خبرگزاری مهر: یلدا برای ایرانیها شبی را تداعی می کند با انبوهی از خاطره ها و سنتهای شیرین و دوست داشتنی اما کسانی هستند که یلدا برایشان سفره ای به اندازه نداشتنهایشان است که با طعم گس و تلخش با یلدای خاطره ها بی قافیه می شود.

به گزارش خبرنگار مهر در اصفهان، یلدا برای ما ساکنان سرزمین سبز، سرخ و سفید همیشه یک معنا را تداعی می کند، یک شب. شبی که با همه شبهای سال فرق می کند و شاید همین یک سنت باشد که از باستان برای ما باقی مانده و در کوران اظهار نظرات ریز و درشت و دلایل موجه یا غیر موجه تبدیل به یک ضد ارزش نشده است.

به هرحال هرچه باشد درهمه 365  شب سال، یلدا به گردن همه حق دارد چون بزرگتر از بقیه است، رنگش هم شاید کمی سیاه تر باشد، حال و هوایش هم کمی سردتر و به همه این دلایل برای خیلی از ایرانیها طولانی تراست، نه به گواه رمل و اسطرلاب اداره نجوم بلکه به شهادت جیبهای خالی تنها نان آور خانه که چند سر عائله دارد، به استناد انارها و هندوانه‌هایی که روی پیشخوانها به بچه‌ها خودنمایی می کند اما کسی نمی‌تواند آنها را میهمان گرمای خانه‌اش کند.

شاید برای همین است که یلدا برای سارا همیشه سیاه، تلخ و گس و بی قافیه است، شبی که برای او که فقر صورتش را با سیلی سرخ کرده در سفره‌ای که به اندازه نداشتنشان جا دارد، عاشق یادگاریهای شب سردی هستند که هیچوقت آجیل ندارد.

آنجا که دانه دانه‌های زندگی کسانی مثل سارا زیر پای فقر له می‌شود و شهر بی قواره ما تا دلت بخواهد از این نمونه‌ها دارد، وقتی که سرمای طولانی‌ترین شب سال در گرما گرم هیاهوی میوه فروشان فراموش می‌شود، دورترها که بایستی خوب می‌توانی همه پیشخوانها و استیجهای های آهنی میوه فروشها را ببینی که این روزها با قاچ سرخ هندوانه روی کوهی صیقلی و سبز قرار گرفته است.

اما این روزها هندوانه و آجیل یلدا کیمیایی است که در هر خانه‌ای پیدا نمی شود چون غم نان نمی‌گذارد آب خوش از گلوی نان آور خانواده پایین برود، او هر شبش یلداست، سرد و سیاه و طولانی.

شاید قصه کسانی مثل او قصه دوست داشتنهای تو و من است در شبی که قرار است در دلها مهربانی بکارد و هزار بار مشق بنویسد، سارا داراترین دختر دنیا در طولانیترین شب سال است اما همین نزدیکیها جایی کنار من و تو لابه لای طومار درهم پیچیده زندگی، فقر در می‌زند تا در میان آهنگ غمگین این روزها لبخند در چشم سیاه و گودش زیر تیرگیها گم نشود.

ترازوی دیجیتالی روی پیشخوان به واسطه هنداوانه بزرگی که روی آن است صفر و یک می‌شود و خطوط ساده ریاضی انگار از گرانی هندوانه یلدا شرمنده و سرخ.

شاید توی این گرانیها کودکانی هستند که یلدایشان را میان خیال و رویای پیش از خواب به جا می‌آورند.

یلدای بچه‌های محنت زده کوچه پس کوچه‌های نداری ازجنس یلدای مجریان خوش خنده تلویزیون، نشسته کنار آتش و آجیل و میوه‌های درشت آبدار نیست، یلدای آنها مثل کارتو‌نهای کودکیمان، مثل نل، حنا، لوسین، هاچ و همه گمشده‌های معروف است.

یلدای آنها دستهای خالی پدری است بیمار و زحمتکش که شاید همه شبهای زمستان برایش طولانی ترین شب سیاه زندگیش باشد.

یلدا - پرده اول

برای معصومی که خود یک کارگر ساده است، شب یلدا تعریف جالبی دارد: برای اینکه بتوانم مراسم کوچکی برای خانواده‌ام در این شب بلند برپا کنم مجبور شدم به دوستان دور یا نزدیک خود رو بیاندازم تا مبلغی را از آنان قرض بگیرم، در این میان بعضی فروشنده‌ها هم خیلی زرنگند، شب یلدا که می‌شود چون مردم را مجبور به خرید می‌بینند قیمت میوه را دو یا سه برابر بالا می‌برند قیمتها نجومی می‌شود برای خرید مقداری آجیل به چه کنم چه کنم می‌افتد.

او درباره خانواده هفت نفره‌اش می گوید:خانواده ام از من توقع دارند که حداقل امشب دست خالی به خانه نروم آخر شام امشب باید فرق کند.

آه می‌کشد یادش می‌افتد به دورانی که کرسی توی آن اتاقهای کوچک پنج دری حکمرانی می‌کرد و مردم اینقدر گرفتار نبودند، آن سالهای دور که خیلی وقت است برای معصومی کمرنگ شده است.

یلدا - پرده دوم

خیابانهای بالای شهر جای پارک ندارند، پلیسهای قبض به دست هم حضور دارند. مجبور می‌شود خودرو سانتافه‌اش را چند صد قدم دورتر از قنادی پارک کند و مسیری را پیاده طی کند.

اتفاقا سانتافه روشن رها می‌شود تا بخاری فضای خالی ماشین را گرم نگه دارد. چراغهایش هم روشن است و تازه دوبله پارک شده، بی خیال نسبت به مانع ترافیکی و هشدار پلیس.

وقتی وارد قنادی می شود. بوی شیرینیهای تازه و گرم وارد ریه‌هایش می‌شود، چند فروشنده سفیدپوش فقط سفارشات را تحویل می‌گیرند و آماده می‌کنند. دو سه نفری هم سفارشهای مشتریها را تا اتومبیل آنها می‌بردند.

مرد نگاهی به شیرینیها می اندازد و رو به یکی از همان جوانها خیلی آمرانه می‌گوید: چهار کیلو از این شیرینیها را بچین، دو سه کیلو هم نون خامه ای ببند.

سفارشهای بعدی هم از همین جنس هستند: دو کیلو پسته، یک کیلو بادام شور و یک کیلو هم بادام هندی و همه تنقلات.

مرد سفارش دهنده با دادن یک تراول 100 هزار تومانی ماراتن خرید آجیل و شیرینی را ترک می‌کند و می‌رود تا خیلی بی تفاوت قبض جریمه 13 هزار تومانی اش را بردارد و برود پی کارش.

یلدا - پرده آخر

به اعتقاد مسعود مهدیزاده، جامعه شناس واقعیتهای زندگی امروز ما متفاوت از شبهای یلدا در سالهای دور است، شبهایی که پدران و مادران ما برای زنده نگه داشتن آیینها و رسوم ملی به دور از هر دغدغه و نگرانی دور هم جمع می‌شدند و از همه جا سخن می‌گفتند ولی امروز شرایط اقتصادی حاکم بر کشور به گونه‌ای است که پاسداشت این آیینها برای برخی رفع تکلیف است اما برخی همچنان بر طبل شادی می‌کوبند.

این جامعه شناس بر این عقیده است که در گذشته‌های دور آیینهایی در شب یلدا برگزار می‌‌شد که یکی از آنها جشن شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید زمستانی بود، جشنی که از لازمه ‌های آن حضور کهنسالان و بزرگان خانواده به عنوان نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است و همچنین خوراکیهای فراوان برای بیداری دراز مدت که همچون انار و هندوانه و سنجد به رنگ سرخ خورشید باشند.

مهدیزاده با اشاره به شرایط اقتصادی که بر کشور حاکم است معتقد است اگر امروز پدری مجبور است انار و هندوانه شب یلدا را بخرد تنها به این دلیل است که شرمنده بچه هایش نشود.

بچه‌هایی که همان شب یلدایی را از پدر و مادرشان طلب می‌کنند که تصویرش را در تلویزیون و برنامه‌های رنگ به رنگش دیده‌اند، یلدایی که جایی در خانه آنها ندارد، یلدایی که برای آنها بیشتر به خیال می‌ماند تا واقعیتی عینی و قابل لمس، یلدایی که حتی یک قلم از انواع تنقلات خوش آب و رنگش را هم شاید سالی دوازده ماه به خواب هم ندیده باشند.

.......................................

گزارش: دریا قدرتی پور

کد خبر 1212546

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha