به این ترتیب می بایست نخست محمد امین و پس از او، عبدالله مأمون و سوم، قاسم مؤتمن به قدرت می رسیدند. بر این اساس، در سال 193 قمری پس از مرگ هارون الرشید، فرزندش امین در بغداد به خلافت رسید و زمام خلافت را به دست گرفت و با برخورداری از راهنماییهای مادرش زبیده و وزیر اعظم خود فضل بن ربیع، امور خلافت را به پیش می برد.
در همان هنگام برادرش مأمون در خراسان بود و بخش شرقی خلافت اسلامی که از همدان در غرب ایران تا ماوراء النهر و هندوستان را شامل می شد در اختیار داشت و از راهنماییهای فضل بن سهل و حسن بن سهل برخوردار بود.
امین برای تقلیل و تضعیف قدرت روزافزون مأمون در یک اقدام عجولانه وی را با وجود سفارش پدرش از ولایتعهدی معزول و فرزند خردسال خود موسی را به این مقام برگزید.
این امر موجب تیره تر شدن روابط طرفین و ابراز استقلال طلبی سپاهیان مأمون شد. مأمون و سپاهیان وی از پیروی امین سرباز زده، او را از خلافت معزول دانستند و از آن به بعد مأمون را به عنوان خلیفه معرفی کردند.
نبردهایی بین سپاهیان امین و مأمون در گرفت تا اینکه بیست و پنجم محرم سال 198 هجری قمری سپاهیان مأمون با شکستن درهای ورودی و گشودن دژهای نگهبانی وارد بغداد شده و پس از نبردی سخت آن را به تصرف درآوردند.
امین در این واقعه به دست سپاهیان برادرش مأمون کشته شد و پس از مدتی سرش را برای برادرش مأمون در خراسان ارسال کردند.
بعد از آن برای مأمون در سراسر مناطق تحت نفوذ خلافت، بیعت گرفته و به نام او خطبه خواندند و او را خلیفه واحد عالم اسلام معرفی کردند.
...........................................................
تاریخ طبری، ج8، ص 473 و ص 478؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص 346؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 165
نظر شما