در سالی که گذشت دولت آمریکا با وجود دست و پا زدنهای بسیار نتوانست بخش اعظم سیاستهای خود را عملی کرده و شکستهای متعددی را در زمینه داخلی و خارجی تجربه کرد که در زیر به مهمترین آنها اشاره می شود.
تحریم ایران؛ طرحی از پیش شکست خورده
دولتمردان آمریکایی پس از مشاهده پافشاری ایران بر حق خود مبنی بر دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای، بار دیگر کوشیدند با بدست آوردن اجماعی بین المللی و از طریق تحت فشار قرار دادن این کشور از طریق تحریمهای اقتصادی، برنامه هسته ای آن را متوقف کنند.
در این راستا در ژوئن 2010 قطعنامه جدید ضدایرانی که توسط آمریکا، انگلیس و فرانسه به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه شده بود، سرانجام با 12 رای موافق و 2 رای مخالف برزیل و ترکیه تصویب شد. لبنان در این رای گیری رای ممتنع داد. هر چند آمریکا و همپیمانان غربی اش به شدت به دنبال جلب اجماع کامل برای تصویب این قطعنامه بدون هر گونه مخالفتی بودند، اما در این راه ناکام ماندند.
در عین حال برخی از کشورها از جمله روسیه تلویحا به این نکته اشاره کردند که موافق این تحریم نبوده و تحت فشارهای آمریکا به قطعنامه رای مثبت داده اند. بویژه اینکه کشورهایی مانند چین و روسیه روابط گسترده ای با ایران داشته و هر گونه تحریم را به زیان خود می دیدند. از این رو مدتی پس از تصویب چهارمین قطعنامه ضدایرانی در شورای امنیت شکاف موجود بین اعضای این شورا بیش از پیش نمایان شد.
گزارشهای منتشر شده در ماههای پس از تصویب این قطعنامه که از بی توجهی بسیاری از طرفهای تجاری ایران و حتی شرکتهای آمریکایی به آن حکایت داشت، نشان داد که آمریکا بازهم طرحی را در دستور کار قرار داده که از ابتدا شکست خورده بود.
این قطعنامه همچنین توافقهای احتمالی غرب با ایران در مورد برنامه هسته ای را تحت الشعاع قرار داده و این کشور را در مذاکرات با گروه 1+5 در موضع قویتری قرار داد. جالب اینجاست که ایران، ترکیه و برزیل پیش از قطعنامه 1929 توافقنامه ای را در تهران برای حل و فصل اختلافات با غرب امضا کرده بودند و ایران آماده همکاری در زمینه موضوع هسته ای بود. اما تحریمهای جدید راه آمریکا برای به توافق رسیدن با ایران را دشوار تر کرد.
نتیجه این اشتباه آمریکا در دور بعدی مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 که در ماه دسامبر انجام شد، به خوبی قابل مشاهده بود. در این دور از مذاکرات ناهماهنگی و اختلافات بین آمریکا و همپیمانان اروپایی اش بیش از گذشته نمایان بود و این امر موجب شد که آنها در پایان با دست خالی از مذاکرات خارج شوند. این در حالی بود که این کشورها پیشتر نهایت تلاش خود برای اعمال فشار به ایران را در تصویب قطعنامه چهارم به کار بسته بودند و دیگر دستاویزی برای تهدید ایران نداشتند.
با توجه به این موارد آمریکا در برخورد نسنجیده با موضوع هسته ای ایران دو شکست سنگین و پیاپی را متحمل شده و با وجود صرف هزینه ها و انرژی فراوان نتوانست در راهی که دولتمردان این کشور طی سه دهه اخیر علیه ایران در پیش گرفته اند، کاری از پیش ببرد.
اثبات ناتوانی واشنگتن در حل بحران خاورمیانه
میانجیگری ناموفق آمریکا در مذاکرات به اصطلاح مستقیم سازش خاورمیانه نیز شکست دیگری برای این کشور در سال گذشته میلادی بود. این مذاکرات که با تبلیغات و امیدواریهای فراوان آمریکا در دوم سپتامبر آغاز شد، تنها پس از سه دور برگزاری از تاریخ 26 سپتامبر بدلیل از سرگیری شهرک سازی صهیونیستها در کرانه باختری به حالت تعلیق درآمد و چندی بعد نیز با اعتراف واشنگتن مبنی بر ناتوانی خود در توقف ساخت و سازها منتفی شد.
بدنبال این اتفاق آمریکا در توجیه شکست خود برای توقف شهرک سازی ادعا کرد که برای از سرگیری مذاکرات مستقیم سازش بر موضوعات اصلی مورد مناقشه صلح تمرکز خواهد کرد، اما این ترفند نیز نتوانست تشکیلات خودگردان را به میز مذاکرات بازگرداند.
در حالیکه گزارشها از ساخت دستکم هزار و 700 واحد مسکونی توسط رژیم صهیونیستی در مناطق فلسطینی حکایت داشت، این تشکیلات نیز از مراجعه به شورای امنیت و اعلام کشور مستقل فلسطینی در صورت ادامه وضع موجود خبر داد. این موضوع که شوک بزرگی برای رژیم صهیونیستی و حامی آمریکایی اش بود، از سوی برخی از کشورهای آمریکای جنوبی مورد استقبال قرار گرفت.
برزیل نخستین کشوری بود که ایجاد کشوری فلسطینی در مرزهای 1967 را به رسمیت شناخت و بدنبال آن آرژانتین، اروگوئه، اکوادور و بولیوی نیز آمادگی خود را برای این اقدام اعلام کردند. مجموع این تحولات نشان داد که آمریکا عملا از حل بحران دیرین خاورمیانه ناتوان است و وعده های داده شده از سوی مقامهای دولت "باراک اوباما" رئیس جمهوری این کشور بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. به نظر می رسد در حل این بحران مراجعه به نهادهای مستقل بین المللی و آرا کشورهای جهان بیش از هر چیز راه گشا باشد.
القاعده ای جدید در قامت ویکی لیکس
هر چند انتشار تصاویر ویدیویی تکان دهنده جنگ عراق در اوایل آوریل 2010 در سایت ویکی لیکس توجه رسانه های جهان را به این سایت بی نام و نشان جلب کرد، اما مقامهای واشنگتن تا پیش از انتشار 500 هزار سند محرمانه جنگ عراق و 15 هزار سند محرمانه جنگ افغانستان طی ماههای بعد در این سایت، آن را جدی نگرفتند. رفته رفته دامنه افشاگریهای ویکی لیکس به جایی رسید که به کابوسی برای کاخ سفید تبدیل شد و سران آن را بر آن داشت تا اقدامی جدی در این زمینه صورت دهند.
همزمان با درگرفتن بحثهای فراوان در مورد جنایات آمریکاییها در عراق و افغانستان گزاشهایی از وجود پرونده فساد اخلاقی "جولیان آسانگ" موسس ویکی لیکس در رسانه های غربی منتشر شد. این رسانه ها کوشیدند بار دیگر با فضاسازی جدیدی، کوشیدند آسانگ را فردی فاسد معرفی کرده و توجه افکار عمومی را به این مسئله معطوف کنند، با این حال اقدامات بعدی ویکی لیکس مانع از آن شد. آخرین اقدام این سایت در انتشار اسناد دیپلماتیک آمریکا در ماه گذشته نیز به نوعی تیر خلاصی به این تلاشها بود.
واشنگتن که از ضعف جدی در زمینه مدیریت بحران جدید اطلاعاتی رنج می برد، در ادامه دست به فرافکنی زده و کوشید سایت ویکی لیکس را مسدود کرده و کارکنان آن را تحت پیگرد قرار دهد. مقامهای آمریکایی در اظهار نظرهای خود بارها از خطر جدی ویکی لیکس سخن گفته و به سنت دولت "جرج بوش" از آن بعنوان دشمن جدید ملت نام بردند. بعنوان مثال "جو بایدن" معاون رئیس جمهوری آمریکا از "جولیان آسانگ" به عنوان "تروریست فناوری پیشرفته" یاد کرد. این سخنان یاد آور جوسازیهای پس از واقعه 11 سپتامبر و مقصر جلوه دادن افراد و گروههای دست پرورده آمریکا در این رویداد بود.
در همین حال ویکی لیکس از انتشار اسناد محرمانه بیشتری در آینده نزدیک خبر داده و اعلام کرده است که این اسناد بسیار تکان دهنده تر از اسناد منتشر شده تا کنون خواهد بود. از سوی دیگر آسانگ که اکنون به قید ضمانت از زندانی در انگلیس آزاد شده، از احتمال بازداشت خود توسط آمریکاییها به اتهام جاسوسی خبر داده و در عین حال اطمینان داده که هیچ فشاری نخواهد توانست مسئولان ویکی لیکس را از انتشار اسناد جدید منصرف کند. وی حتی تهدید به انتشار گسترده این اسناد توسط هزاران تن از کاربران خود کرده است. باید دید دولت آمریکا برای مقابله با این تهدید جدید علیه خود چگونه اقدام کرده و با چه نیرویی به جنگ با القاعده ای در قامت ویکی لیکس خواهد رفت، هر چند در دنیای مجازی دیگر کشوری برای اشغال کردن وجود ندارد.
بازگشت طالبان و بیشترین تلفات در نهمین سال جنگ افغانستان
جنگ افغانستان در سال 2010 میلادی وارد نهمین سال خود شد. در طول این سالها آمریکا راهبردهای متعددی را برای مقابله با طالبان به کار گرفت و دست به اعزام چند باره دهها هزار نیرو و افزایش بودجه نظامی برای این جنگ زد. اما این اقدامات نتوانست امنیت را به این کشور بازگرداند و در نقطه مقابل نیز مانع از گسترش فعالیتهای طالبان نشد. این سال با ثبت 707 کشته، مرگبارترین سال حضور نظامیان خارجی در افغانستان بود.
از سوی دیگر سال 2010 در مقایسه با سال قبل آن برای شهروندان افغانی مرگبارتر بود، در این مدت طالبان بمبگذاری در جاده ها را به شمال و غرب افغانستان بسط داده و علاوه بر آن کشتن و ربودن افراد خارجی را نیز در افغانستان افزایش دادند.
این مسئله موجب شد که راهبرد آمریکا برای شکست دادن القاعده و طالبان تبدیل به گسترش جنگ در افغانستان و حملات هوایی به پاکستان شود، امری که تلفات غیرنظامی بیشتری را بدنبال داشت. افزایش شمار بی سابقه تلفات پاکستانی ها در حملات موشکی آمریکا علاوه بر واکنش شدید اسلام آباد و اعتراضات مردمی، انتقاد سازمانهای بین المللی همچون سازمان ملل متحد و سازمان عفو بین الملل را به همراه داشته است.
از آنجا که اوباما اعلام کرده در سال آینده نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج می کند می توان گفت که ایالات متحده در سال آینده کار مشکلی را پیش رو خواهد داشت زیرا هر چند هم اکنون 140 هزار نظامی در افغانستان وجود دارند اما از سال آینده خروج آنها از این کشور آغاز می شود و این در حالی است که امنیت افغانستان هیچ پیشرفتی نکرده و به نظر می رسد که با وجود وعده های داده شده، سال آینده مقدمات خروج از این کشور جنگ زده فراهم نخواهد شد.
اما ناکامیهای آمریکا در جنگ افغانستان با مرگ "ریچارد هالبروک" نماینده ویژه این کشور در افغانستان و پاکستان در آخرین روزهای سال 2010 تکمیل شد. هالبروک 69 ساله که بر اثر سکته زیر تیغ جراحی رفته بود نتوانست از این عمل جراحی جان سالم بدر ببرد. تحلیلگران معتقدند فقدان کسی مانند وی به دستگاه سیاست خارجی آمریکا ضربه خواهد زد.
داغ ننگ شکنجه گاه گوانتانامو بر پیشانی اوباما
بسته شدن زندان گوانتانامو از وعده های اصلی "باراک اوباما" در انتخابات ریاست جمهوری 2008 بود. این زندان که قرار بود در مدت کوتاهی پس از روی کار آمدن وی تعطیل شود، در سال 2010 نیز به فعالیت خود ادامه داد و بار دیگر خبرساز شد. پس از آن کشورهای اروپایی که همکاری خود را برای بسته شدن این زندان اعلام کرده و شماری از زندانیان گوانتانامو را پذیرفته بودند، شروع به انتقاد از اوباما نمودند.
در عین حال انتشار اسناد محرمانه ویکی لیکس از این زندان و ادامه اعتراضهای جهانی علیه دولت آمریکا، اوباما را در وضعیت بغرنجی قرار داد تا هر چه سریعتر اجازه تعطیلی گوانتانامو را از کنگره بگیرد. اما مخالفت نمایندگان کنگره آمریکا با طرح بسته شدن زندان گوانتانامو و انتقال زندانیان آن به داخل این کشور، مانع از آن شد.
کاخ سفید که این اقدام را شکست بزرگی برای خود تلقی می کرد به انتقاد از تصمیم کنگره پرداخته و به شدت با آن مخالفت کرد. اتحادیه اروپا نیز درباره ادامه فعالیت زندان گوانتانامو با 178 زندانی غیرقانونی، با وجود سررسید مهلت اعلام شده برای تعطیلی آن، ابراز نگرانی کرد. به این ترتیب عملی نشدن یکی دیگر از وعده های انتخاباتی اوباما، نوار شکستهای داخلی و خارجی دولت وی در سال 2010 را ادامه داد.
نظر شما