به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "تطورات گفتمانهای هویتی در ایران"، بعد از ظهر امروز چهارشنبه 15 دیماه با حضور حسین کچوئیان، مؤلف کتاب، نعمتالله فاضلی و محمد امین قانعیراد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر حسین کچوئیان استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران به بررسی موضوع اصلی خود در کتاب پرداخت و گفت: این کتاب حاصل چند کار تحقیقاتی است که ماحصل آن به صورت کتاب درآمده است.
وی افزود: این اثر را از دو بعد میتوان بررسی کرد. یکی از بعد روش شناسانه و صوری و دیگری جنبه محتوایی اثر که تأکید در این نشست بر جنبه محتوایی اثر است. در این اثر بر اساس جریان غالب در جامعه، مسأله هویت بررسی شده است. نتیجه بحث این بوده که هویت کاملاًٌ ساخته میشود. در این اثر بررسی میشود که هویت را در تاریخ آدمهای خاص میسازند.
وی تأکید کرد: در بررسی گفتمانهای هویتی در ایران اینکه آدمهایی هویت را میسازند مطرح شده است. در هر دورهای که مورد بررسی قرار گرفته دیدگاه عناصر هویت ساز مطرح شده است. ناسیونالیستها در دوره اول مورد بررسی کتاب بر اساس نظریههای مدرن دیدگاه خود را بیان کردهاند و خود را کاشف هویت ایرانی میدانند.
کچوئیان در ادامه به بررسی سه دوره گفتمانی مورد اشاره در کتاب پرداخت و گفت: دوره اول گفتمان هویتی در ایران که دوران آغاز نام دارد از دوران قاجار شروع میشود و تا نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران ادامه دارد. دوره سوم از ملی شدن صنعت نفت در ایران آغاز و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه مییابد.
وی افزود: دوره سوم گفتمان هویتی در ایران از انقلاب اسلامی به بعد است. نکتهای که باید توجه داشت این است که گفتمانهای هویتی به قصد تغییر و نه اکتشاف وارد جامعه میشوند. برای نمونه هدف گفتمان اسلامی این نیست که ابعادی از دین را در جامعه برجسته کند بلکه میخواهد هویتی بر اساس آموزههای اسلامی بنا کند و بسازد.
این استاد دانشگاه یادآور شد: بر اساس نظریه پسامدرن برخی معتقدند که هویتهای واحد نمیخواهیم. این تلقی که هویت در ایران بلاموضوع است موضوعیت ندارد. اگر غرب به این مرحله رسیده این سیر تطور خود آنها بوده است. غرب انتظارات هویتی خود را از هویت جوهری گرفته و ساختارهایی بر اساس آن هویتهای جوهری ایجاد کرده است.
وی تأکید کرد: غرب در دورههای مختلف زمانی پایههای سازمانها و نهادها و بوروکراسی را گذارده و رفته رفته به دلیل ماهیت مدرنیته هویتهایی چون هویت دینی، ملی، همسایگی و خویشاوندی را منحل کرده و به جایی رسیده که سازمانهای موجود توان اداره جوامعشان را دارند. در ایران ایجاد ساختارهای صوری بدون اتکا به چنان هویتهای جوهری امکان پذیر نیست و بدون اتکا به آن هرج و مرج به وجود خواهد آمد.
وی در ادامه فطرت را با هویت برساخته در تناقض ندانست و گفت: اینکه هویت ساخته اجتماعی است با فطرت در تناقض نیست. برخی معتقدند که ما نیاز به هویتهای جوهری و یکپارچه نداریم و کافی است روی برخی مقولات توافق شود. برای نمونه مثلاً در اقتصاد روی اقتصاد بازار توافق شود و یا اینکه توافق شود بوروکراسی لازم است.
وی در ادامه اساس کار خود را فلسفه تاریخ ندانست و تصریح کرد: اساس کار بنده فلسفه تاریخ نیست بلکه بحث در مورد ضرورتهای بنیانهای جمعی مشترک است. هیچ جامعهای ممکن نیست بنا شود مگر اینکه محتوای مشخصی داشته باشد. بستر مورد توافق اجتماع لازمه تشکیل اجتماع است.
مؤلف "تطورات گفتمانهای هویتی در ایران" یادآور شد: هر جامعه در بدو امر ایدهآلهایی دارد. غرب از ابتدا دارای محتوای جوهری بوده که در هر مرحله از تاریخ خود مبنای کارش بوده است. برای نمونه در برههای مسیحیت مبنای هویت او بوده که نهایتاً در قرن نوزدهم به هویت ملی رسیده است. غرب در هر مرحله هویت قبلی را نابود کرده و در مرحله کنونی در حال سوزاندن آخرین مؤلفههای جوهری هویتی است.
نظر شما