به گزارش خبرنگار مهر، عاطفه رضوی اواخر دهه 60 با فیلم سینمایی "آن سوی آتش" فعالیت خود در سینما را آغاز کرد، در دهه 70 میشد انتظار داشت رضوی به بازیگری پرکار تبدیل شود اما هرگز این اتفاق نیفتاد و گزیدهکاری به ویژگی بارز کارنامه بازیگری تبدیل شد که نقاط اوجی مانند "نرگس" و "سفر به چزابه" را در کارنامه دارد.
در سالهای اخیر رضوی را کمتر در سینما و تلویزیون دیدیم، او به تئاتر آمد و تجربههایی تازه را در کارنامهاش ثبت کرد. اطفه رضوی این روزها در نمایش "حضرت والا" به کارگردانی حسین پاکدل در سه نقش روی صحنه است، بهانه این گفتگو این نمایش و تجربه بازی در سه نقش متفاوت است.
*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: شما بازیگری در سینما را زمانی شروع کردید که جوان بودید، اتفاقی مقابل دوربین رفتید یا به بازیگری و سینما فکر میکردید؟
- عاطفه رضوی: زمان بازی در "آن سوی آتش" 17 ساله بودم، دوره دو ساله تئاتر را در وزارت ارشاد گذرانده بودم و پس از پایان آن زیر نظر عبدالله اسکندری گریم را آموختم. در آن سالها بازیگری و چهرهپردازی به یک اندازه برایم جذاب بود و به دنبال این بودم که هر دو را دنبال کنم.
آن زمان آقای کیانوش عیاری برای "آن سوی آتش" دنبال دختری میگشت که چهرهای مناسب با نقش دختر جنوبی داشته باشد، برادرم بهروز من را به آقای عیاری معرفی کرد، تست دادم و انتخاب شدم.
*خانواده مخالفتی با بازیگر شدن شما نداشتند؟
- من در خانوادهای فرهنگی و هنردوست بزرگ شدم، خانوادهام هرگز با هنر بیگانه نبودهاند و این باعث شده بود نگاه و جهانبینی من نسبت به دختری 17 ساله پختهتر باشد.
*پس آگاهانه مسیری را که با "آن سوی آتش" شروع شده بود دنبال کردید؟
- بله، همان زمان که برای بازی در "آن سوی آتش" نامزد دریافت جایزه شده بودم بهروز به من گفت: اگر میخواهی در سینما بمانی باید قواعد حرفهای را بدانی و به آن پایبند باشی. اگر از تو تعریف شد مغرور نشو و اگر خواستند زیر پا لگدکوبت کنند نابود نشو. شخصیت خود را داشته باش و راه خود را ادامه بده. این نگاه به من خیلی کمک کرد.
*"آن سوی آتش" یکی از فیلمهای موفق آن سالها بود، حتما بعد از بازی در آن فیلم پیشنهادهای زیادی داشتید؟
- بله، من چهرهای جدید بودم که کمی استعداد هم داشت و میتوانست در فیلمها و مجموعهها مقابل دوربین برود، بسیاری از پیشنهادها شبیه به دختر جنوبی "آن سوی آتش" بود اما من که همان زمان هم بیمطالعه نبودم نمیخواستم نقش دختر جنوبی را تکرار کنم و در آن نقش کلیشه شوم. مقاومت کردم و سعی کردم انتخابهای درست داشته باشم. مشوقان و راهنمایان خوبی داشتم، هم در خانواده و هم در دوستان. از همان زمان به دنبال گریم رفتم و تنها تمرکزم بر بازیگری نبود.
* اما بازیگری برای دختری جوان که طعم شهرت را میچشد باید جذابتر از گریم باشد.
- هر دو جایگاه خود را داشتهاند و هنوز هم این نگاه را دارم، هر دو میتوانند تجربه خلق کردن را برایتان داشته باشند، در گریم به شکلی این حس را از سرمیگذرانید و در بازیگری به شکلی دیگر این کار را انجام میدهید. بازیگر حجم تجربیات و احساسات کنترل شده و نشده را با خود حمل میکند، به این دلیل که بازیگر مجبور است به جای دیگران زندگی کند و این ساده نیست.
*اما زندگی کردن به جای دیگران اتفاق جالبی است.
- طبیعی است، امکان زندگی کردن به جای شخصیتهای مختلف جذاب است. شاید به همین دلیل بازیگرانی که واقعا بازی میکنند زودتر پیر میشوند.
* برای شما چقدر این اتفاق افتاد که بتوانید جای دیگران زندگی کنید؟ چقدر نقشهایی که بازی کردید شبیه شما بودهاند؟
- هر نقشی که بازیگر بازی میکند از فیلتر خودش عبور میدهد، ما بازیگرها معمولا به خودمان رجوع میکنیم، همذاتپنداری میکنیم و میگوئیم اگر این اتفاق برای من میافتاد چه میکردم. این احساسات را رتوش میکنیم و با کمک کارگردان به تصویر نهایی نزدیک میشوم. همه این نقشها ممکن است بخشی از شخصیت من را در خود داشته باشند، من هم ممکن است به بعضی از آنها نزدیک باشم. ما انسانها موجودات پیچیدهای هستیم ولحظههای مختلفی را در زندگی تجربه کردهایم، در هریک از ما وجوه مختلف شخصیتی وجود دارد.
*اصرار داشتهاید نقشهایی را بازی کنید که از شما دور است؟
- تقریبا نقشهایی که در سینما بازی کردهام، از من دور بوده است. هرگز جنوبی یا لال نبودهام، شبیه مریم قندی "نجات یافتگان" نیستم، بیشتر شخصیتها از من فاصله داشتهاند. من در بازیگری تیپ سازی بلد نیستم، سلیقه من هم نیست و دوستش ندارم. به دنبال تیپ سازی نبودهام، صداسازی خاص نکردهام. همیشه به دنبال این بودهام که شخصیت را باور کنم و آن را طوری بازی کنم که مخاطب باور کند.
* سیمایی که از شما بیشتر در خاطر مانده سیمای زنان مقتدر و مستقل است. نرگس در فیلم "نرگس" با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگیاش زن مستقلی است و منفعل نیست، مریم قندی و زینت در فیلم "زینت" همینطور. این پرسونا چقدر آگاهانه شکل گرفت؟
- از جایی به بعد چهره و فیزیک بازیگر در نقشهایی که به او پیشنهاد میشود تاثیر دارد، شاید این مشخصات در چهره من وجود دارد که کارگردانها برای چنین نقشهایی به سراغ من میآیند، نقش زنان مستقل و مقتدر با این فیزیک میخواند. حتی حرکتها و رفتار بازیگر در این پیشنهادها موثر است، البته در زندگی واقعی هم من زنی مستقل هستم. این وجه در شخصیتهایی که بازی کردهام متبلور شده است.
*یکی از نقشهایی که بازی کردید و کمتر دیده شده، نقشی است که در مجموعه"همسایهها" (محمدحسین لطیفی) بازی کردید، زنی هنرمند و مستقل. این نقش چقدر به شما نزدیک است؟
- این نقش را خیلی دوست دارم (میخندد)، از کارهایی بود که به من نزدیک است.
* از مقطعی در سینما کمکار شدید و بیشتر چهرهپردازی را دنبال کردید. این کم کار شدن در حوزه بازیگری آگاهانه بود؟ بر خلاف بیشتر بازیگران، فاصله گرفتن از سینما باعث نشد به سمت تلویزیون بیایید.
- زمانی که به عنوان بازیگر فعال بودم، بسیاری پیشنهادها را رد میکردم چون نقشها آن طور نبودند که با معیارهای من همخوانی داشته باشند. الان پشیمان نیستم چون دوست نداشتم به خاطر بازی در فیلم یا مجموعهای شرمنده باشم. آقای فریدون جیرانی یک بار به من گفت زمانی در هر دفتری که میرفتیم درباره تو صحبت میشد و همه فیلمنامهها برای تو فرستاده میشد، آن قدر بازی نکردی که بازیگری را کنار گذاشتی. من از این بابت ناراحت نیستم. شاید تعداد فیلمهایی که بازی کردم کم است، اما تعدادی از آنها در تاریخ سینمای ایران ماندگار شده است. اگر من در این فیلمها خوب نیستم، فیلمها خوب و ماندنی هستند و این افتخارآمیز است.
در مورد تلویزیون هم این اتفاق افتاده، من همه فیلمنامههایی را که رد کردهام نگه داشتهام، چون وقتی به آنها نگاه میکنم برایم جذاب است. در مورد تلویزیون این سختگیری را دارم که میدانم بازیگر زود سهلالوصول میشود و مخاطب از دیدنش خسته میشود.
* این بخش ماجرا که تلویزیون به شهرت و محبوبیت بازیگر کمک میکند برایتان وسوسه کننده نبوده؟
- یک دهه مقاومت کردم که در تلویزیون بازی نکنم، ماجرای "نجات یافتگان" هم این بود که تلویزیون زمانی موافقت کرد این فیلم و "سفر به چزابه" ساخته شوند که نسخهای تلویزیونی هم داشته باشند، فیلمها که تمام شد مسئول بودم که در مجموعه هم مقابل دوربین بروم. آقای ملاقلیپور با ما این موضوع را مطرح کرد و من موافقت کردم. این مجموعهها راه من را به تلویزیون باز کرد.
* در دو فیلم با مسعود کیمیایی به عنوان چهرهپرداز همکاری کردید، بازیگرها در فیلمهای کیمیایی دیده میشوند، او پیشنهاد بازی در این فیلمها را به شما نداد؟
- در این سالها هیچ مصاحبهای از من نخواندهاید که در آن درباره این صحبت کنم که در فلان پروژه جایگزین کدام بازیگر شدهام، یا چند پیشنهاد دارم که در حال بررسی آن هستم. اینها مسائل شخصی و خصوصی کار بازیگری است. بازیگرها روحیه لطیفی دارند و عنوان کردن این نکات برایشان خوشایند نیست. بخش مهم هر کاری، آن بخشی است که دیده میشود پروسهای که قبل از هر کار طی میشود مهم نیست. همین که به عنوان چهره پرداز در این فیلمها با آقای کیمیایی کار کردم برایم جالب بود.
*به کارگردانی در سینما فکر کردهاید؟
- به نظرم سختترین کار دنیا کارگردانی است، فعلا کارگردانی را دوست ندارم.
*پیش از "رقص زمین" که پارسال بازی کردید نمایش به شما پیشنهاد شده بود؟
- در آن سالها که در سینما مشغول به کار بودم سه نمایش پیشنهاد شد اما گرفتاری در سینما مانع شد روی صحنه بروم.
* آن زمان نگران نبودید که نتوانید از عهده بازی در تئاتر برآیید؟
- نه نگران نبودم، به تفکیک بازیگری قائل نیستم. بازیگر میتواند در سینما، تلویزیون و تئاتر کار کند، بخشی از بازیگری تکنیک است و بازیگر تئاتر وقتی به سینما میآید باید تکنیک بازی در سینما را بداند و برعکس. همان نگرانی که ممکن است یک بازیگر بعد از 30 سال کار مقابل دوربین زمان فیلمبرداری داشته باشد، زمان رفتن روی سن به سراغ من آمد و نه چیزی دیگر. حساسیت نسبت به بازخورد کار، بازیگر را در این مواقع بیش از هر چیز دیگر نگران میکند. من هم این نگرانی را داشتم.
* چه اتفاقی افتاد که ترغیب شدید در "رقص زمین" بازی کنید؟
- نمایش که نوشته میشد عاطفه این قدر پررنگ نبود، اما قصه طوری پیش رفت که عاطفه پررنگ شد و پیام هم حضور بیشتری پیدا کرد. در نسخه اولیه مهدی پررنگتر از بقیه بود. بازی در این نمایش خیلی سخت نبود چون همه ما به نوعی نقش خودمان را بازی میکردیم، حتی اسمهای خودمان را داشتیم.
- - - - - - - - - - -
ادامه دارد
نظر شما