دکترمهدی مطهرنیا درمورد انگیزههای گرایشش به رشته علوم سیاسی گفت: انگیزه اساساً یک جوشش درونی است که هم از موضع فطری تأثیر میپذیرد و هم متأثر از واقعیتهای برونی است. من در کشوری زیست میکنم که از تمدنی کهن برخوردار است و شاید بتوانیم بگوییم که از منظر حافظه تاریخی ٰسیاسیترین جغرافیای جهان را در حافظه تاریخی بشر از خود به جا گذاشته است. لذا با توجه به دوران نوجوانی و وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تشدید رویکردسیاسی ملت ایران در این فضا بی تردید این انگیزه درونی در این بافت جغرافیایی با عنصر زمان و بافت زمانیای ناشی از وقوع انقلاب اسلامی با یکدیگر پیوند خورد و بیشترین علاقه را برای انسانی مثل من به حوزه سیاست رقم زد.
وی افزود: از اینرو از رشته علوم تجربی تغییر رشته داده و با پیوستن به رشته علوم انسانی آماده شدم تا هدفمندانه وارد حوزه علم سیاست بشوم. بعدها هم با توجه به رویکرد تحلیلگرایانه در قالب چارچوبهای تئوریک بود که انگیزه پیدا کردم تا تحقیقات سیاسی را از بْعد انفعال خارج کرده و رویکرد آینده پژوهانه آن را مورد توجه قرار دهم. از همین رو تلاش کردم که تفکر فرارشتهای و آینده پژِوهانه بکنم و آن را در قالبهای معرفتی و علمی آن بیاموزم.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد قم درمورد مطرح بودن انگیزههایش در حال حاضر همٰچنین اظهارداشت: بیتردید هرچه میگذرد اگر انگیزهها با وجود درونی بودن دربستر آگاهیهای اکتسابی و علایق موردی در بستر تاریخی تشکیل شوند موجب میشوند نه تنها انگیزهها محدود شوند بلکه در پرتو فعل و انفعالات ناشی از بافت متن امور از این گذرگاهها فربهتر شده و از استحکام بیشتری برخوردار گردند.
این محقق و پژِوهشگر حوزه علوم سیاسی در ادامه تصریح کرد: اگر من هماکنون به دوران جوانی برگردم بار دیگر همین انتخاب خودم را خواهم کرد اگر چه مشکلات و چالشهای زیادی را تجربه کرده و بار دیگر باید به تجربه آنها بپردازم ولی همینها زمینهساز موفقیتهای درونفهمانه بیشتری برای قسمتی است که من کار میکنم.
مطهرنیا درمورد پرسشهای اصلی وی در رشته تخصصی اش نیز گفت: اساسیترین پرسش من رابطه انسان با قدرت است اینکه آیا انسان قدرت مطلقه را بر روی زمین دارد یا خود محصول و پژِواکی از قدرت مطلق دیگری است. پاسخ به این پرسش میتواند تاحدود زیادی زمینهپرور نوع نگاه به سیاست باشد.
وی ادامه داد: سیاست در محضر من توانایی ساماندهی و سازماندهی قدرت و نحوه اعمال آن است توانایی اولیه در جغرافیای انسان بروز پیدا میکند لذا این توانایی اولیه باید بر پشتوانه یک قدرت خلق کننده این توانایی ایجاد شده باشد تا در پرتو این توانایی موجود در جغرافیای حیات آدمی، به انسان این قدرت را بدهد که به سازماندهی و ساماندهی قدرتهای در اختیارش و نحوه اعمال آن در حوزه سیاست بپردازد. لذا کلیدیترین مفهوم در حوزه سیاست برای من مفهوم قدرت بود و همین امر سبب انتشار دوکتاب بنامهای" قدرت، انسان و حکوت"و "تبیین نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بینالملل" شد.
نظر شما