به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر"، ميلس ليتل سرشت اخلاق را در ارتباط با ديگري ارزيابي مي كند اما اين ديگري مي توان انسان ديگر، طبيعت، حيوانات يا حتي امر قدسي باشند. اما در سده بيست رخدادهايي را شاهد بوديم كه اهميت اخلاق را بيش از پيش برايمان آشكار كردند . در ابتدا جنگ مهيب و خانمانسوز جهاني دوم را پشت سر گذرانديم كه پرسشهاي اخلاقي جدي اي را مطرح كردند و ثانياً شاهد بوديم كه تاكيد زياد بر قوانين و نظم هرچند خوب است اما قانون به تنهايي براي اداره جامعه كافي نيست و انسان به چيزي ديگري به نام اخلاق نيز نياز دارد. بدون اين اخلاق نه مي توان به اطرافيان اعتماد كرد و با انها زيست و نه مي توان برخورد مناسبي با طبيعت و كل هستي داشت. با اين همه، اخلاق نياز به مباني نظري دارد كه همين ريشه هاي فكري اخلاق را نشان مي دهد و در سده بيستم با فراز و فرودهاي معرفت ، ما بيش از پيش به نسبت اخلاق و معرفت پي برده ايم. ليتل با وجود تاكيد بر نقش معرفت در اخلاق معتقد است نبايد دايره قوانين اخلاقي را چنان تنگ و محدود كرد كه تنوع زيستي ناديده انگاشته شود و بايد دانست اخلاق براي زندگي است و نه زندگي براي اخلاق.
نظر شما