خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: از هر کنار و گوشه این سرزمین که گذر کنید امامزادهای میبینید و دوصد حکایتی این چنینی خواهید شنید. این خوبان که به زیر خاک خفتهاند و به باور اهالی همچنان بیدارند از بازماندگان امامان معصومند اما کدامیک از روایتهایی که درباره آنان میشنویم معتبر است؟
فرشته بهرامی نویسنده کتاب "نظر کرده" در پی پاسخ به این پرسشها نیست چرا که او سودای دیگری در سر دارد، کاری کارستان که فراتر از داوری راست از ناراست است؛ چرا که در این میان سخن از حقیقت و غیر حقیقت نیست؛ آنچه در باور مردم رسوب کرده است، هر چه باشد واقعیتی است از فرهنگ مردم، و یک پژوهشگر فرهنگی کاری جز واکاوی و ثبت این واقعیتها ندارد.
بهرامی در کتاب "نظر کرده" به بررسی آیینها و باورهای امامزادههای رودبار الموت غربی پرداخته است؛ بخشی جزئی از خاک پهناور کشور ما که به قدر خود خاکی حاصلخیز از باورهایی اینچنینی است. این اثر کم ادعا که مقدمه عبدالرحمان عمادی پژوهشگر صاحبنام بر آن اعتباری مضاعف بخشیده است، از چندین جهت شایان توجه و درخور ستایش است.
محقق در این اثر با چشمانی به تیزبینی عقاب الموت، وجب به وجب منطقهای که خود خوب میشناسد و خاستگاه وی بوده به گونهای روشمند بازجسته و ثبت کرده است و در اینکار از توصیف منطقه جغرافیایی، واکاوی در بنچاق و نسبنامه امامزاده، داستانها و معجزات از زبان اهالی و هر آنچه مربوط به امامزاده میشود اعم از سنگ قبرها و درختهای خاص و ... کوتاهی نکرده و همانند نگارگری پر حوصله ذره ذره آن را به تصویر درآورده است.
زبان یکدست و صحیح، لحن صمیمی و نثر اثر بدون آنکه ادعای داستانگویی داشته باشد به روایتی داستانگونه نزدیک شده است و حتی گاه لحنی شاعرانه به خود میگیرد به حدی که مطالعه آن به شیرینی یک رمان برای خواننده انجام میگیرد. مثلاً در توصیف مکان امزاده "لام صاد میم" میخوانیم: خرگوشها برف جاده را قدم زدهاند. این وقت از سال درختان زالزالک به جای برگ و بار گنجشک دارند. سر شاخه درختان تبریزی قرمز شده است، انگار حنا گذاشتهاند. چه مهی روی کوه و کمر خوابیده است! تمام راه، روستا را حدس زدیم. بعد از موشقین به یک دو راهی رسیدیم. جاده دست راست به ورتوان رسید و راه دست چپ به امامزادهاش.
"نظر کرده" در عین حال که اثری محققانه است برخلاف آثار مشابه از شیوه خشک معمول آثار تحقیقی پیروی نکرده و از شگرد و گونهای بدیع در ارائه اطلاعات بهره برده است. در این کتاب به جای اینکه هر کدام از راویان ابتدا معرفی شوند و سپس حکایتشان نقل شود بدون واسطه از وسط معرکه سر در میآورند و به این شکل همانند داستان از عوامل غیر جذاب پرهیز میشود و با نقل قولهای مستقیم و غیر مستقیم حکایتهای مختلف از پی هم میآیند.
مثلا میخوانیم: حاج عمویم فخرالله بهرامی تعریف میکند:" در قدیم سه نفر از ویاریها تصمیم گرفتند شبانه بروند شارشید، صندوقخانه را از جا رد کنند و بکنند؛ به خاطر صنّار سه شاهی. نفهمیدم چیزی دستگیرشان شد یا نه، اما یک سال نکشید هر سه مردند. اسم نمیبرم. شنیدم موقع مرگ مثل سگ زوزه میکشیدند." مش سرمعلی هیری نقل میکند: از دهن این و آن شنیدم یک روز صبح قنبر هیری میرود محرم میلکی، پسر عموی پدرم را همراه میگیرد از راه میلک بروند شارشید را بکنند. محرم قاطر سوار میشود و جلو میافتد. بعد گردنه یکهو میبیند شب ظلمات شد، هیچ جا را نمیشود دید. بر میگردد پایین میبیند قبل گردنه هنوز صبح است. به خودش میآید، رفیقش ره میگوید آن بالا شب است و این پایین آفتاب. من همچی معجزی ا ز این "آقا" برهانالدین دیدم بیا تا وقت است برگردیم."
بیشک هر کدام از این خرده روایتها میتواند آجری باشد برای داستاننویسان معاصر تا بنای اثر خود را با آنها بنا کنند همانطور که چنین پژوهشی میتواند دستمایه کار پدیدارشناسان قرار گیرد. "نظر کرده" اثری پیدارشناختی نیست اما مصالح کار پژوهشگران این رشته را با خود دارد چرا که از دل این حکایتها میتوان جهان وصف شده در این بخش فرهنگی و جغرافیایی را از دید انسان اسطورهباور آن بار دیگر شناخت و از این منظر، نحوه تجلی این باورها را ریشهیابی کرد.
کتاب "نظر کرده" با عنوان فرعی "آیینها و باورهای امامزادههای رودبار الموت غربی"با شمارگان 1500 نسخه در 292 صفحه و به قیمت 6000 تومان از سوی نشر آموت منتشر شده است.
نظر شما