پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۲۶ دی ۱۳۸۹، ۱۴:۲۱

مدرسه ایرانی - 8/

آموزش رفتارنگرانه بر نتیجه مبتنی بر رفتار متکی است

آموزش رفتارنگرانه بر نتیجه مبتنی بر رفتار متکی است

خبرگزاری مهر: رفتارنگری، مکتبی روان‌شناسی است که سعی می‌کند رفتار افراد را کنترل و سازمان‌دهی کند. از نظر رفتارنگرها، رفتار فرآیندی است که می‌توان آن را برای ساختن، تغییر دادن و کنترل کردن برنامه‌ریزی کرد و بنابراین تعیین نتیجه مطلوب مهمترین رکن آموزشی در نظام رفتارنگر است.

در امر آموزش، رویکردهای گوناگونی وجود دارند که می‌توان در هر یک از آنها نقاط مثبت و منفی و مزایا و مضراتی را نیز مورد اشاره قرار داد.

به‌تازگی کتابی با عنوان "رویکردهای آموزشی در کار با کودکان خردسال" تألیف و ترجمه ناصر یوسفی منتشر شده که مؤلف آن به خبرنگار مهر این اجازه را داده است تا بر مبنای این کتاب به اجمال چهار رویکرد اصلی طرح شده در این کتاب را معرفی نماید. آنچه در پی می‌آید معرفی مختصری از نخستین رویکرد یعنی رفتارنگری در آموزش است که در این کتاب مورد بحث قرار گرفته است.

ریشه‌های اصلی رفتارنگری و گسترش آن را می‌توان مدیون تحقیقات دانشمندان و روان‌شناسانی مانند ایوان پاولف، فیزیولوژیست بزرگ روسی، جان بی. واتسون، از مروجان نظریه پاولف در آمریکا، ادوارد ثوراندایک، بوروس فردریک اسکینر، سیدنی بیژو و آلبرت بندورا دانست.

رفتارنگری در واقع مکتبی روان‌شناسی است که سعی می‌کند رفتار افراد را کنترل و سازمان‌دهی کند. از نظر رفتارنگرها، رفتار فرآیندی است که می‌توان آن را برای ساختن، تغییر دادن و کنترل کردن برنامه‌ریزی کرد و بنابراین تعیین نتیجه مطلوب مهمترین رکن آموزشی در نظام رفتارنگر است.

واتسون که معتقد بود روان‌شناسی را باید بر اصول علومی چون فیزیک و شیمی استوار کرد، مدعی بود که می‌تواند با الگوهای آموزشی خود هر کودکی را به موجودی تبدیل کند که از پیش تصمیم آن را گرفته است.  

در واقع‌ بنا بر همین نگاه بود که روان‌شناسان رفتارنگر در این تلاش بودند که بتوانند بر اساس روابط علت و معلول به قانون‌مند کردن نظام رفتاری بپردازند. در این دیدگاه هر رفتار معلول یک علت است و آن علت متغیرهایی دارد که می‌توان آنها را کم و زیاد کرده و سپس رفتار مورد نظر را سازماندهی کرد. بنابراین باید توجه داشت که رفتارنگرها به دو اصل مهم باور دارند که عبارتند از محرک و نتیجه مطلوب.  

اسکینر به عنوان یکی از مطرحترین روانشناسان رفتارنگر، سهم بسیاری در توسعه نظریه رفتارنگرها داشت. وی که موفق شد این نگاه را وارد جریان آموزش و پرورش کند، معتقد بود که رشد، نتیجه تعامل کودک با محیط پیرامون است و هر چه این تعامل بیشتر، قانون‌مندتر و سازمان‌دهی‌شده‌تر باشد، رشد نیز به نحو بهتری صورت می‌گیرد.

وی اما تأکید می‌کرد که نباید رشد را به تصادف واگذار کرد تا در نتیجه مجبور باشیم هر آنچه را که پیش می‌آید بپذیریم. ما باید محیط را کنترل کنیم، عوامل مزاحم را حذف کنیم و به عواملی که به روند رشد کمک می‌کنند یاری برسانیم.

در نتیجه اسکینر با اشاره به تکنولوژی رفتار، سعی می‌کند با کنترل محیط و حذف عوامل مزاحم و یا با قرار دادن عوامل مناسب و مفید به رفتار مطلوب دست یابد چرا که به باور وی بزرگسالان وظیفه دارند که کودکان را در یادگیری هدایت کنند.

اسکینر با ارائه ایده خود یعنی ماشینهای آموزش به عنوان دستگاههای ساده‌ اما سازمان‌یافته‌ای که می‌توانند در نقش معلم به طور فردی به هر دانش‌آموز یاری رسانند تا به اهداف مشخصی برسند، کوشید تا نظریه خود را اجرایی کند. در همین راستا وی بر چهار مسئله در فرآیند یادگیری تأکید می‌کند:

1.  مشخص کردن موضوع آموزش: معلم و برنامه‌ریز باید بداند که چه چیزی را می‌خواهد آموزش دهد. موضوع آموزش شامل هدف کلی، هدف رفتاری و نتیجه مطلوب است. بنابراین اگر معلم نداند که چه چیزی را می‌خواهد آموزش دهد، نخواهد توانست کار ویژه‌ای نیز انجام دهد.

2. فراهم کردن مجموعه‌ای از محرکها و فعالیتها: پس از تعیین موضوع و اهداف مدنظر در آموزش، معلم باید فعالیتهایی را تدارک ببیند تا کودک به کمک آنها به طور مناسب تحریک شود و سپس بر اساس آنها هدف اصلی میسر گردد.

3. تقسیم‌بندی مطالب یادگرفتنی به فعالیتهای کوچکتر: اسکینر تأکید می‌کند که نباید مطالب را به طور کلی به دانش‌آموزان عرضه کرد چرا که با خرد کردن موضوعات می‌توان به سادگی، سختترین و دشوارفهم‌ترین مسایل را به کودکان آموزش داد.

4. تشویق و تقویت کودک در زمان مناسب: اسکینر به نقش تقویت پاسخها بسیار اهمیت می‌دهد. رفتارنگرها بر این نکته پافشاری می‌کنند که می‌توان هر چیزی را به کودکان آموخت به شرط آنکه اهداف از پیش مشخص شده باشند و ما بدانیم که می‌خواهیم چه چیزی را آموزش دهیم و در نهایت در زمان مناسب و با امکانات کافی برنامه‌های از پیش مشخص شده را پیش ببریم.

برای انجام این امور در نظام آموزشی رفتارنگر "برنامه‌ریزی مثبت" به عنوان فرآیندی پیشنهاد می‌شود که به تغییر رفتار یا روشهای کارآمد منجر می‌شود و به کمک آن رفتار جدید با گذشت زمان شکل می‌گیرد.

در این رویکرد می‌توان رشد کودک را تسهیل کرد، به آن سرعت بخشید و در نتیجه آن را به سمتی برد که از پیش مشخص شده است. پس آنچه مهم است این است که اهداف مشخص، محرکهای مناسب، زمان‌بندی، هدایت کودکان و ارزیابی به درستی مدنظر قرار گیرند.

دیدگاه اسکینر خیلی سریع مورد اقبال بسیاری از متخصصین تعلیم و تربیت قرار گرفت و در نتیجه از سال 1940 بسیاری از دانشگاههای آمریکا روشهای تربیت معلم خود را بر اساس الگوهای رفتارنگرها تنظیم کردند و معلمین متخصصی را برای کار با این الگو تربیت کردند، الگویی که در بسیاری از کشورهای دیگر، از جمله ایران، مورد استفاده قرار گرفت و هنوز هم تفوق خود را بر فضای آموزش کشور حفظ کرده است.

در مراکز آموزشی‌ای که منطبق با این الگو طراحی می‌شوند جایگاه هر چیز، هر وسیله و هر ماده آموزشی از قبل مشخص است و محرکهای مزاحم نیز در کلاسها وجود ندارند و در هر بخش فقط مواردی وجود دارد که برای کار آموزش ضروری‌اند. در هر اتاق و در هر کلاس فقط وسایل، عکس، پوستر، کتاب و مواردی گنجانده می‌شوند که بتوانند یک رفتار آموزشی مشخص را به وجود آورند و هیچ چیزی خارج از چارچوبهای مورد نظر در محیط وجود ندارد.

از نظر رفتارنگرها در فرآیند یاددهی و آموزش شش اصل بنیادین وجود دارد که عبارتند از:

1. شکل‌دهی: شکل‌دهی رفتار در واقع توجه به رفتارهای مشابهی است که به عنوان رفتار مطلوب مورد نظر آموزش‌دهندگان است و باید به آنها توجه داشت.

2. ترتیب در رفتار: یک رفتار در واقع مجموعه‌ای از رفتارهاست و بنابراین لازم است که به کل رفتارهایی که می‌توانند به رفتاری مشخص منجر شوند، توجه کرد.

3. مدل‌سازی: از نظر رفتارنگرها تقلید نقش مهمی در روند آموزش دارد و بنابراین در مدل‌سازی، کودکان از طریق تقلید می‌توانند بسیاری از اصول اولیه آموزشی را یاد بگیرند. آنها بر این باورند که قرار نیست کودک همه چیز را از اول اختراع یا کشف کند و نباید وقت کودک و دانش‌آموز را صرف کشف روندی کرد که به راحتی می‌توان به او آموزش داد. بلکه وی باید وقت خود را صرف کشف و شناخت مسایل مهمتر و عمیقتر کند.

4. هدایت و رهبری: معلمان باید در جریان آموزش و در مواقعی که کودکان نمی‌توانند به اهداف در نظر گرفته شده دست یابند و در نتیجه ممکن است دچار سرخوردگی شوند، با راهنماییهای ساده، آنها را هدایت کنند تا کودکان بتوانند گامهای مورد نظر در آموزش را به درستی طی کنند. البته این هدایتها باید ساده بوده و زمانی انجام گیرد که کودک به واسطه آنها بتواند وارد مرحله معنادار دیگری در روند آموزش شود.

5. تکرار: رفتارنگرها بر این باورند که تکرار می‌تواند موجب درک بیشتر و ماندگاری مواردی باشد که کودکان در جریان آموزش می‌آموزند.

6. تمایز گذاشتن و درک تفاوت: رفتارنگرها معتقدند که تمایز گذاشتن میان محرکها، اشیاء و موفقیتها می‌تواند به ارتقاء قدرت انتخاب کودک کمک کرده و در نتیجه نسبت به هر محرک در کودک، پاسخی متناسب صورت می‌گیرد.

در این راستا البته معلم به عنوان عنصر مهم در روند آموزش در الگوی رفتارنگر، از پاداشها و تنبیهاتی نیز که بیشتر جنبه محرومیت و محدودیت دارند، برای دست‌یابی به اهداف آموزشی بهره می‌برد.

ویژگیهای نظام آموزشی رفتارنگر:

1. برنامه‌های درسی از پیش تعیین مس‌شوند.

2. برنامه‌های درسی در قالب کتابهای مشخص از طرف کارشناسان این سیستم تعیین شده و در اختیار مدارس قرار داده می‌شوند.

3. برنامه‌های درسی به کل کودکان می‌اندیشد و برنامه‌هایی هماهنگ تهیه می‌کند.

4. تفاوتهای فردی جایگاهی نداشته و اهمیتی در جریان آموزش ندارند. به همین ترتیب به تفاوتهای فرهنگی، قومی، مذهبی و اجتماعی توجهی نمی‌شود.

5. معلمها مجریان خوبی برای انتقال مفاهیم و مباحث طرح شده در کتابها و جزوه‌های آموزشی‌اند.

6. خواسته‌ها و علایق دانش‌آموزان و کودکان تعیین‌کننده جریان و روند آموزش نیست.

7. برنامه‌ریزی آموزشی فقط در حیطه متخصصان این الگوست.

8. معلمها بر اساس امتحانات، دانسته‌های کودکان را ارزیابی می‌کنند.

9. کودکان بر اساس نمره‌هایی که می‌گیرند امتیازبندی می‌شوند.

10. کودکانی که نتوانند نمره مطلوبی در امتحان بگیرند باید آن درس را و یا آن سطح را تکرار کنند. در غیر این صورت نمی‌توانند وارد سطح بعدی آموزش شوند.

11. از آنجایی که جامعه آموزشی قرار نیست به سطحی از آموزش عمومی و فراگیر دست یابد، محتوای آموزش در هر گروه سنی یکسان است.

12. رقابت اصل مهمی در جریان آموزش است و رقابت سازنده بسیار ترغیب می‌شود.

13. دانش‌آموزان و کودکان ناهماهنگ با سیستم با عناوینی چون کم‌هوش، تنبل، بی‌استعداد و بی‌انگیزه از روند آموزش کنار گذاشته می‌شوند.

14. شاگرد اول شدن امتیاز ویژه‌ای در سیستم دارد.

کد خبر 1232633

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha