غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا همواره طی سه دهه گذشته سعی کرده که با استفاده از "سیاست چماق و هویج" علیه جمهوری اسلامی ایران به تحمیل سیاستهای خصمانه خود بپردازد اما اکنون پس از گذر سالها متوجه این حقیقت بزرگ شده که ایران نه تنها از مواضع به حق خود کوتاه نمی آید بلکه مصمم تر از گذشته بر آنها اصرار می ورزد.
از سویی دیگر نیز 1+5 هم اکنون فهمیده است که جمهوری اسلامی ایران نه تنها بعنوان یک بازیگر کلیدی در معادلات منطقه ای بلکه بعنوان بازیگر فرامنطقه ای که ازقدرت نفوذ بالایی در بین دولتهای مستقل و ملتهای آزاده دنیا برخوردار است می تواند بخوبی در همه عرصه ها نقش آفرینی کند.
در این راستا پس از گذشت یکسال و سه ماه از مذاکرات ژنو2 "کاترین اشتون" مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا طی درخواست رسمی در سی ام مهرماه تقاضای مذاکره با ایران را مطرح می کند که براین اساس پانزدهم آذرماه "سعید جلیلی" دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در ژنو با نمایندگان کشورهای آمریکا، چین، روسیه، فرانسه، انگلیس و آلمان طی دو روز به انجام گفتگو پرداخت و نهایتا قرار شد که مرحله دوم این گفتگوها اوایل بهمن ماه در استانبول پیگیری شود.
اما موضوعی که در اینجا باید به آن توجه کرد رویکرد دوگانه بیانیه "اشتون" است چراکه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بخشی از بیانیه خود عنوان کرده بود که محوریت مذاکرات موضوع "برنامه هستهای ایران" بوده است در حالی که "جلیلی" سخنان اشتون را متناقض با توافقات انجام شده در ژنو خوانده بود.
البته دربخش دیگری از بیانیه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تصریح شده بود که "ما حقوق ایران را به رسمیت می شناسیم ولی تأکید میکنیم که این کشور به تعهداتش عمل کند. ما آمادهایم به دیگر مسائل مورد علاقه دو طرف نیز رسیدگی کنیم و به دنبال اشتراک نظر در خصوص این مسائل باشیم."
اما نمی توان از نظر دور داشت اتحادیه اروپا که همواره علیه جمهوری اسلامی موضع گیری کرده اکنون با چنین رویکردی و لو با استانداردهای دوگانه "عقبنشینی تاکتیکی" را از مواضع پیشین خود نسبت به ایران بعمل آورد بطوریکه شاید بتوان گفت اتحادیه اروپا با اتخاذ موضعی تازه در قبال تهران، به نوعی "ایران هستهای" را پذیرفته باشد.
اما موضوعی که در اینجا باید به آن توجه کرد رویکرد دوگانه بیانیه "اشتون" است چراکه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بخشی از بیانیه خود عنوان کرده بود که محوریت مذاکرات موضوع "برنامه هستهای ایران" بوده است در حالی که "جلیلی" سخنان اشتون را متناقض با توافقات انجام شده در ژنو خوانده بود.
البته دربخش دیگری از بیانیه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تصریح شده بود که "ما حقوق ایران را به رسمیت می شناسیم ولی تأکید میکنیم که این کشور به تعهداتش عمل کند. ما آمادهایم به دیگر مسائل مورد علاقه دو طرف نیز رسیدگی کنیم و به دنبال اشتراک نظر در خصوص این مسائل باشیم."
اما نمی توان از نظر دور داشت اتحادیه اروپا که همواره علیه جمهوری اسلامی موضع گیری کرده اکنون با چنین رویکردی و لو با استانداردهای دوگانه "عقبنشینی تاکتیکی" را از مواضع پیشین خود نسبت به ایران بعمل آورد بطوریکه شاید بتوان گفت اتحادیه اروپا با اتخاذ موضعی تازه در قبال تهران، به نوعی "ایران هستهای" را پذیرفته باشد.
با این وجود برخی از تحلیلگران سیاسی در غرب بر این باورند که گروه 1+5 در ازای اخذ مجوز برای بازرسیهای بیشتر از تاسیسات هستهای ازسوی تهران، حق غنیسازی ایران را به رسمیت شناخته و رسما اعلام کنند که با ادامه غنیسازی اورانیوم "مطابق روند فعلی در این کشور" مشکلی ندارند.
این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران نیزهمواره تاکید کرده است که درخصوص نظارت تنها به قوانین بین المللی پایبند است و حقوق خود در معاهده ان پی تی را قابل مذاکره نمیداند و سیاست غرب را در خصوص مذاکره همراه با فشارهایی از قبیل تحریم هرگز نخواهد پذیرفت.
بر این اساس اگر تهران مانند همیشه بر مواضع به حق خود در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای اصرار بورزد و گروه 1+5 با وجود به رسمیت شناختن حق غنی سازی ایران در مذاکرات ژنو3، حقوق اساسی کشورمان بویژه حقوق هسته ای را به بهانه های واهی در مذاکرات استانبول نپذیرد، آیا این کشورها مانند گذشته با استفاده از ابزار شورای امنیت مجددا از اهرم قطعنامه های تحریمی علیه جمهوری اسلامی بهره خواهند جست یا اینکه "سیاست تهاجمی" را در قبال ایران فعال خواهند کرد؟
از طرفی دیگربا توجه به تاکید ایران وگروه 1+5 براینکه هرگونه گفتگو درآینده باید بر روی"همکاری درباره نقاط و دغدغه های مشترک" متمرکز باشد و همچنین گفتگو درباره مسائل اختلافی هم تنها از خلال گفتگو روی نقاط مشترک میتواند انجام شود، آیا می توان امیدوار بود که فرجام نشست استانبول به نفع جمهوری اسلامی ایران رقم بخورد؟
از طرفی دیگربا توجه به تاکید ایران وگروه 1+5 براینکه هرگونه گفتگو درآینده باید بر روی"همکاری درباره نقاط و دغدغه های مشترک" متمرکز باشد و همچنین گفتگو درباره مسائل اختلافی هم تنها از خلال گفتگو روی نقاط مشترک میتواند انجام شود، آیا می توان امیدوار بود که فرجام نشست استانبول به نفع جمهوری اسلامی ایران رقم بخورد؟
البته نباید این نکته مغفول بماند که ترکیه با توجه به ناهمگونی سیاست های کشورهای عرب منطقه که غالبا تحت سیطره تفکر لیبرالی آمریکا قرار دارند نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی ایران، در پی بهره جستن از چنین فرصتی است، بطوریکه در نقش یک میانجی بین ایران و گروه 1+5 ظاهر شده تا با استفاده از کارت ایران و نقش آفرینی در بازی "دیپلماسی-هسته ای" همسایه جنوبی خود با 1+5 بتواند به کشوری تاثیرگذار در منطقه تبدیل گردد.
از منظری دیگر نیزبا وجود اینکه ترکیه عضو ناتو می باشد اما شدیدا در پی عضویت دراتحادیه اروپاست تا بدینوسیله بتواند بعنوان بازیگری موثر جایگاه خود را در معادلات فرا منطقه ای هم ارتقا دهد، براین اساس شدیدا نیازمند آن است که از سوی اروپا مورد توجه قرار گیرد لذا میزبانی مذاکرات تهران با 1+5 را پذیرفته است.
در مجموع می توان گفت غرب کاملا براین موضوع واقف است که راهبرد ناکارآمد گذشته اش علیه جمهوری اسلامی ایران نتیجه ای در پی نداشته است پس بایستی بدنبال راهبردی سازنده در قبال تهران باشد، به هرحال باید دید که این روزها "میز مذاکره ترکیه " چه نقشی را درهمکاریهای گروه 1+5 با ایران ایفا خواهد کرد.
نظر شما