در بخش پیشین از مروری بر کتاب "از کاخ شاه تا زندان اوین" خواندیم که با گسترده شدن اعتراضات مردمی، صدای الله اکبر مردم به گوش شاه پهلوی می رسد ولی وی نمیداند بهترین برخورد با آنها چیست وی همچنین باردیگر در جریان فساد اقتصادی خانوادهاش قرار میگیرد. در ادامه، دیدارهای بعدی احسان نراقی نویسنده کتاب با شاه پهلوی و گفت و شنودهایشان را دنبال میکنیم.
پنجمین ملاقات با شاه، شنبه 22 آذر 1357
از من پرسید: "بدون شک خبرهایی از صدیقی دارید. آیا کماکان احساس میکند که میتواند با مشکلات ما روبرو شود؟ "
بله. با وجود تمام مشکلاتی که در حال حاضر موجودند، او نسبت به شانس موفقیت یک دولت آشتی ملی که آماده عهدهدار شدن آن نیز میباشد خوشبین است.او خواهان انحلال ساواک، لغو حالت فوقالعاده و آزادی زندانیان است و تصمیمات بسیار جدی درباره وضعیت اموال خاندان سلطنتی است.
شاه، با حالت کسی که از کُنه جریانات اطلاع دارد، راجع به تظاهرات بزرگ عاشورا چنین گفت: ظاهراً این تظاهرات را، فدائیان و مارکسیستهای اسلامی (مجاهدین خلق) با همکاری بعضی از تودهایها ترتیب داده بودند.
اعلیحضرت، ساواک و نظامیان، همیشه اصرار دارند، به محض آنکه تظاهراتی صورت میگیرد، به شما بقبولانند که این کار به گونهای سیستماتیک از طرف کمونیستها و یا چپهای افراطی صورت گرفته است. این امر، نشاندهنده این است که آنها عمق زندگی مذهبی مردم را دست کم گرفتهاند و نسبت به جنبشهائی که از آن ریشه میگیرد، کاملاً بیاطلاعند.
شاه گفت: برایم چند مثال از روشهای خشونتآمیزی که به کار برده میشود بزنید.
اعلیحضرت، هما ناطق به من گفت در طول چند ساعتی که در پادگان اسیر بود و زنهایی چادر به سر هم آنجا بودند، شاهد اعمال ناشایستی از طرف نظامیان، نسبت به زنان بوده است. در مورد خشونتهای خارج از زندان هم میتوانم، به مشاهده مستقیم خبرنگار جدی و مشهور لوموند، پل بالتا اشاره کنم. او، طی تظاهرات اصفهان شاهد بوده است که نظامیان خود را بر روی جوان هجده، بیست سالهای که مشغول شستن اتومبیلش بود، میاندازند و خیلی خشن از او میخواهند فریاد (زنده باد شاه) سر دهد، به دلیل آنکه این جوان کاملاً مبهوت شده بود، پاسخی نمیدهد. سپس یکی از افراد نظامی گلولهای به پشت گردن او شلیک میکند. این یکی از موارد مشخص خشونت است که نظامیان برای ایجاد عکسالعمل ظاهری طرفداری از سلطنت، به کار میبندند.
آمریکا و انگلیس گلوله پلاستیکی به ایران نفروختند
نظامیان مدام از فشنگهای جنگی استفاده میکنند و هر روز با نهایت تأسف، شاهد کشته شدن و مجروح گشتن عدهای میباشیم.
شاه گفت: بیش از دو ماه است که به تیمسار طوفانیان دستور دادهام، از خارج گلولههای پلاستیکی وارد کند. او به من گفت آمریکاییها پاسخ دادهاند از این نوع گلوله موجود ندارند، لذا به انگلیسها رجوع شد. اما اینها هم پشت گوش انداختند، به طوری که واقعاً نمیدانم، آیا گلوله پلاستیکی ندارند، یا اینکه بهانه میآورند. واقعاً نمیدانم چه میگذرد.
ششمین ملاقات با شاه، دوشنبه 4 دی 1357
او از نگرش تازه آمریکاییان به شدت سرخورده شده بود اگرچه هیچگاه مایل نبود تا به این امر اقرار کند. شاه سئوال دیگری مطرح ساخت: "چه خبرها از صدیقی. ما منتظر نتایج مشورتهایش هستیم."
اعلیحضرت، حرکات اعتراضآمیز امروز از آنچنان شدتی برخوردار شدهاند که آنها جرأت حمایت از سلطنت، حتی براساس قانون اساسی را ندارند. در مورد صدیقی، فکر میکنم، احتمالاً پیشنهاد اعلیحضرت را درباره تشکیل دولتی جدید، نپذیرد.صدیقی، دیشب، سندی بمن ارائه کرد که ثابت میکند بنیاد پهلوی، هنوز به عنوان یک موسسه بازرگانی، فعالیتهای مالیاش را ادامه میدهد
شاه فوراً به وزیر دربار تلفن کرد که تا از او بپرسد آخرین اقدامات درباره بنیاد پهلوی چه بوده و دستورات او مبنی بر متوقف ساختن کلیه عملیات مالی این موسسه که به نام او انجام میشد، به کجا رسیده است.
بعد از دو هفته مشاوره، صدیقی به این نتیجه رسیده است که رژیم به منظور بقای خود ناچار است از بعضی جهات تغییر کند. او پس از تفکر بسیار، یقین نموده است که اعلیحضرت نباید از کشور خارج شوند، اما برای مدتی، از کار کنارهگیری کنند و اختیاراتشان را به شورای نیابت سلطنت تفویض نمایند.
شاه نپذیرفت که پس از انتخاب شورای سلطنت در کشور بماند
شما میخواهید، پس از انتخاب شورای سلطنت، من (همچنان) در کشور بمانم؟ اما این، یعنی بپذیرم صغیری بیش نیستم که باید نسبت به او نوعی سرپرستی اعمال گردد. من صریحاً به شما میگویم، چنین راهحلی از نظر من پذیرفته نیست.
اعلیحضرت، در این صورت صدیقی هم پیشنهاد شما را، مبنی بر تشکیل دولت قبول نخواهد کرد، زیرا از نظر او این شرط فوقالعاده ضروری است. صدیقی خواهش دیگری هم دارد و آن این است که شما به متحدین انگلیسی و آمریکایی خود تأکید کنید، به طور مداوم و هر روزه، نسبت به شما اعلام حمایت نکنند. صدیقی مایل است در صورتی که نخستوزیر شد، از جیمی کارتر بخواهد، ابراز حمایت دائمی خود را نسبت به رژیم ایران متوقف نماید. از نظر او این گونه سخنان برای ایرانیان تحقیرآمیز است
تمامی این افکار متفاوت، کاری نمیکردند جز افزودن بر تشویش درونی شاه و ترغیب او به عزیمت از کشور. در این روز که با شاه ملاقات داشتم، او را چون کسی یافتم که در اطاقی تاریک قرار گرفته و با لمس دیوارها ناامیدانه در صدد رسیدن به روشنایی و رهایی میباشد.
نظر شما