آیا اندیشهای را میتوان در مقایسه با اندیشهای دیگر پیشرو و مسلط دانست؟ چه عاملی باعث میشود که اندیشهای به عنوان اندیشه پیشرو مطرح باشد؟ با فرض وجود اندیشه پیشرو این اندیشه چه ویژگیهایی دارد؟
وود: تاریخ فلسفه براساس آرای چند فیلسوف پیشرو ناقص است
دکتر آلن وود استاد فلسفه دانشگاه استنفورد در مورد پیشروان اندیشه درهر یک از شاخههای معرفتی از جمله افلاطون و ارسطو در فلسفه و وبر و دورکیم در جامعه شناسی و مشخصههای این افراد به خبرنگار مهر گفت: در تاریخ فلسفه برخی متفکران مانند افلاطون و ارسطو، دکارت و کانت وجود دارند که آثار آنها خوانده میشود. البته این اسامی برای نمونه است و این متفکران به این تعداد ختم نمیشود.
وی افزود: تصور من این نیست که این متفکران و آنچه گفتهاند سیطره مطلق بر حوزه موضوعی خود داشته است. اندیشه این متفکران نیز مورد نقد جدی بوده است. به رغم این موضوع معتقدم برخی متفکران جایگاه متفکر پیشرو در حوزه موضوعی خود را دارا هستند.
وود تصریح کرد: در حال حاضر مطالعه فلسفه برای ما لازم و ضروری است تا از رهگذر آن علاقه مشترکی در تاریخ فلسفه شکل گیرد. اندیشه هیچ متفکری ارزش و شایستگی ذاتی بر دیگری ندارد ولی برخی متفکران در مقایسه با سایرین تأثیرگذاری بیشتری داشتهاند. برای نمونه شاید مالبرانش و رید به اندازه لایب نیتس و هیوم مورد توجه باشند ولی آنچه که مسلم است این است که لایب نیتس و هیوم در کانون و مرکز فلسفه مدرن قرار دارند.
مؤلف "اندیشه اخلاقی هگل" در ادامه تأکید کرد: برخی متفکران در زمان خود به طور شایسته و مناسب مورد توجه قرار نگرفتهاند و در ادوار دیگر دوباره مطالعه شدهاند. برای نمونه اسپینوزا در اوایل قرن هجدهم مورد غفلت واقع شد و آراء و افکارش مورد توجه قرار نگرفت. در اواخر قرن هجدهم بود که به آرای او دوباره ارجاع شد. بر این اساس آرای برخی متفکران ممکن است در زمان دیگری مورد توجه جدی تری قرار گیرند و برخی از آنها نیز ممکن است از کانون توجهات خارج شوند.
مؤلف کتاب "اندیشه اخلاقی کانت" یادآور شد: بر این اساس خیلی زود است که تعیین کنیم کدام متفکران قرن بیستم به عنوان پیشرو و کسی که آرایش خوانده خواهد شد و مورد توجه جدی تر قرار خواهد گرفت، مطرح هستند.
رابینز: "قرن 21" عصر پایان ظهور متفکران پیشرو نیست
دکتر جفری رابینز استاد فلسفه کالج لبنان ولی پنسیلوانیا نیز در این مورد تصریح کرد: دریدا معتقد است که هیچ چیزی خارج از متن وجود ندارد. وقتی اقتدار و سلطه متفکرانی چون افلاطون و ارسطو در فلسفه و وبر و دورکیم در جامعه شناسی را در نظر بگیریم اهمیت این دیدگاه و گفته دریدا را بهتر متوجه خواهیم شد. باید توجه داشت که هیچ رشته دانشگاهی و آکادمیک صرفاً از طریق قوانین و روش شناسی حاکم بر آن شناخته نمیشوند بلکه هر حوزه دانشگاهی حاصل و نتیجه گفتگوها و مباحث زیادی بودهاند.
وی یادآور شد: آنگونه که آلفرد نورث وایتهد اظهار میدارد همه فیلسوفان در ذیل افلاطون قرار میگیرند چرا که افلاطون گفتگوی فلسفی را آغاز کرد. پس از او ارسطو این گفتگو را ادامه داد و سؤالهای اساسی که افلاطون طرح کرده بود را پاسخ داد.
وی در مورد این موضوع که آیا عصر ظهور متفکران پیشرو در قرن 21 به سر آمده گفت: این دیدگاه مورد قبول نیست. هنوز متفکرانی منحصر به فرد وجود دارند که آراء و اندیشههای آنان قابل توجه و منحصر به فرد هستند.
اندرسون: متفکران پیشرو در هر عصری وجود دارند
دکتر الیزابت اندرسون استاد فلسفه و مطالعات زنان در دانشکده جان رالز دانشگاه میشیگان نیز درباره این موضوع به مهر گفت: برخی اندیشمندان و متفکران به سبب پایهگذاری یک رشته و یک حوزه معرفتی مورد ستایش و احترام هستند. برخی دیگر اگرچه یک حوزه معرفتی را بنیان نگذاشتهاند ولی توانستهاند آن حوزه را بسط و گسترش دهند و زیر شاخههایی برای آن حوزه به وجود آورند.
وی افزود: برخی متفکران نیز ایده و نظریه جدیدی وارد یک حوزه معرفتی کردهاند که از این حیث قابل احترام هستند. هدف غایی علوم انسانی در هر دوره و عصری مطالعه و رجوع به آرای گذشتگان و استفاده از آن آراء برای حل مسائل جدید است. به عبارت دیگر عالم علوم انسانی با تجهیز خود به آرای گذشتگان با مسائل و مشکلات دنیای خود مواجه میشود. یکی از محلهای ارجاع هر متفکر در هر عصری رجوع به آرای بنیانگذاران آن حوزه معرفتی است.
وی تصریح کرد: ابزار رسیدگی به مسائل در هر عصر و دورهای دستخوش تغییر و تحول میشود. ولی ایدههای عام و جهت گیریهای کلی در هر عصر الزاماً تغییر نمیکند و بر این اساس نیاز به مراجعه به آرای متفکران پیشین و پیشرو در هر حوزه معرفتی احساس میشود. البته با ابزارهای جدیدی که در دست داریم باید ایدههای گذشته و پیشین را باز تنظیم کنیم و آنها را دوباره و به شکلی قوی فرمول بندی نماییم.
وی با اشاره به اینکه هر عصر و دورانی متفکران پیشروی زمان خود را میسازد، گفت: قضاوت در مورد اینکه چه متفکری در قرن 21 پیشرو خواهد بود و آرای او در مقایسه با دیگران مورد توجه جدیتر قرار خواهد گرفت زود است.
هاگ: سلطه فکری خاصی در حوزه فلسفه وجود ندارد
دکتر سوزان هاگ استاد فلسفه و حقوق دانشگاه میامی آمریکا نیز در اینباره به مهر گفت: من فکر نمیکنم که چیزی به نام سیطره و سلطه فکری خاص در حوزه فلسفه متصور باشد. به عبارت دیگر در فلسفه سیطره یک تفکر نداریم و نمیتوان از سیطره یک فلسفه خاص سخن گفت. نبود تفکر مسلط باعث نمیشود در این حوزه برخی متفکران برجستهتر از دیگران باشند.
هاگ با اشاره به اینکه فیلسوفانی چون افلاطون، ارسطو، فرگه و پیرس در مقایسه با سایر متفکران و فیلسوفان در تاریخ فلسفه جایگاه والاتری دارند، گفت: قرن بیستم قرن برجسته و شاخصی در تاریخ فلسفه نبوده است. این قرن، به رغم وجود فیلسوفان برجسته، قرنی ممتاز و برجسته در حوزه فلسفه نبوده است.
دال می یر: ابن سینا و فارابی جایگاه ممتازی در فلسفه اسلامی دارند
دکتر فرد دالمییر استاد فلسفه دانشگاه نتردام آمریکا نیز تصریح کرد: در هر رشته و حوزه معرفتی متفکران و اندیشمندانی هستند که بر آن حوزه سیطره و نفوذ قابل توجهی دارند. برای نمونه در فلسفه غرب فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو نفوذ قابل توجهی دارند. همچنین آرای کانت و هگل در فلسفه غرب قابل توجه و مهم هستند. در فلسفه اسلامی فیلسوفانی چون ابن سینا، فارابی و ابن رشد در مقایسه با سایر فیلسوفان فلسفه اسلامی خودنمایی میکنند. در فلسفه آسیایی نیز کنفوسیوس سیطره و نفوذ قابل ملاحظهای دارد.
وی در ادامه با اشاره به اینکه در جامعه شناسی نیز همین موضوع صادق است گفت: در حوزه جامعه شناسی نیز برخی متفکران و جامعه شناسان در مقایسه با سایرین از نفوذ قابل توجهی برخوردار هستند. برای نمونه در جامعه شناسی غرب ماکس وبر و امیل دورکیم دارای سیطره و نفوذ قابل توجهی هستند و در شرق نیز این ابن خلدون است که دارای چنین جایگاهی است.
وی در ادامه یادآور شد: حال سؤال مهم این است که این متفکران و اندیشمندان چگونه توانستهاند به چنین جایگاهی دست یابند و چه چیزی باعث برتری آنها نسبت به سایرین شده است. در پاسخ باید گفت جدیت و مطالعه عمیق و ژرف از دلایل اصلی دستیابی به جایگاه متفکر پیشرو در هر حوزه معرفتی است. علاوه بر این دو ویژگی، بینش وسیع و خلاقیت بالا باعث میشود این متفکران چشم اندازهای جدید و افقهای دورتر را مشاهده و ملاحظه کنند.
دال مییر در مورد چگونگی مواجهه با این متفکران نیز یادآور شد: مواجهه با این متفکران باید از سر احترام و یادگیری باشد. به این معنا که جایگاه آنها باید مورد احترام قرار گیرد و از آنها آموخت. البته احترام به معنای انقیاد و فرمانبرداری غیر انتقادی نیست. نکته قابل توجه این است که سیطره و نفوذ این متفکران، نفوذ مطلق و غیر قابل انعطاف نیست بلکه آرای آنها میتواند مورد نقادی و چالش جدی و آزادانه قرار گیرد.
استاد فلسفه دانشگاه نتردام در ادامه با اشاره به اینکه هنوز در مورد اینکه بتوان متفکران پیشروی قرن بیست و یکم را تعیین کرد زود است گفت: قرن بیست و یکم هنوز در ابتدای راه خود است و نمیتوان از حالا متفکران پیشرو و تأثیرگذار آنرا برشمرد. ولی در قرن بیستم چند متفکر جایگاه والاتر و برتر داشتند. در فلسفه ادموند هوسرل، مارتین هایدگر، لودویک ویتگنشتاین، هانس گئورگ گادامر، پل ریکور را میتوان نام برد.
کریسپ: بینش وسیع و قدرت استدلال از ویژگیهای متفکر پیشرو است
دکتر راجر کریسپ استاد فلسفه دانشگاه آکسفورد و فیلسوف اخلاق معاصر نیز به مهر گفت: پاسخگویی به این پرسش سخت و دشوار است. اما شک نیست فیلسوفان و اندیشمندان پیشرو و برجسته دارای ویژگیها و خصوصیتهایی هستند که آنها را از دیگران ممتاز میکند. برای نمونه آنها دارای بینش وسیع، قدرت استدلال، قدرت تصور و تخیل و ابتکار هستند.
مؤلف "دیدگاه هیوم درباره فضیلت" در ادامه گفت: برخی اندیشمندان ممکن است ویژگیهای عامی چون بینش گسترده و قدرت استدلال را دارا باشند ولی در آن حوزه بعنوان پیشرو مطرح نباشند و نتوانند علاقه عموم را معطوف خود سازند.
کریسپ پیروی و اطاعت از روی شیفتگی از این متفکران را اشتباه میداند و معتقد است: اشتباه است رابطه و نسبت ما با این متفکران به طور پیوسته مرید و مرادی باشد. اگر چنین رابطه مرید و مرادی وجود نداشته باشد شاید در فلسفه بتوان از "ایسم"هایی چون کارتزینیسم اجتناب کرد.
وی در مورد فیلسوفان پیشرو در قرن 21 یادآور شد: قضاوت در مورد اینکه کدام فیلسوف در قرن حاضر، پیشرو و ممتاز باشد زود است. اما در قرن بیستم میتوان دو فیلسوف، راسل و ویتگنشتاین را نام برد که در مقایسه با سایر فیلسوفان از جایگاه برجستهتری برخوردار بودند، البته ممکن است بتوان فیلسوفان دیگری را نیز نام برد. شاید در اعصار و زمانهای بعدی وقتی صحبت از پیشرو بودن فیلسوفی میکنیم فقط در یک تخصص خاص بتوانیم این ادعا را مطرح کنیم. برای مثال شاید در آینده صحبت از این باشد که فلان فیلسوف در متافیزیک یا فلسفه زبان و یا اخلاق جایگاه ممتاز و برجسته دارد.
کلاگ: فیلسوف پیشرو پس از کانت ظهور نکرده است
دکتر جیمز کلاگ استاد فلسفه دانشگاه تکنولوژی ویرجینیای امریکا و از ویتگنشتاین شناسان معاصر نیز تصریح کرد: در تاریخ فلسفه فیلسوفان پیشرو و برجسته دارای دستگاه و نظام فلسفی جامع و کامل بودند. نظام و دستگاه فلسفی فیلسوفان پیشرو جامع الاطراف و کامل است. برای نمونه افلاطون و ارسطو دارای چنین نظام و دستگاه فلسفی بودهاند. اگر بخواهیم کمی به جلوتر بیاییم باید به کانت و هیوم اشاره کنیم.
وی تأکید کرد: در تاریخ فلسفه، بعد از کانت فیلسوفی که دارای نظام فلسفی جامع و کامل باشد ظهور نکرده است. با توجه به تخصصی شدن فلسفه و مجزا شدن شاخههای گوناگون آن، طرح و ارائه چنین نظام فلسفی جامع و کامل از سوی فیلسوفان دور از ذهن به نظر میرسد.
میلر: "پیشرو بودن" قابل تعریف نیست
دکتر دیل میلر رئیس دانشکده فلسفه و مطالعات دینی دانشگاه اولد دومینیون آمریکا و استاد فلسفه این دانشگاه در مورد پیشروان اندیشه درهر یک از شاخههای معرفتی از جمله افلاطون و ارسطو در فلسفه و وبر و دورکیم در جامعه شناسی و مشخصههای این افراد به مهر گفت: متفکران و اندیشمندانی که برشمردید جزو پیشگامان حوزهها و رشتههای خود هستند. آثار و نوشتههای این فیلسوفان و اندیشمندان در واقع دفاعی از آن حوزه و رشته نیز محسوب می شوند. آثار این فیلسوفان و متفکران پیشرو همواره بعنوان منبع و مرجع باقی خواهند ماند.
میلر تصریح کرد: اینکه آیا در قرن بیست و یکم شاهد ظهور متفکران پیشرو خواهیم بود یا نه بستگی به این موضوع دارد آیا رشتهها و حوزههای جدید و مهم علمی ظهور خواهد کرد یا نه. بر این اساس هنوز زود است که در این مورد قضاوت کرد. متفکران و اندیشمندانی وجود دارند که سیطره و نفوذ قابل توجهی در هر حوزه معرفتی دارند. برای نمونه افلاطون و ارسطو و کانت دارای این ویژگی هستند.
میلر یادآور شد: اینکه در قرن 23 و فیلسوفان آن زمان، فیلسوفانی از قرن 21 را بعنوان پیشرو انتخاب کنند موضوع جالب توجهی خواهد بود و برای پاسخگویی به آن علاوه بر دشواری به گذشت زمان نیز نیاز است. دشواری این موضوع از آنجا ناشی میشود که تعریف پیشرو بودن و مهم بودن در قرن کنونی ممکن است با تعریف فردی که در قرن 23 زندگی میکند متفاوت باشد.
کراکت: متفکر پیشرو دارای دانش و بینش وسیع است
دکتر کلایتون کراکت استاد مطالعات دینی دانشگاه آرکانزاس مرکزی آمریکا نیز در اینباره مهر گفت: پرسش در مورد سلطه و نفوذ مطلق اندیشه، پرسشی پیچیده و دشوار است. بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان پیشرو مانند افلاطون و ارسطو در فلسفه و وبر و دورکیم در جامعه شناسی برای این بعنوان پیشرو مطرح هستند که از بنیانگذاران این حوزههای معرفتی به شمار میروند.
مؤلف "الهیات سیاسی رادیکال: دین و سیاست بعد از لیبرالیسم" تأکید کرد: بعبارت دیگر حوزههایی که آنها مورد بررسی قرار دادهاند به صورت نظام مند پیش از آنها مورد بررسی قرار نگرفته است. زمانی شخصی دارای نفوذ زیاد خواهد بود که دارای تخصص و دانش وسیع باشد. نفوذ داشتن و مؤثر بودن، اشخاص را پیشرو و پیشگام در اندیشه میسازد.
کراکت در ادامه با اشاره به اینکه علوم انقلابی زمانی رخ میدهد که افراد پارادایم جدیدی را به وجود میآورند، گفت: در این حالت افرادی که این پارادایم را به وجود آوردهاند همان پیشروانی هستند که مورد سؤال شما هستند. به عبارت دیگر متفکر پیشرو در علوم انقلابی و به کسانی اطلاق میشود که پارادایم ایجاد کردهاند و پارادایم ساز هستند.
کراکت در ادامه با اشاره به اینکه برای اینکه متفکری را پیشرو و پیشگام و دارای نفوذ بنامیم سه عامل و فاکتور باید وجود داشته باشند و مورد توجه قرار گیرد، گفت: عامل و مؤلفه اول تسلط و احاطه به آن معرفت و رشته است. عامل دوم نگاه و بینش وسیع و قدرت تخیل و تصور بالا برای دیدن چیزهای متفاوت که دیگران آنها را نمیبینند. سومین و آخرین شاخصه نیز کمی بخت و اقبال است. به این معنا که حوزه مطالعاتی مورد بررسی مهم و برجسته شود و در کانون توجهات قرار گیرد.
لچز: "تخصصی شدن" مانع ظهور متفکر کلیدی است
دکتر جان لچز استاد فلسفه دانشگاه وندربیلت آمریکا نیز در اینباره به مهر گفت: افرادی چون ارسطو و افلاطون در حوزه فلسفه از بنیانگذاران این حوزه هستند. همچنین اشخاصی چون دورکیم و وبر نیز از بنیانگذاران جامعه شناسی محسوب میشوند. غیر از بنیانگذارن هر حوزه علمی و معرفتی افرادی نیز هستند که جایگاه بالایی در آن حوزهها دارند. بزرگی و جایگاه والای این افراد به سبب ابداع، نوآوری، جامعیت و قابل باور (عقلانی) بودن آراء و اندیشههای آنان است.
مؤلف "ذهن و فلسفه" در ادامه یادآور شد: آثار و آرای این متفکران کلیدی باید مطالعه شوند. به عبارت دیگر هر فرد در حوزه معرفتی و علمی خود باید آرای متفکران اصلی و کلیدی آنرا بخواند.
وی در مورد این موضوع که شاهد ظهور چنین افرادی در قرن 21 نخواهیم بود گفت: هنوز در اوایل قرن 21 قرار داریم و قضاوت در مورد ظهور و یا عدم ظهور متفکران کلیدی در حوزههای معرفتی زود است. البته بسیار سخت و دشوار است تا ایده و نظریهای نو و جدید در هر حوزه معرفتی بیان و ارائه شود. یکی از علتهای این موضوع این است که حوزههای معرفتی گوناگون و مختلفی با یکدیگر ترکیب شدهاند که تسلط بر آنها سخت و دشوار است.
نظر شما