پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۸ بهمن ۱۳۸۹، ۱۰:۵۰

خاطرات همکلاسی فرزند امام؛

از امام خمینی(ره) خجالت کشیدم / جریان ژیان و واکنش تند کماندوها

از امام خمینی(ره) خجالت کشیدم / جریان ژیان و واکنش تند کماندوها

قم - خبرگزاری مهر: همکلاسی مرحوم حجت الاسلام احمد خمینی فرزند امام راحل خاطره ای از قضاشدن نماز صبح خود در منزل امام تعریف کرد که پس از مشاهده حضرت امام خیلی خجالت کشیده بود.

به گزارش خبرنگار مهر در قم، غلامعلی عبداللهی شامگاه یکشنبه در مراسم شب شعر انقلاب که در سازمان تبلیغات اسلامی استان قم برگزار شد به ذکر خاطره ای از امام خمینی(ره) پرداخت و اظهار داشت: در سال 1338 در دبیرستان حکیم نظامی قم با حاج احمد آقا فرزند امام خمینی(ره) همکلاس بودیم و با همدیگر مسائل مرتبط با درس را برطرف می کردیم.

وی که خاطره خود را با قرائت دعای فرج آغاز کرده بود در ادامه گفت: وقتی که می خواستیم مسائل ریاضی و سایر دروس را با همدیگر کار کنیم من به بیت امام خمینی (ره) می رفتم و تا پاسی از شب با حاج احمد آقا مشغول حل مسائل درسی می شدیم.

وی ادامه داد: در یکی از این شبها به خاطر زیادبودن تمرینات درسی در منزل امام خیلی دیر خوابیدیم و از شدت خستگی نماز صبح ما قضا شد. من وقتی که صبح امام خمینی(ره) را دیدم خیلی خجالت کشیدم.

عبداللهی اضافه کرد: ما از امام پرسیده بودیم که چرا هنگام نماز صبح ما را بیدار نکردند. ایشان هم جواب دادند که شما به من نفرمودید که بیدارتان کنم.

وی همچنین به ذکر خاطره دیگری از دوران انقلاب اسلامی پرداخت و اظهار داشت: در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی ما در مرکز مخابرات کشیک می دادیم. در آن زمان من ماشین ژیان داشتم و در یکی از شب ها، همسرم در منزل پدرش بود و وقتی که به منزل پدر همسرم رفته بودم و می خواستم با همسرم به منزل خودمان برگردیم، درمقابل گذر خان تعداد زیادی از کماندوها با نقاب ایستاده بودند.

وی ادامه داد: من وقتی با ماشین نزدیک آنها شده بودم، پایم لرزید و قبل از اینکه ماشین را از حالت دنده خارج کنم، پایم را از روی کلاچ برداشتم و ماشین خاموش شد.

عبداللهی گفت: کماندوها فکر می کردند که ما مرتکب خلافی شدیم و از آنها ترسیدیم. آنها دور ماشین جمع شده بودند و ژیان را طوری بلند کردند و به زمین کوبیدند که ما فکرکردیم داخل همان ماشین له شدیم و این عنایت حضرت معصومه(س) بود که در این جریان مشکلی برای ما پیش نیامد. 

کد خبر 1247616

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha