عرفان اسلامي از خود اسلام ريشه گرفته است و ريشه هاي عرفان اسلامي در قرآن و سيره پيامبر وجود دارد |
وي در ابتدا درباره تاثير گذاري و تاثير پذيري عرفان اسلامي گفت : هميشه رسم بر اين است كه مي گويند عرفان اسلامي از ديگر عرفان ها تاثير پذيرفته است. به عنوان مثال، برخي از مستشرقين(مانند فن كرمر – ماكس هورتن – گلدتسيهر و...) معتقدند كه عرفان اسلامي در آغاز تحت تاثير انديشه هاي زاهدانه مسيحي، بودايي و مكاتب هندي رشد و نمو كرده و معروف است كه نخستين خانقاه را يك امير ترسا در رمله شام بنيان نهاده كه اين مورد نيز باعث تقويت اين ايده شده است. در صورتي كه برخي از انديشمندان ثابت كردند كه عرفان اسلامي از خود اسلام ريشه گرفته است و ريشه هاي عرفان اسلامي در قرآن و سيره پيامبر وجود دارد. هانري كربن يكي از اين انديشمندان است كه معتقد است اسلام به اندازه كافي از مايه هاي عرفاني برخوردار بوده و نيازي نيست از ديگر مكاتب اين مباني را اخذ كند. البته دين اسلام در طول تاريخ در ارتباط با ساير عرفان هاي ديگر تاثير پذيري هايي داشته اما من همچنان معتقدم كه تاثير پذيري عرفان اسلامي از درون مايه هاي عرفاني - اسلامي بوده است.
تاثيرگذاري فرهنگ اسلامي و عرفان اسلامي در اروپا و آلمان را مي توان به سه دوره تقسيم كرد : دوره آشنايي با اسلام و مفاهيم اسلامي؛ دوره ترجمه آثار عرفاني و ادبي ؛ و دوره مطالعات شرقشناسانه |
وي در ادامه از دشواري هاي بررسي اين موضوع در اروپا و تقسيم آن به سه دوره اظهار داشت : اين مورد با قدري دشواري روبروست و اين دشواري به خاطر تاثيرگذاري خود اسلام در مغرب زمين است. به هرترتيب تاثيرگذاري فرهنگ اسلامي و عرفان اسلامي در اروپا و آلمان را مي توان به سه دوره تقسيم كرد. دوره نخست دوره اي است كه غربي ها با اسلام و مفاهيم اسلامي آشنا مي شوند. اين دوره را مي توان به اواخر قرون وسطي نسبت داد. در اين دوره اولين ترجمه از قرآن در سال 1143 ميلادي توسط روبرت كتوني و به دستور پيتر مقدس به زبان لاتين ترجمه مي شود و بعدها اطلاعاتي درباره اسلام و زندگي پيامبر اسلام (ص) تحت عنوان الهيات محمد بن عبدالله بدان افزوده مي شود و سپس تحت عنوان مجموعه تولدو يا طليطله دست به دست مي گردد. اين كتاب يكي از منابع اوليه غربي هاست كه به وسيله آن با اسلام آشنا شدند. دوره اول تا عصر روشنگري ادامه پيدا مي كند. اين دوره يكسري ويژگيهايي دارد كه مي توان از آنها نام برد: در اين دوره زبان لاتين قدرت و انسجام خودش را حفظ كرده و به همين دليل آثار و نقدهايي كه درباره
دوره نخست دوره اي است كه غربي ها با اسلام و مفاهيم اسلامي آشنا مي شوند. اين دوره را مي توان به اواخر قرون وسطي نسبت داد . در اين دوره اولين ترجمه از قرآن در سال 1143 ميلادي توسط روبرت كتوني و به دستور پيتر مقدس به زبان لاتين ترجمه مي شود و بعدها اطلاعاتي درباره اسلام و زندگي پيامبر اسلام (ص) تحت عنوان الهيات محمد بن عبدالله بدان افزوده مي شود و سپس تحت عنوان مجموعه تولدو يا طليطله دست به دست مي گردد |
اسلام نوشته مي شود معمولا به زبان لاتين است. رديه هايي كه بر قرآن توسط نيكلاوس فون كوزانوس - كارثو سيانوس – ريكالدو دو مونته كروچه نوشته شده از جمله آثاري است كه در اين دوره تاليف شده است. بنابر اين رديه نويسي بر فرآن در اين دوره رواج دارد. در اواخر اين دوره رديه ها به زبانهاي ديگر اروپايي نيز ترجمه مي شود. البته آراء انديشمندان اروپايي در اواخر قرون وسطي نيز در اين دوره تحت تاثير قرار گرفته اند. آن گونه كه مونتگمري وات در كتاب اسلام در اروپاي قرون وسطي ياد آور مي شود تصوير ارائه شده در اين دوران تصويري نادرست – خشن و متعصب است. به هر حال نخستين تماس و برخورد اروپاييها با افكار و انديشه هاي صوفيانه به قرون وسطي مربوط مي شود. در آثار ريمون لول Ramon lullus صاحب نظر و عرق كاتالوني (1316م) نشانگر تاثير از ادبيات صوفيانه است. اولين چهره عرفاني در ادبيات اروپايي رابعه عدويه است كه افسانه آن را ژوئن ويل صدر اعظم لوئي نهم به فرانسه آورد.
روح حاكم در دوره دوم ، روح جستجوگر در مشرق زمين براي بازگردان اين گنج ها به مغرب است. اين دوره تا حدودي با دوره ادبيات رمانتيك درمغرب زمين مقارن است . در اين دوره ما تاثير پذيري هايي داريم كه نماينده بزرگ آن گوته شاعر نامي آلماني است |
دوره دوم دوره پس از عصر روشنگري است. دكتر اخگري درباره مفهوم روشنگري در اين دوره گفت : يكي از مهمترين مفاهيمي را كه روشنگري در بطن خود مطرح مي كند بحث تساهل و تسامح و ارج گذاردن به انديشه هاي ديگران است. دستاورد اين دوره آن است كه اروپاييان سعي مي كنند بيشتر با مشرق زمين آشنا شوند. سفرنامه هاي بسياري در اين دوره نوشته شده و سعي در كاوش در مفاهيم فكري مشرق زمين مي كنند. در اين سفرنامه ها گاه به توصيفاتي بر مي خوريم كه درباره فرقه هاي تصوف بيان شده اند. در اين دوره ما شاهد ترجمه بسياري از آثارعرفاني و ادبي مشرق زمين به زبان هاي اروپايي هستيم. آدام او لئاريوس يكي از اين اروپائيان است كه به عنوان فرستاده شلسويك هلشتاين عازم دربار صفوي مي شود و وقتي كه به آلمان باز مي گردد به قول خودش دو هديه با خود مي برد يكي كتاب ايراني به نام گلستان و يك فرد ايراني به نام حق وردي كه براي نخستين بار گلستان سعدي را در قرن شانزدهم به زبان آلماني ترجمه مي كند. نماينده ديگري در اين دوره كه ما كمتر به او پرداخته ايم يك اتريشي است به نام يوزف فراير فن هامر پورگشتال كه فرستاده دولت اتريش به قسطنطنيه است. او در استانبول زبان فارسي را ياد مي گيرد و كتابي نيز به نام تاريخ زيباترين سروده هاي شعر فارسي دارد كه در واقع اين كتاب شبيه تذكره ها نيز مي باشد. مهمترين كار وي اين است كه ديوان حافظ را به طور كامل به زبان آلماني ترجمه مي كند و اين كتاب اولين ترجمه ديوان حافظ به آلماني است و جالب اين است كه او هيچ وقت به ايران نيامده است. روح حاكم در اين دوره، روح جستجوگر در مشرق زمين براي بازگردان اين گنج ها به مغرب است. فن هامر در قرن 17 مجله اي را منتشر مي كند به نام مخزن الكنوز الشرقيه يعني گنجهاي مشرق زمين. عنوان اين مجله تداعي كننده نگرش او به شرق است. آنها شرق را به عنوان يك گنج مي دانستند. اين دوره تا حدودي با دوره ادبيات رمانتيك در مغرب زمين مقارن است . در اين دوره ما تاثير پذيري هايي داريم كه نماينده بزرگ آن گوته شاعر نامي آلماني است. البته در زبان فرانسه و ساير زبان هاي ديگر نيز تاثير پذيري از مشرق زمين بويژه در زمينه ادبيات مشهود است .
در دوره سوم كه از قرن 17 شروع و تا كنون ادامه پيدا كرده است محققان با آموختن زبانهاي شرقي و در اختيار داشتن منابع بسياري از آراء شرقي ها و ادبيات عرفاني، شروع به نگارش درباره اين انديشمندان و يا به تصحيح اين آثار همت مي گمارند |
وي درباره دوره سوم گفت : دوره سوم دوره اي است كه مطالعات شرق شناسان شروع مي شود. در واقع اين دوره از قرن 17 شروع و تا كنون ادامه پيدا كرده است. در اين دوره محققان با آموختن زبانهاي شرقي و در اختيار داشتن منابع بسياري از آراء شرقي ها و ادبيات عرفاني، شروع به نگارش درباره اين انديشمندان و يا به تصحيح اين آثار همت مي گمارند . ا.د. تولوك در سال 1821 كتاب جامعي را درباره عرفان اسلامي منتشر مي سازد. عنوان اين كتاب : تصوف عصاره حكمت وجود است. در سال 1867 اي. اچ . پالمير كتاب عرفان شرقي را منتشر مي سازد. كتاب درياي جان هلموت ريتر و يا تحقيقاتي كه نيكلسون درباره مولانا انجام داده و يا كارهايي كه آنه ماري شيمل و هانري كربن درباره حكمت وعرفان اسلامي انجام داده است از جمله آثار مهم در اين زمينه هستند. داستان كوتاه دستان زيبا اثر ماكس مل در قرن بيستم نمونه اي از اين تاثير گذاري شخصيت رابعه عدويه بر ادبيات امروز غرب است . از ديگر محققان اين دوره مي توان از آلفرد فن كرمر، ماكس هورتن، ريچارد هارتمن ، ايگنانتس گلدتسيهر، بارتولد، فريتس ماير، نيكلسون، كراچكوفسكي ، و ژوكوفسكي ياد كرد .
در دوره سوم ما با افرادي روبه رو هستيم كه مفاهيم عرفان اسلامي را مورد بررسي دقيق قرار مي دهند. وي در ادامه سخنانش درباره گوته و تاثير پذيري انديشه هاي او از عرفان اسلامي گفت : يكي از مهمترين شخصيتهايي كه از انديشه ها و عرفان اسلامي متاثر شده يوهان ولفگانگ گوته شاعر آلماني در قرن هفدهم است. گوته در عصر روشنگري مي زيست و منابعي كه او براي آشنايي با اسلام در دست داشته يكي سفرنامه هاي مستشرقين بوده كه او در پايان كتاب ديوان شرقي- غربي به آنها پرداخته و ديگر ترجمه هاي قرآن بوده است. او به ترجمه قرآن از آندره دوريه وجرج ساله به زبان انگليسي و ديگر ترجمه ها مراجعه كرده و سعي مي كرد كه از ميان اين ترجمه ها آن مفاهيمي را كه نيازمند است را از آنها كسب كند. خانم كاتارينا محسن استاد دانشگاه استنفورد كاليفرنيا كتابي نوشته به نام گوته و اسلام كه در اين كتاب به طور كامل به موضوع تاثيرپذيري گوته از اسلام پرداخته است.
گوته علاقه دروني به اسلام داشته و اين علاقه دروني از چند جهت ناشي مي شود كه يكي از آنها مبحث توحيد و وحدت در اسلام است. گوته در واقع توحيد را يكي از بهترين مباحث دين اسلام مي داند و به همين دليل در ديوان و ديگر آثارش هيچ توجهي به ديگر اديان غير الهي نمي كند |
دكتر اخگري درباره پيش زمينه هايي كه گوته نسبت به اسلام داشته اظهار داشت : گوته علاقه دروني به اسلام داشته و اين علاقه دروني از چند جهت ناشي مي شود كه يكي از آنها مبحث توحيد و وحدت در اسلام است. گوته در واقع توحيد را يكي از بهترين مباحث دين اسلام مي داند و به همين دليل در ديوان و ديگر آثارش هيچ توجهي به ديگر اديان غير الهي نمي كند. چرا كه او به فلسفه چند خدايي هيچ اعتقادي ندارد و به همين دليل او شيفته بحث وحدت در اسلام مي شود. همچنين گوته به موضوع تسليم بودن دربرابر خداوند نيز تعلق خاطري دارد و در ديوان شرقي - غربي شعري دارد كه مي گويد : اگر اسلام به معناي تسليم شدن در برابر خداوند است پس همه ما در اسلام به دنيا مي آييم و در اسلام مي ميريم. يكي ديگر از انديشه هايي كه گوته به آن اعتقاد داشته مباحثي است كه در قرآن نيز مطرح شده و آن نگاه به طبيعت و عبرت گرفتن از اوست. گوته برخي از آيات قرآن را در دفترچه يادداشت خود مي نوشت كه در اكثر آيات توجه به طبيعت نقطه مشترك است.
وي درباره شعري از گوته تصريح كرد: گوته در فاوست يك شعر بسيار زيبايي دارد با نام لونكويس قلعه بان دارد. اين شعر زبان حال اوست . او در مقابل قصري قدم مي زند و پيش خود مي گويد وظيفه من اين است كه در اينجا قدم بزنم و فقط نگاه بكنم و گوته در اينجا اين شعر را مي گويد : براي ديدن متولد شدن و براي شهود سفارش شدن . گوته در پايان شعر تاكيد مي كند كه من در همه اينها جذبه ابدي مي بينم. در واقع اين نشان دهنده همان مفاهيمي است كه قرآن انسان را به تامل در طبيعت فرا مي خواند.
يكي از اشعار بسيار زيباي گوته كه تا كنون به فارسي ترجمه نشده و نماد عرفان اسلامي را مي توان در آن مشاهده كرد شعري است به نام نغمه محمد. در اين شعر گوته پيامبر اسلام را به رود آبي تشبيه مي كند كه از كوهساران سرچشمه گرفته و راهي اقيانوس شده است . اين شعر بخشي از نمايشنامه ناتمام گوته به نام محمد است |
دكتر اخگري درباره اولين شعري كه گوته در ديوان شرقي - غربي آغاز مي كند گفت : گوته شعري به نام هجرت را سروده است و اين واژه را اگر بخواهيم از منظر عرفاني نگاه كنيم تنها به معناي كوچ كردن ظاهري نيست بلكه در عرفان اسلامي فرد بايد از خودش رها شود و هجرت كند و درواقع يك كوچ دروني است. او مي گويد كه از شمال و غرب و جنوب بيزار گشته و عازم شرق است و شرق همان گونه كه سهروردي مطرخ مي سازد نمادي از شرق عالم هستي و عالم علوي است. به هر حال انگيزه گوته در نگارش ديوان شرقي - غربي تاثير پذيري از حافظ شيرازي است كه يك بخش از دوازده بخش ديوان را اختصاص به حافظ مي دهد و مي گويد: اگر لفظ عروس باشد معنا داماد است و كسي پيوند لفظ و معنا را مي فهمد كه حافظ را بشناسد. خانم شيمل مطلب جالبي را عنوان مي كند. او مي گويد : در مورد عشق در ديوان حافظ چند نظريه وجود دارد. يك نظريه بر آن است كه آن عشق در ديوان زميني است اما گوته براي واژگان حافظ يك ساحت دوگانه قائل است. او مي گويد واژه وكلام مانند يك نقاب مي ماند كه از يك طرف چشمان زيباي محبوب را پوشانده و از طرف ديگر اگر پرده را كنار بزني آنگاه مي تواني چشمان محبوب را نظاره كني. يعني گوته واژه را موجودي دو بعدي مي داند. گوته مي دانسته كه براي فهم كلام حافظ بايد آن را رمز گشايي نمود و نبايد تنها به ظاهر الفاظ بسنده كرد. شيمل معتقد است كه گوته از پس حجاب ترجمه توانسته است به چنين مفاهيمي دست پيدا كند. يكي از اشعار بسيار زيباي گوته كه تا كنون به فارسي ترجمه نشده و نماد عرفان اسلامي را مي توان در آن مشاهده كرد- شعري است به نام نغمه محمد. در اين شعر گوته پيامبر اسلام را به رود آبي تشبيه مي كند كه از كوهساران سرچشمه گرفته و راهي اقيانوس شده است . اين شعر بخشي از نمايشنامه ناتمام گوته به نام محمد است. گويندگان ديالوگ هاي نمايشنامه هم حضرت فاطمه (س) و حضرت علي (ع) هستند كه آنها اين رود را تشبيه مي كنند كه چگونه حركت مي كند و همه رودها را با خود به اقيانوس مي برد.
نظر شما