به گزارش خبرنگار مهر، در هفته ماضی تلاش و کوشش و جوشش و هر فعل دیگر ختم شده به شین در بین اهالی تیاتر به ثمر نشست و همگی گرد هم درجشنواره بیست و نهم تیاتر فجر شرکت کردند و رقابت کردند و غیبت کردند و صحبت کردند. به حتم پرسشی که در ذهن شما متبادر میشود مرتبط با نتیجه این جوشش، خروشش و کوشش است.
جانم برایتان بگوید که ماحصل چیزی نبود جز هیچ! تعجب ندارد! سفرهای پهن است و هر کس به سهم خود از این خوان گسترده لقمهای به دندان میگیرد و روز بعد چیزی باقی نمیماند الاصدایی که بیانگر گشنگی است. لقمه تیاتری جماعت ازجشنواره تیاتر جایزه و است و بس. آن هم چه جایزهای!
هر کس که بختش یار باشد و جایزه فجر را به دست گیرد بدنام روزگار خود میشود تا جشنواره دیگر تیاتر فجر برگزار شود! آخر در میان تیاتری جماعت جایزه گرفتن، بخصوص در جشنواره تیاتر فجر معنای دیگری دارد. برخی گویند که فلان تیاتری که جایزه گرفت از بند پشتیبان برخوردار بود و داوران و مدیران هوایش را داشتند.
برخی گویند که فلان تیاتری را جایزه دادند تا دلش نشکند و برخی هم پا را فراتر گذاشته و گویند که جماعت داوران چیز زیادی از تیاتر نمیدانستند و از این نادانسته جایزه به تیاتریهایی دادند که کمتر از تیاتر میدانند! آدم میماند حرف کدامیک از این جماعت را گوش کند.
از جایزه و غیبت که بگذریم میرسیم به دبیر جشنواره تیاتر فجر. در مراسم اختتام این جشنواره تیاتر که صحنهاش مملو بود از پارچههای چروکیده و برشهای کج و کوله، دبیر جشنواره با شاخههای گل به صحنه آمد از چهره و گل دادنش مشخص بود که قند در دل آب میکند همچون آهن در کوره مذاب!
چیزی نگذشت که مشخص شد نه تنها حبه قند که کله قند در دل آب کرده است و دلیل این آبکاری انتخاب شدن برای دبیری جشنواره تیاتری بعدی است. خب هر کس دیگری هم بود دل را مخزن آب کردن اقلام و اجناس مختلف میکرد، قند که جای خود دارد!
از جایزه و غیبت و دبیر که بگذریم میرسیم به جماعت تماشاگر مراسم اختتام جشنواره تیاتر فجر. گویا طی سالهای ماضی و ماضی بعید، جماعت تماشاگر تیاتری پیوندی ناگسستنی با جماعت تماشاگر فوت بال منعقد کرده است. ما که نفهمیدیم چرا نام این ورزش را فوت بال نهادند زیرا با تنها چیزی که توپ گرد جابجا نمیشود فوت است و بال! جماعت میان زمین از پا و کله و دست و کمر برای جابجایی گردوی لاستیکی سرگردان میان زمین و هوا استفاده میکنند الا فوت و بال! شاید دلیلش وزن بالای گردوی لاستیکی باشد و کم قدرت بودن فوت آدمی و نداشتن امکانات پرندگان! (منظور بال است و نه چیز دیگر)
از این رو جماعت تماشاگران فوت بال مدام از فوتهای صدادار استفاده میکنند و همچون پرندگان بال بال میزنند و از خود در حین اجرای فوت بال صدا درمیآورند! طی سالهای ماضی مراسم اختتام جشنوارههای تیاتر فجر هم محل فوتهای صدادار و بال بال زدن و صدا درآوردن شده، آن هم نه به دست جماعت تماشاگر فوت بال بلکه به دست جماعت تماشاگر تیاتر.
آنقدر فوت صدادار در مراسم اختتام جشنواره تیاتر فجر شنیده شد که بنده حقیر را به تعجب واداشت که این جماعت تماشاگر چه توانی در گلو دارند و چه توانی در لب و لوچه! ولی به درک این امر نائل نشدم که چه شباهتی بود میان صحنه تیاتر که مراسم روی آن برگزار میشد و زمین مستطیل فوت بال. شاید تنها شباهتاش اضلاع صحنه تیاتر و زمین فوت بال بود!
ازجایزه وغیبت و دبیر وفوت صدادار و بال بال زدن که بگذریم میرسیم به این سخن شیرین که ازقدیمیترین شاهد این جایزهها و غیبتها و دبیرها و فوت صدادارها و بال بال زدنها نقل شده است : "به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است"
الحق و الانصاف که راست گفت و به درستی به میان هدف زد! این جایزه گرفتنها وغیبت کردنها ودبیرها و فوتهای صدادار و بال بال زدنهای جشنواره تیاتر بیست و نهم به اتمام رسید ولی جایزه گرفتنها و غیبت کردنها و دبیرها و فوتهای صدادار و بال بال زدنهای جشنواره سیام تیاتر در حال شکلگیری است!

هفته ماضی پایان عمر جشنواره بیست و نهم تیاتر فجر بود ولی این جشنواره سر جهاز تیاتر ایران است و پایان یک دورهاش آغاز گر دوره بعد است و تمامی ندارد.
کد خبر 1260131
نظر شما