۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۲، ۸:۳۰

نظم نوين جهاني يا قانون زور ؟

روزنامه الحيات چاپ لندن به تازگي مقاله اي تحت عنوان " نظم نوين جهاني يا قانون زور" را به قلم محمود مبارك يكي از نويسندگان و حقوق دانان برجسته عربستان سعودي منتشر كرده كه متن آن بدين شرح است .

روزنامه  الحيات چاپ لندن  به  تازگي مقاله اي  تحت عنوان " نظم نوين جهاني يا قانون زور" را  به  قلم محمود مبارك يكي از نويسندگان و حقوق دانان برجسته عربستان سعودي منتشر كرده  كه متن آن بدين شرح است  .

طي هشتاد سال گذشته جهان چهار دوره قانوني بين المللي را پشت سرگذ اشت كه درهردوره  نشانه هايي براي  پايان دادن به جنگهاي ويران كنده  بروز كرد .

 يكي از ويژيگيهاي  اين دورهاي چهارگانه  تكرار اين جمله  از سوي مقامات آمركيا بود كه ما در مرحله ي ازنظم نوين جهاني  هستيم   .

 پس ازپايان جنگ جهاني اول -  كه زندگي چهار ميليون انسان را با خطر مواجه كرد- آمريكا و اروپا بر ضرورت ايجاد نظم نوين جهاني  درچارچوب  حاكميت قوانين بين المللي بر قانون جنگل وبر لزوم جلوگيري از تكرار فاجعه مصيب بار جنگ جهاني اول  تاكيد كردند.

 درچنين شرايطي ودروولسون رييس جمهور وقت آمريكا كه چهار ماه اززندگي خود را دراروپا به دور ازملت و كشورش گذرانده بود پيشنهاد تشكيل  گروه  بين الملل را ارائه كرد درحالي كه هنوز اين كشور فاقد تكينك ارتباطات الكترونيكي و ارتباطات جديد بود. 

رييس جمهور وقت آمريكا كه  درتلاش براي  تشكيل اين  گروه  بين الملل  بود نتوانست موافقت كنگره آمريكا را براي پيوستن به گروه بين الملل جلب كند و اين امر باعث فروپاشي اين  گروه بين الملل درآغاز جنگ جهاني دوم شد.

 با پايان جنگ جهاني دوم -  كه زندگي 20 ميليون انسان را به خطر انداخت - كشورهاي پيروزجنگ  بر ضرورت ايجاد نظم نوين چهاني ديگر تاكيد كردند تا جلوي  حمله  به كشورها را بگيرند اما طولي نكشيد كه با شروع جنگ جهاني دوم اين گروه بين الملل ازهم پاشيد .

 درهمين حال تلاشهاي بين المللي براي تشكيل سازمان ملل متحد بكارگرفته شد ونظم نوين جهاني ازنوع دوم به منصه ظهور رسيد تا بارديگر لزوم حاكميت قانون بين المللي درامور سياسيت بين المللي را مورد توجه قرار دهد و مانع از بروزجنگهاي ويران كنده شود اما اين امر زماني صورت گرفت كه افراد بسياري حقيقت تلخ دو جنگ خانمان سوز را چشيده بودند. 

 صرف نظرازنقض قوانين بين المللي از سوي كشورهاي عضو گروه بين الملل و برغم حاكميت جنگ سرد برروابط ديپلماتيك  دو بلوك  شرق و غرب و پايان كار گروه بين الملل سازمان ملل جديد نسبت به گذشته  شانس بيشتر آورد تا همچنان  به فعاليتهاي خودش ادامه دهد .

دوره سوم نظم جهاني پس از آزاد سازي كويت  از اشغال عراق در سال 1991 آغاز شد. درست در زماني كه رييس جمهور وقت آمريكا اعلام كرد كه نظم نوين جهاني جديد  بوجود آمده است .

 براساس نظم مورد نظر رييس جمهور آمريكا لازم نيست هر مساله سياسي بين المللي درچارچوب  قوانين بين المللي  وعرف بين الملل حل شود.

باشكل گرفتن سومين نوع ازنظم نوين جهاني دردوره رياست جمهوري جورج بوش پدربه  سازمان ملل متحد نقش كليدي دادد  تا درانجام مسووليت خود  يعني حل اختلافات بين المللي تلاش نمايد .

 اين شيوه  پس از پايان جنگ سرد  آمريكا را ترغيب  كرد تا به عنوان ناظر بر قوانين بين المللي نقش ايفا كند  .  

اين دوعامل آمريكاييها را بسيار خوشبين كرد ه بود كه التزام به قوانين بين المللي كه سومين نظم نوين جهاني  است فقط براي مدت زمان كوتاه است زيرا دوره سوم كه همزمان با پايان دوران رياست جمهوري جورج بوش پدر بود در حال اتمام بود.

بوش پدر بارها اعلام كرده بود  كه حاكميت قوانين بين المللي والتزام به قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد مي تواند تمام امور سياسي بين المللي را تحت پوشش قرار دهد و راه حل مناسب براي حل  اختلافات بين المللي پيدا كند .

دوره چهارم در حال حاضر با اعلام نظم نوين جهاني از سوي جورج بوش رييس جمهوري آمريكا آغاز شد اين دوره  به نظر  مي رسد نسبت به گذشته كاملا تفاوت دارد.

در تعريف نظم نوين جهاني از طرف  سه رييس جمهورسابق آمريكا اصل حاكم بودن  قوانين بين المللي برتمام امور بين الملل و پايبند به اجراي اين قوانين بود.

 اما در تعريف نظم نوين جهاني از سوي بوش كنار گذاشتن  اين تفكر كه  قوانين بين المللي اساس همزيستي مسالمت آميز ميان  ملتها است عنوان شد واعلام كرد  اموربين المللي ، سياسي ، اقتصادي و نظامي كشورها بايد تحت رهبري آمريكا قرار گيرد .

برغم ابهام در نشانه ها وعلامتهاي اين نظم نوين جهاني يكي ازاين علامتهاي  كه ظاهر شد به  راه انداختن  جنگ عليه  دشمنان  آمريكا نمود پيدا كرد جنگي  كه هيچ حدو مرزي مشخصي  نمي شناسد .

دشمنان جديد آمريكا باصلاح  همان " تروريست جهاني" است  كه  در برخي از كشورها جاي گرفته اند. رييس جمهور آمريكا گاهي اوقات برخي ازكشورها را كه  در يك اصلاح مشخص مانند  اصلاح "محور شرارت" مي گنجاند كه  فاقد هرگونه اعتبار و  ارزشي  است .     

 اگراين كشورها تروريست شناخته مي شوند اين فقط  تاويل و تفسيرهاي  آمريكا است همانطور كه  آثارو علامتهاي  نظم نوين جهاني درعدم پذيرش  اصول و قوانين بين المللي در طول تاريخ آمريكا  نمود يافته است  .

 در اين صورت كشورها بايد در نظم نوين نوين جهاني آمريكا  موضع  خودشان را مشخص نمايند -  اصلاح  بوش " يا با ما هستند و يا  برعليه ما -   بدون اينكه اين كشورها حتي اين حق را داشته باشند كه از قوانين گذشته  بين المللي حمايت كنند  .

به نظر مي رسد  يكي از بارزترين علامتهاي  نظم نوين جهاني از نظر برخي  كشورها جايگزين شدن قوانين دولت آمريكا بجاي قوانين بين المللي  وتحميل "  قانون زور" بجاي حاكم بودن  قوانين بين المللي باشد  .

به موجب اين نظم ، ديگر شوراي امنيت و سازمان ملل متحد مسوول حفظ امنيت و صلح درجهان جديد نيست  زيرا آمريكا براي  جهان تصميم گيري مي كند .

همچنين آمريكا خود را مسوول اموري همچون  حفظ صلح  وبرقراري امنيت در جهان، اقدامات پيشگيرانه  قبل از بروزخطرات  كشورهاي   تروريستي،  مبارزه  با رژيم هايي  كه در تلاش براي بدست آوردن  سلاحهاي كشتار جمعي اند،  كرده  است.

آمريكا باحمله به عراق علنا اقدام به نقض منشور سازمان ملل متحد كرد بند(3)2 منشور سازمان ملل  تاكيد مي كند تمام  كشورهاي عضو بايد اختلافات خود را از طريق راه هاي مسالمت آميز حل كنند .

  طبق  بند ( 4) 2 منشور سازمان ملل بكارگيري نيروي قهريه  و تهديد به استفاده از زور در روابط بين الملل براي دولتهاي عضو را ممنوع كرده . اما آمريكا با بي اعتنايي به اين بندها و نقض اين قوانين در حقيقت شروع و پايان كار سازمان ملل را اعلام كرد .

به زعم  آمريكا فقط يك  نظم نوين جهاني  وجود دارد كه مي تواند  عهده دار حفظ صلح و ثبات امنيت بين المللي باشد اما اين ادعا از سوي جامعه بين الملل مردود و غير قابل قبول است  و آمريكا دچار يك  نوع تناقض سياسي  شده است .

طبق بند 51  منشور سازمان ملل متحد حمله آمريكا به عراق به معني دفاع  ازكشورآمريكا  نبود وشوراي امنيت هرگز اختيار حمله  را به  آمريكا تفويض نكرد  و طبق ماده 42 اين حمله  بدون توجيه و مخالف با ميثاق سازمان ملل متحد است .

هرچند كه  آمريكا مي كوشد با استفاده از قطعنامه شماره 1441 شوراي امنيت حمله به عراق را جنبه  قانوني  بدهد  ولي شوراي امنيت در  قطعنامه 1441 اجازه حمله  به عراق  را  نه تنها به آمريكا بلكه به هيچ كشور نداده  بود .

شايان ذكر است هنگامي كه شوراي امنيت قطعنامه شماره 1441  را به  تصويب رساند آمريكا و انگليس بلافاصله ازاين قطعنامه چنين برداشت كردند كه اين قطعنامه  استفاده از زور را عليه عراق را جايز مي داند .

 به هرحال  آمريكا دراين نظم نوين جهاني چهارم در صدد به عهده گرفتن مسووليت  امنيت و صلح  در جهان مطابق با منافع ملي كشورش نه مطابق  با قوانين بين المللي مي باشد .

درنظم نوين جهاني چهارم قوانين ثابت بين المللي هيچ  جايگاهي ندارد و اين نظم شبيه به قانون جنگل است  كه  هميشه  قدرتمندان ضعيفان را  طعمه قرار مي دهند .

اين همان قانوني است كه آمريكا در صدد اجراي آن در جهان امروز است و هرگز قصد ندارد به حمايت از طرف ضعيف برخيرد  براساس اين قانون آمريكا اكنون  قانون زور را بجاي قانون بين المللي ترجيح داده است .

پس در پايان ذكر اين نكته لازم به ذكر است  اگر توازن فوا درآينده  نزديك به نفع دشمنان آمريكا تغيير يابد آيا ايالات متحده  آمريكا آماده  پذيرش چنين نظم نوين جهاني كه امروز پايه هاي و اصول آن در حال ترسيم شدن است را دارد.

 

کد خبر 1266

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha