وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا متن مقدس الهي تفسير انساني مي شود و اساسا آيا متن مقدس احتياج به تفسير دارد گفت : در ارائه پاسخ به اين سئوال بايد گفت كه كاركرد تفسير چيست؟ اگر تفسير را فقط به اين معنا بگيريم كه كلمات چه معنايي دارند يا جملات به چه معانيي دلالت مي كنند ، طبيعي است كه براي اين كار احتياج به وسايل ابتدايي مانند آشنايي به زبان و قواعد و ادبيات است. اما اگر تفسير را فراتر از اين بدانيم و قطعا نيز چنين هست بايد به كاركرد هاي آن پرداخت.
قائمي نيا در ادامه با روايتي از نشانه شناسي گفت : نشانه شناس ها مي گويند هر متني مثل يك كوه يخ در آب است كه از اين كوه قسمت اعظم آن در داخل آب است. هر متني هم چنين است كه ناگفته ها و بخش تاريك متن بيشتر از بخش روشن متن است. در اينجا مفسر است كه قسمتهاي تاريك و يا نا گفته هاي متن را روشن كند.
اگر مفسر فقط آن چيزي را كه در متن است بيان مي كند عملا مقوله نوين بودن تفسير ضرورتي ندارد. مفسربايد به تعيين موقعيت بپردازد و اين تعيين موقعيت با توجه به دو مورد است يكي نص و ديگري جهان پيرامون. بنابراين هر چه قدر شرايط و جهان تغيير مي كند و علوم و معارف جديدي عرضه مي شود نياز به تفسير نوين احساس مي شود |
وي در پاسخ به اين پرسش كه تا چه اندازه مي توانيم از علوم جديد در تفسير نوين استفاده كنيم گفت : علوم جديد را بايد دو دسته كرد. برخي از علوم جديد ابزار و روش را تعيين مي كنند مانند: زبان شناسي، معنا شناسي، نشانه شناسي. اما برخي ديگر كاركرد متفاوتي مانند هرمنوتيك دارند. هرمنوتيك گادامر روش تفسير قرآن نمي دهد. هرمنوتيك درباب فهم است. چنين بحث هايي روش به ما نمي دهد بلكه نهايتا مي تواند فهم هاي گذشته را تخريب كند. نشانه شناسي ابزار تحليل متن را مي دهد . بايد محدوده، كاركرد و وظيفه علوم را مشخص كرد .
نظر شما