به گزارش خبرنگارمهر نشست "رئوس کلی اندیشه افلاطون" از سلسله نشستهای تاریخ تفکر سرای اهل قلم با حضور حجتالاسلام دکترعلی فلاح رفیع استاد گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس، حجت الاسلام دکتر مهدی منفرد استاد گروه فلسفه دانشگاه قم و دکتر علی محمد صابری استاد تربیت دبیر مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم(ص)عصردیروز چهارشنبه 18 اسفندماه در سرای اهل قلم برگزار شد.
درابتدای این نشست دکتر صابری درباره افلاطون گفت: افلاطون یکی از بزرگترین فلاسفه قرن خودش و از بزرگترین سیاستمداران،شاعران،هنرمندان،علمای علم اخلاق زمان خودش بوده است. وی از جانب پدر به شاهزادگان واز سوی خاندان مادری به حکما و دانایان یونان وصل میشود، گویا حکمت را ازمادر و سیاست را از پدر به ارث برده است. بیشترفلسفه او درقالب گفتگو و دیالوگ است و فلسفه و نه تفکربا او آغاز میشود. او تفکر را گفتگوی خاموش روح انسانی با خود میداند. وایتهد فیلسوف انگلیسی میگوید هرفلسفهای که بعد از افلاطون پیدا شده حاشیهای بر فلسفه افلاطون است. نیچه و مارکسیستها به افلاطون خیلی انتقاد کردهاند. پوپر و توین بی او را شاه فیلسوف نیرنگ باز دانستهاند.
درادامه این نشست دکتر مهدی منفرد به توضیح عالم مثل افلاطونی با تمثیل غار پرداخت و اظهارداشت: در نظر افلاطون این دنیای محسوس رو گرفت و سایه عالم مثل هستند. چنانچه گروهی از انسانها را از کودکی بر روی صندلی در ته غاری که رو به دیواره غار است بسته باشیم و بطوریکه آنها قادر باشند فقط دیوار روبرویشان را ببینند و از پشت سر آنها در یک بلندی اشیایی و مجسمههایی را با روشن کردن آتش در پشت آن حرکت دهیم بطوریکه تصاویر آن اشیا بواسطه نور آتش بر دیوار غار بیفتد. در این صورت آن انسانهای در غار فکر میکنند زندگی و حقیقت همین تصاویر است. اما یکنفر از آنها خود را ازطناب رها میکند و با بیرون آمدن از غاز میبیند که دنیای واقعی بیرون از غار است و هر آنچه که تصاویرش را دیده اصل و واقعیاش در بیرون غاروجود دارد و برمیگردد که به انسانهای در غار از دنیای واقعی و حقیقی بگویداما انسانهای داخل غار حرفش را قبول نمیکنند.
وی افزود: بنابراین از نظر افلاطون دو عالم داریم یکی عالم محسوسات و دیدنیها که تصویر و روگرفت عالم مثل است و دیگری عالم مثل که عالم معقول و اصلی است. درعالم محسوسات خورشید منبع و واسطه دیدن است اما در عالم مثل این خیراعلا است که موجب شناخت و معرفت میشود. افلاطون در نظریه تذکار خود معتقد است انسانها در عالم مثل بودهاند و به هرچه که از دنیای محسوسات پی میبریم و میشناسیم یادآوری عالم مثل است. این عالم مثل از سوی ارسطو و کانت و فلاسفه اسلامی نظیر ابن سینا و ابونصر فارابی و دیگرانی رد شده است. اما ملاصدرا هشت استدلال عقلی برای پذیرفتن و اثبات آن آورده است و با عرفان و اشراق و دین هم سازگار است و پذیرفتنش برای فضای خارج از دین و عرفان سخت است.
دکتر علی فلاح رفیع درادامه این نشست گفت: افلاطون فیلسوف قرون و اعصار است و هیچ وقت کهنه نمیشود و از یادها نمیرود. تا فلسفه است چراغ آکادمی افلاطون روشن است. اگر کسانی هم مانند نیچه و دیگران از او انتقاد کردهاند دلیل بزرگی اوست چرا که همیشه انتقادات از بزرگان و صاحبان فکر و اندیشه است.
وی یادآورشد: ازافلاطون حدود 36یا38 محاوره بجای مانده است اما 6یا8 تا از آن را از او نمیدانند اما در 30 دیالوگ و محاوره او شکی نیست. کثرت محاورات او گواه دانش ژرف اوست. اولین بار از فلسفههای مضاف ،فلسفه هنرفلسفه سیاست، فلسفه اخلاق سخن گفته است. آثار او علاوه بر جنبه محتوایی ارزش هنری دارند. اولین فیلسوفی است که وارد حوزه فلسفه تحلیلی شد و در دوموضوع اراده متکلم و فهم مخاطب قلم زد.
وی به طبقه بندی در آثار افلاطون پرداخت و گفت کثرت آثار افلاطون متفکران را ناگزیر به طبقه بندی آثار او بویژه از دوره بعد از رنسانس نمود. 6طبقه بندی عمده از آثار او شده. یکی شلایر ماخر است که اولین کسی است که آثار افلاطون را به زبان آلمانی ترجمه کرد و طبقه بندی براساس ترتیب روشی از آثار افلاطون میدهد او به آثار مقدماتی آثار آموزشی و آثار اثباتی غیر مستقیم قائل است. دومین طبقه بندی هرمانس به ترتیب معنوی براساس تحول فکری افلاطون قائل است او آثار افلاطون را متأثر از سقراط و فیثاغورثیان و اندیشههای شخصیاش میداند. طبقه بندی بعدی بر اساس موضوعی است. کسلر بعضی از آثار او را در رد سوفسطائیان میداند و دسته دوم درباره نظریه مثل و محور بعدی اندیشههای پایانی و نطام مند افلاطون میداند.
این استاد گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: طبقه بندی بعدی را شارون ورنر از ترتیب تاریخی مورد نظر قرار داده است. ورنر و دیلتای آثاراو را بر اساس ایدهها تقسیم بندی کردهاند. ورنر معتقد است اساس و اصل اندیشههای افلاطون مثل و ایدهها است. لذا او آثار افلاطون را به مرحله مقدماتی یعنی پیش از مثل دوم مثلِ در ابتدای راه سوم نقدهایی که خود افلاطون بر مثل میگیرد وچهارم ارائه مثل با اندیشه نهایی و پاسخ به انتقادات آن است. طبقه بندی آخر از آن موریس کوروسه است که بیشتر سفرهای افلاطون به مگار و آکادمی وسیسل را مد نظر دارد. آثاری که درسفراول و دوم و سوم به سیسل دارد.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه هگل تصریح کرد: اما طبقه بندی را که من با اندکی تغییرات از کاپلستون میپذیرم این است: مجموعه آثار افلاطون را درآثار آغازین و ابتدایی او و آثار دوره میانی یا انتقالی او و آثار دوره تکمیلی و کمال او و آثار و نوشتههای دوران تعمیقی افلاطون یعنی آثار تکمیلیاش را تعمیق میبخشد میتوان تقسیم بندی نمود. نظریه مثل را دررساله منون مربوط به دوره میانی آثارش نگاشته است. افلاطون در این دوره هفت رساله مینگارد.
این نویسنده و محقق درباره رئوس کلی اندیشههای افلاطون نیز گفت: رئوس کلی اندیشههای افلاطون را به هفت موضوع میتوان تقسیم بندی کرد. یک هستی شناسی که تمثیل غار و نظریه مثل در آن جای میگیرد. دوم معرفت شناسی است که در آن میگوید دانش حقیقی همان است که به مثل تعلق میگیرد و معرفت مساوی با فضیلت است و چیستی دانش که تذکر و یادآوی است. سوم نفس شناسی و روانشناسی است که در آنجا خلود و جاودانگی نفس را اثبات میکند. چهارم اخلاق است که به فضایل اخلاقی از قبیل عدالت،شجاعت،خویشتن داری و خیر میپردازد. پنجمین موضوع سیاست است که نقد اندیشههای سیاسی موجود تا زمان خود را پاسخ میدهد. ششمین موضوع هنر است چیستی هنر و انواع هنرها را به بحث مینشیند . هفتمین موضوع زبان شناسی و خطابه است که راجع سخنوری نظریه زبان و رد مغالطات و فن بیان و بلاغت است.
فلاح در آخر به توضیح رساله فایدون افلاطون پرداخت و آن را یکی از مهمترین و شورانگیزترین و پرچالشترین و در عین حال مفیدترین محاورات افلاطون دانست.
نظر شما