آمارتیا سن برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1998 و استاد دانشگاه هاروارد است. این نوشتار به بررسی دیدگاه او درباره نسبت میان جهانی شدن و عقیده میپردازد.
آمارتیا سن معتقد است که جهان هم فوقالعاده ثروتمند است و هم به طور اسفبار فقیر. در زندگی امروزی وفوری بیمانند وجود دارد؛ و سلطه کلان بر منابع، دانش و فناوری که اکنون آن را امری بدیهی تلقی میکنیم، تصورش برای نیاکان ما نیز دشوار بود اما جهان ما همچنین جهانی است همراه با فقر ترسناک و تباهی هولناک، شمار شگفت آوری از بچهها دچار سوء تغذیه، پوشش بد و تفریح و رفتار بد و همچنین بیسوادی و بیماری هستند.
هر هفته میلیونها نفر از بیماریهایی هلاک میشوند که میتوانست کاملاً از میان برود یا دست کم از کشتار بسیار آن پیشگیری شود. بچهها بسته به اینکه در کجا به دنیا آمده باشند میتوانند وسایل و تسهیلاتی برای رفاه کامل در اختیار داشته باشند، یا بیامید با زندگیهای آمیخته با محرویمت رویاروی باشند.
نابرابریهای کلانی که مردم مختلف در دستیابی به فرصتها دارند تقویت کننده بدبینی در این مورد است که جهانی شدن بتواند در خدمت منافع فرودستان قرار گیرد.
معترضان با به هیجان آمدن از این فرض که روابط جهانی به جای پشتیبانی متقابل، در درجه نخست رقابت آمیز و خصمانهاند، میخواهند فرودستان جهان را از آنچه آن را کیفر جهانی شدن میپندارند، نجات دهند. انتقادها از جهانی شدن در تظاهراتی که بطور دائم در سراسر جهان رخ میدهد، در سیاتل، واشنگتن، کبک، مادرید، لندن، ملبورن، جنوا، ادینبورگ و نقاط دیگر، با لحن آتشین ابراز میشود.
این نگرانیها همچنین توجه دلسوزانهای از سوی شمار بسیار بیشتری از مردم را به خود جلب میکند که ممکن است نخواهند به تظاهرات غضبناک بپیوندند. اما برای آنان نیز این عدم تعادل یا فاصله شاید بخت و تقدیر، کاملاً غیرمنصفانه و قابل سرزنش مینماید. برخی این نابرابریها را همچون شکست کامل هرگونه نیروی اخلاقی میدانند که انگیزش آن ممکن است از هویتی جهانی انتظار رود.
نظر شما