به گزارش خبرنگار مهر، "دایره گچی" به تاویل و تفسیر و دراماتورژی حمید پورآذری از "دایره گچی قفقازی" برتولت برشت در مقوله آثار پست مدرن قرار میگیرد. با آن که برشت نیز تاویل خود از یک قصه چینی را به شرایط روز و فاشیسم هیتلری تعمیم میدهد و همان مفهوم دراماتورژی را در یک اثر مدرن نشان میدهد؛ این بار حمید پورآذری بر آن است تا برداشت خود از یک متن قرن بیستمی را به شرایط قرن بیست و یکم تعمیم دهد. شاید دیگر خبری از آن زیر متن مارکسیستی برشت در اثر پورآذری نباشد اما همچنان میتوان در این متن و اجرا هم دغدغههای انسان امروز در هر جایی از این جهان را پیدا کرد.
شاید عمدهترین مساله مالکیت بر زمین و مادر باشد. چه کسی میتواند مالک زمین باشد؟ آن که صاحب زمین است یا آن که بر زمین کشت و کار میکند؟ چه کسی مادر فرزند است؟ او که فرزند را زاده یا او که فرزند را به سختی تر و خشک کرده است؟ این پرسشها از جمله مسائلی است که تا پایان جهان برای انسان دغدغه خواهد بود. چرا که انسان همیشه در ارتباط با مادر و زمین است که میتواند مفهوم حقیقی زندگیاش را درک کند. زمین تامین کننده غذاست و جسم را پروبال میدهد و مادر عواطف انسان را پاسخ میدهد و خوراک روح و روان آدمی است.
موقعیتهای تازه
حمید پورآذری قصه برشت را به کنار میگذارد و بر بستر آن موقعیتهای تازهای را میگذارد تا در این جایگزینی بتواند مخاطب امروز را با یک اثر همچنان پایدار و بدون تاریخ مصرف آشنا کند. او نمایش خود را از یک تصویر رویایی که الهامگر مفهوم بزرگ مادر هستی است، آغاز میکند. با تولد فرزند یا فرزندان انگار که بر زمین جنگ و بلوایی هولناک و غیر مترقبه رخ میدهد. همه میدوند و تماشاگران هم چارهای جز پذیرش این شرایط ندارند و برای خروج از مهلکه سوار بر چرخهایی میشوند که گروه بازیگران آنها را به سفری رویایی که دربرگیرنده تابلوهای مختلف و به هم پیوسته نمایش است خواهند برد.
همین یکی شدن گروه بازیگران و تماشاگران، حضور فعال کارگردان در دل اجرا، و دیدن گروههای مربوط موسیقی و نور از جمله مواردی است که شرایط ساخت و ساز اجرا را بر تماشاگر معلوم خواهد ساخت. این خود مولفه تفکر در باب یک اثر نمایشی را یادآوری خواهد کرد. البته چنین پردازشی در زمانه برشت و سبک و سیاق او نیز به نوع دیگری و تحت عنوان فاصلهگذاری وجود داشته است. در اینجا قرار است که تماشاگر نیز بر حضور فعال خود در مقام یکی از تولیدگران اجرا تاکید کند. چنین روندی یک گام پیشتر از شرایط اجرا به شیوه برشت خواهد بود.
از سوی دیگر تمام متن برشت از هم پاشیده میشود تا دنیای تازهای پیش روی تماشاگر قرار گیرد. این هم خود تالیف آنی و دگرگونه را متذکر میشود و تماشاگر شرایط نوینی از مفاهیم را درک و دریافت خواهد کرد. این خود زمانه امروز را با مسائل خودش بازآفرینی خواهد کرد و منظرگاه نوینی را برای مواجهه با مسائل قرن بیست و یکم درست خواهد کرد. پایان اجرا نیز باز میماند و هدف گروه القای یک مفهوم و داوری درباره این شرایط هست بلکه هر فردی میتواند از منظر خود تاویلش را نسبت به آنچه میبیند و درک میکند ارائه کند. در اینجا به گونهای بر عدم قطعیت و نسبیگرایی مفاهیم دلالت میشود که از مولفههای آثار پست مدرن تلقی خواهد شد.
بدون ادعا
بی آنکه ادعایی از طرف گروه پاپتیها شده باشد آنان با پیشگامی و پیشروی در محیطی دقیق و ظریف از سبک و سیاق امروزی قرار میگیرند. این پیگیری اجزا و عناصر خلاقه خود بافت و ساختاری غیر قابل پیشبینی را تداعی میبخشد که فرجام آن به باوری درست از شرایط منجر خواهد شد.
چقدر در این ساختار زیبایی شناسی اهمیت دارد؟ یک گروه جوان که همگی تعلیم یافته خود حمید پورآذری هستند، حالا به خوبی میدانند که در کجا و چگونه بایستند و حرکت کنند و در این دانستگی بداهه عنصر پویا و محرکی است. هر لحظه در آن خود به وقوع میپیوندد و گویی اثر در لحظه از ناخودگاه مجموعه هنرمندان جوان بر صحنه متجلی میشود بنابراین زیبایی شناسی آن نیز منحصر به فرد خواهد بود. در این گروه فردیت به کنار میرود و کاملا حضور فعال، خلاق و پر انرژی یک گروه در طول اجرا عیان است.
نکتهای که خیلی کم در تئاتر ما دیده میشود. همین یکی شدن افراد است که انرژی فوقالعادهای را بر اجرا تزریق میکند تا همه چیز دستخوش یک اتفاق فوقالعادهتر گردد. به موازات همین همگرایی است که تماشاگر احساس خود نسبت به تصنعی شدن اجرا را از دست میدهد و با مفهوم حقیقی تئاتر و همگامی آن با اندیشه را بیشتر دمخور خواهد شد. چنانچه بازیها، پردازش نور، ارائه موسیقی، ترانهها، خرده موقعیتهای نمایشی، و همه چیز با ظرافت و هماهنگی بایسته و در خور تامل عیان میشود. این خود سرفصل تازهای است برای ما که هنوز هم از تئاتر دنیا فاصله داریم و در این نداشتگیهای بسیار این گروه در ارائه دایره گچی بسیار خلاقه و انرژیک مینماید و این خود بر ما یادآور خواهد شد که بایستهترین اجراها در هماهنگی یک گروه متبلور و متجلی خواهد شد.
موسیقی و نور
موسیقی رپ و پر هیجان در چند لحظه و تابلو تماشاگر را با انرژی بیشتر در مواجهه با روند نمایشی تمامی لحظات آماده میگرداند. گروه موسیقی در یک اتاقک در کنجی از سالن متمرکز شدهاند و به موقع حضور دقیق و هنرمندانه خود را در اجرا یادآور میشوند. موسیقی فضاساز است، و بر هماهنگی و ضرباهنگ اجرا میافزاید و در ارائه یک رابطه تنگاتنگ حضورش را اثبات میکند. ترانهها فارسی است و ساده و از انزجار و عصیان افراد در مواجهه با روابط امروز بشری میگوید. نور در تداعی رویای آغازین و مابقی خرده موقعیتها با توجه به القای فضا و مفاهیم حضور پررنگ و کارکردی دارد. اینکه در یک سوله بتوان شرایط یک اجرای محرک و پرهیجان را ایجاد کرد، بخشی از آن به نورپردازی دقیق و پررنگ در تمام لحظات اجرا برمیگردد.
بازیگران جوان
بازیگران جوان با بیانهای گرم و پویا و بدنهای فعال و منعطف در صحنه حضور دارند. آنان لحظههای ریز را با توجه به روند متن و اجرا بازسازی میکنند. مهم هم نیست که در ارائه نقش به تیپ و کاریکاتور توجه داشته باشند و طنز در تمامی آنات اجرا چیره بر رفتار و گفتار آنان باشد. نمایش در بستر تراژدی و کمدی پیش خواهد رفت و شرایط امروز یک سویه نخواهد بود. بلکه همین پردازش دو سویه است که بر همگامی تماشاگر خواهد افزود چراکه ذهن و روان خود را در این شرایط مطابقت خواهد داد و زمانه خود را از آن بیرون خواهد کشید.
تفسیری فلسفی که دردناک بودن خاص خود را دارد بی آنکه آه و نالهای در آن باشد. تماشاگر میخندد و میگذرد. آنچه آدم را بر تمام درگیری بالا و پایین دهیها و داستان گروشه و مادر کودک دقیقتر خواهد کرد ملاحظاتی است که در پس این گذرندگی با تاکیدگذاری در اجرا حک میشود. اجرا هیجان خاص خود را دارد اما در دام عامهگرایی نمیغلتد و در پس خود افکار قابل درکی را قرار میدهد تا تماشاگر جذب مفاهیم آن شود و از دیدن اثر لذت کافی را هم ببرد.
*******************
رضا آشفته
نظر شما