پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۴ اسفند ۱۳۸۹، ۱۰:۵۹

"دایره گچی"؛ نمایش دغدغه‌های انسان امروز

"دایره گچی"؛ نمایش دغدغه‌های انسان امروز

یک منتقد تئاتر نمایش "دایره گچی" به کارگردانی حمید پورآذری را اثری خلاقانه و بدون تاریخ مصرف درباره دغدغه‌های انسان امروز دانست.

به گزارش خبرنگار مهر، "دایره گچی" به تاویل و تفسیر و دراماتورژی حمید پورآذری از "دایره گچی قفقازی" برتولت برشت در مقوله آثار پست مدرن قرار می­گیرد. با آن که برشت نیز تاویل خود از یک قصه چینی را به شرایط روز و فاشیسم هیتلری تعمیم می­دهد و همان مفهوم دراماتورژی را در یک اثر مدرن نشان می­دهد؛ این بار حمید پورآذری بر آن است تا برداشت خود از یک متن قرن بیستمی را به شرایط قرن بیست و یکم تعمیم دهد. شاید دیگر خبری از آن زیر متن مارکسیستی برشت در اثر پورآذری نباشد اما همچنان می­توان در این متن و اجرا هم دغدغه­های انسان امروز در هر جایی از این جهان را پیدا کرد.

شاید عمده­ترین مساله مالکیت بر زمین و مادر باشد. چه کسی می­تواند مالک زمین باشد؟ آن که صاحب زمین است یا آن که بر زمین کشت و کار می­کند؟ چه کسی مادر فرزند است؟ او که فرزند را زاده یا او که فرزند را به سختی تر و خشک کرده است؟ این پرسش­ها از جمله مسائلی است که تا پایان جهان برای انسان دغدغه خواهد بود. چرا که انسان همیشه در ارتباط با مادر و زمین است که می­تواند مفهوم حقیقی زندگی­اش را درک کند. زمین تامین کننده غذاست و جسم را پروبال می­دهد و مادر عواطف انسان را پاسخ می­دهد و خوراک روح و روان آدمی است.

موقعیت‌های تازه
 
حمید پورآذری قصه برشت را به کنار می­گذارد و بر بستر آن موقعیت­های تازه­ای را می­گذارد تا در این جایگزینی بتواند مخاطب امروز را با یک اثر همچنان پایدار و بدون تاریخ مصرف آشنا کند. او نمایش خود را از یک تصویر رویایی که الهام‌گر مفهوم بزرگ مادر هستی است، آغاز می­کند. با تولد فرزند یا فرزندان انگار که بر زمین جنگ و بلوایی هولناک و غیر مترقبه رخ می­دهد. همه می­دوند و تماشاگران هم چاره­ای جز پذیرش این شرایط ندارند و برای خروج از مهلکه سوار بر چرخ‌هایی می­شوند که گروه بازیگران آنها را به سفری رویایی که دربرگیرنده تابلوهای مختلف و به هم پیوسته نمایش است خواهند برد.
 
همین یکی شدن گروه بازیگران و تماشاگران، حضور فعال کارگردان در دل اجرا، و دیدن گروههای مربوط موسیقی و نور از جمله مواردی است که شرایط ساخت و ساز اجرا را بر تماشاگر معلوم خواهد ساخت. این خود مولفه تفکر در باب یک اثر نمایشی را یادآوری خواهد کرد. البته چنین پردازشی در زمانه برشت و سبک و سیاق او نیز به نوع دیگری و تحت عنوان فاصله­گذاری وجود داشته است. در اینجا قرار است که تماشاگر نیز بر حضور فعال خود در مقام یکی از تولیدگران اجرا تاکید کند. چنین روندی یک گام پیش­تر از شرایط اجرا به شیوه برشت خواهد بود.
 
از سوی دیگر تمام متن برشت از هم پاشیده می­شود تا دنیای تازه­ای پیش روی تماشاگر قرار گیرد. این هم خود تالیف آنی و دگرگونه را متذکر می­شود و تماشاگر شرایط نوینی از مفاهیم را درک و دریافت خواهد کرد. این خود زمانه امروز را با مسائل خودش بازآفرینی خواهد کرد و منظرگاه نوینی را برای مواجهه با مسائل قرن بیست و یکم درست خواهد کرد. پایان اجرا نیز باز می­ماند و هدف گروه القای یک مفهوم و داوری درباره این شرایط هست بلکه هر فردی می­تواند از منظر خود تاویلش را نسبت به آنچه می­بیند و درک می­کند ارائه کند.  در اینجا به گونه­ای بر عدم قطعیت و نسبی­گرایی مفاهیم دلالت می­شود که از مولفه­های آثار پست مدرن تلقی خواهد شد.
 
 بدون ادعا
 
بی آن­که ادعایی از طرف گروه پاپتی­ها شده باشد آنان با پیشگامی و پیشروی در محیطی دقیق و ظریف از سبک و سیاق امروزی قرار می­گیرند. این پیگیری اجزا و عناصر خلاقه خود بافت و ساختاری غیر قابل پیش­بینی را تداعی می­بخشد که فرجام آن به باوری درست از شرایط منجر خواهد شد.
 
چقدر در این ساختار زیبایی شناسی اهمیت دارد؟ یک گروه جوان که همگی تعلیم یافته خود حمید پورآذری هستند، حالا به خوبی می­دانند که در کجا و چگونه بایستند و حرکت کنند و در این دانستگی بداهه عنصر پویا و محرکی است. هر لحظه در آن خود به وقوع می­پیوندد و گویی اثر در لحظه از ناخودگاه مجموعه هنرمندان جوان بر صحنه متجلی می­شود بنابراین زیبایی شناسی آن نیز منحصر به فرد خواهد بود. در این گروه فردیت به کنار می­رود و کاملا حضور فعال، خلاق  و پر انرژی یک گروه در طول اجرا عیان است.
 
نکته­ای که خیلی کم در تئاتر ما دیده می­شود. همین یکی شدن افراد است که انرژی فوق­العاده­ای را بر اجرا تزریق می­کند تا همه چیز دست­خوش یک اتفاق فوق­العاده­تر گردد. به موازات همین همگرایی است که تماشاگر احساس خود نسبت به تصنعی شدن اجرا را از دست می­دهد و با مفهوم حقیقی تئاتر و همگامی آن با اندیشه را بیشتر دم­خور خواهد شد. چنانچه بازی­ها، پردازش نور، ارائه موسیقی، ترانه­ها، خرده موقعیت­های نمایشی، و همه چیز با ظرافت و هماهنگی بایسته و در خور تامل عیان می‌شود. این خود سرفصل تازه­ای است برای ما که هنوز هم از تئاتر دنیا فاصله داریم و در این نداشتگی­های بسیار این گروه در ارائه دایره گچی بسیار خلاقه و انرژیک می­نماید و این خود بر ما یادآور خواهد شد که بایسته­ترین اجراها در هماهنگی یک گروه متبلور و متجلی خواهد شد.
 
موسیقی و نور
 
موسیقی رپ و پر هیجان در چند لحظه و تابلو تماشاگر را با انرژی بیشتر در مواجهه با روند نمایشی تمامی لحظات آماده می‌گرداند. گروه موسیقی در یک اتاقک در کنجی از سالن متمرکز شده­اند و به موقع حضور دقیق و هنرمندانه خود را در اجرا یادآور می­شوند. موسیقی فضاساز است، و بر هماهنگی و ضرباهنگ اجرا می­افزاید و در ارائه یک رابطه تنگاتنگ حضورش را اثبات می­کند. ترانه­ها فارسی است و ساده و از انزجار و عصیان افراد در مواجهه با روابط امروز بشری می­گوید.  نور در تداعی رویای آغازین و مابقی خرده موقعیت­ها با توجه به القای فضا و مفاهیم حضور پررنگ و کارکردی دارد. این­که در یک سوله بتوان شرایط یک اجرای محرک و پرهیجان را ایجاد کرد، بخشی از آن به نورپردازی دقیق و پررنگ در تمام لحظات اجرا برمی­گردد.
 
بازیگران جوان
 
بازیگران جوان با بیان­های گرم و پویا و بدن­های فعال و منعطف در صحنه حضور دارند. آنان لحظه­های ریز را با توجه به روند متن و اجرا بازسازی می­کنند. مهم هم نیست که در ارائه نقش به تیپ و کاریکاتور توجه داشته باشند و طنز در تمامی آنات اجرا چیره بر رفتار و گفتار آنان باشد. نمایش در بستر تراژدی و کمدی پیش خواهد رفت و شرایط امروز یک سویه نخواهد بود. بلکه همین پردازش دو سویه است که بر همگامی تماشاگر خواهد افزود چراکه ذهن و روان خود را در این شرایط مطابقت خواهد داد و زمانه خود را از آن بیرون خواهد کشید.
 
تفسیری فلسفی که دردناک بودن خاص خود را دارد بی ­آن­که آه و ناله­ای در آن باشد. تماشاگر می­خندد و می­گذرد. آنچه آدم را بر تمام درگیری بالا و پایین دهی­ها و داستان گروشه و مادر کودک دقیق­تر خواهد کرد ملاحظاتی است که در پس این گذرندگی با تاکیدگذاری در اجرا حک می­شود. اجرا هیجان خاص خود را دارد اما در دام عامه­گرایی نمی­غلتد و در پس خود افکار قابل درکی را قرار می­دهد تا تماشاگر جذب مفاهیم آن شود و از دیدن اثر لذت کافی را هم ببرد.
*******************
رضا آشفته
 
کد خبر 1274652

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha