خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: داستان این کتاب درباره تبهکاری بینالمللی به نام "دیمیتریوس ماکروپولوس" است که در نیمه اول قرن بیستم و در فاصله سالهای بین دو جنگ جهانی در کشورهای حوزه بلوک شرق اقدام به جاسوسی، قاچاق مواد مخدر و ترور برخی چهرههای مشهور سیاسی میکند.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که "چارلز لاتیمر" انگلیسی خوشمشربی که کارش نوشتن داستانهای جنایی و پلیسی است، با هدف یافتن سوژهای ناب برای نوشتن کتاب تازهاش به ترکیه سفر میکند و در این سفر به طور اتفاقی با "کلنل حقی" رئیس سازمان پلیس مخفی این کشور دیدار میکند.
در این ملاقات است که پرونده تبهکاری بینالمللی با نام اصلی "دیمیتریوس" و با نامهای خانوادگی متعدد (از جمله تلادیس، طلات و ...) به این جنایینویس انگلیسی ارائه و به او پیشنهاد نگارش یک داستان پلیسی جذاب و خواندنی داده میشود.
این کلنل تُرک پس از آنکه اطلاعات مربوط به یکی از پروندههای دیمیتریوس را به جنایینویس مبادی آداب انگلیسی داستان ما عرضه میکند، او را به سردخانه میبرد و جسدی را نشانش میدهد. تمامی شواهد حکایت از آن دارد که این جسد متعلق به ضد قهرمان داستان یعنی دیمیتریوس ماکروپولوس است.
لاتیمر از درِ سردخانه که بیرون میآید، تصمیم میگیرد دنبال سوابق دیمیتریوس بگردد و دست به کار جمعآوری اطلاعات درباره او میشود. سوابق متعدد این تبهکار در جرایمی مانند قاچاق مواد مخدر و حتی انسان و جاسوسی برای کشورهای مختلف، بزرگترین انگیزه لاتیمر در خلق یک رمان پلیسی موفق است.
بر اساس اطلاعاتی که لاتیمر از طریق کسانی به دست میآورد که هر یک به نوعی با دیمیتریوس ارتباط داشتهاند یا حتی دورادور این تبهکار مخوف را میشناختهاند، او (دیمیتریوس) کارش را در ترکیه با بریدن گلوی یک نزولخوار یهودی به نام "شولم" آغاز میکند، در مراکش با قاچاق مواد مخدر پول زیادی به جیب میزند و در بلغارستان طرح ترور ویژهای میریزد.
لاتیمر که تعدد و تنوع پروندههای مربوط به دیمیتریوس و البته مخوف بودن کارهای این تبهکار به اصلیترین وسوسهاش در نوشتن کتاب تازهاش بدل شده، در راه یافتن اطلاعاتی بیشتر درباره تبهکاریهای دیمیتریوس با شخصی به نام "مستر پیترز" آشنا میشود که از قضا او نیز سخت پیگیر ماجرای دیمیتریوس است.
پیترز که از قرار معلوم مطلعتر از لاتیمر است، سرانجام نزد جنایینویس داستان ما فاش میکند که دیمیتریوس زنده است و جسدی که لاتیمر قبلاً دیده، متعلق به شخص دیگری است.
در اینجاست که پیترز و لاتیمر به یک نقطه مشترک میرسند؛ پیترز که سابقاً در برخی تبهکاریهای دیمیتریوس همکار او بوده، نقشه گرفتن حقالسکوت را از دیمیتریوس در سر میپروراند و لاتیمر هم برای تخلیه هیجانات نویسندگیاش و البته برای ملاقات با دیمیتریوس جنایتکار هم که شده، پیترز را در اجرای این نقشه یاری میدهد.
در فصل پایانیِ "نقاب دیمیتریوس" است که کم کم نقاب از این چهره مخوف میافتد؛ هر چند باز هم این دیمیتریوس است که به حریف خود (مستر پیترز) کلک میزند، در پایان داستان و در نبردی مستقیم با او به ضرب چند گلوله تفنگ از پای درمیآید.
"نقاب دیمیتریوس" یکی از جذابترین داستانهای اریک امبلر است. پرداخت شخصیتها با توجه به جایگاه و شغل هر یک از آنها (از روزنامهنگار گرفته تا صاحب بار و ...) و ملموس بودن آنها برای مخاطب عام از ویژگیهای کتاب است.
فضاهایی که امبلر وقایع داستانش را در آنها پیش میبرد، با تصوراتی که همگان از فضای داستانهای پلیسی دارند، به خوبی مطابقت میکند. همچنین ابهاماتی که نویسنده در پایان هر فصل و برای ازسرگرفتن ماجرای داستان در فصل بعدی ایجاد کرده، به جذابتر کردن کتاب کمک شایانی کرده است.
در این میان ترجمه ساده، روان و البته دقیق شهریار وقفیپور، کتاب امبلر را خواندنیتر کرده است. گرچه برگردان یک داستان پلیسی توسط وقفیپور در مجموعه کارهای او (که عموتاً شامل متون فلسفی و ادبی است) نوعی بدعت به شمار میرود، مترجم هیچ گاه از الگوی "ترجمه یک داستان عامهپسند پلیسی" عدول نکرده و به هیچوجه از واژگان دشواریاب استفاده نکرده است.
در عین حال وقفی پور جاهایی که احساس کرده مخاطب توان تشخیص تفاوت میان برخی واژگان را در زبانهای فرانسوی و انگلیسی - که از سوی شخصیتهای داستان مورد استفاده قرار میگیرند - دارد، با پانویسهایی اصل کلمات و معنای آنها را توضیح داده است.
ملموس کردن متن برای مخاطب ایرانی حتی با استفاده از واژگان و ضربالمثلهایی که تنها در فرهنگی ایرانی کاربرد دارند، از دیگر مهارتهایی است که مترجم برای انتقال معنای مورد نظر امبلر به مخاطب ایرانی به کار گرفته است.
"نقاب دیمیتریوس" برای مخاطب ایرانی یادآور داستانهای خانم مارپل و مسیو پوآرو است که چندی سلولهای خاکستری مغز ما را فعال میکرد تا هر اتفاق سادهای را ساده نپنداریم و پیش از به دست آوردن سر نخی از آن اتفاق، انگشت اتهاممان را به سوی کسی دراز نکنیم.
چاپ نخست این کتاب 296 صفحهای را چندی پیش انتشارات هرمس در 2000 نسخه توزیع و روانه بازار کرده است.
----------------------------------------------
کمال صادقی
نظر شما