وي به خبرنگار گروه دين وانديشه خبرگزاري « مهر» گفت : نخستين وجه اهميت تفسير الميزان جامع گرا بودن و توجه به مسائل اجتماعي، انساني ، مشكلات فرهنگي ، اقتصادي ، و نظاير آن كه در جامعه جديد بر جسته تر از مسائل ديگر به نظر مي رسد ، است .
بسياري از كساني كه علامه را، به حق ، بزرگترين فيلسوف دوران اخير مي شمارند ، انتظار دارند مشخصه اصلي « الميزان » بحث هاي فلسفي باشد ، حال آن كه اين تفسير مهم ، حتي ازتفسير ساده اي همچون « تفسير نمونه» فلسفي تر نيست .
علامه در تفسير خود كوشيده است كه معلومات حكمي ، فلسفي، و عرفاني خود را كنار بزند ، تا بتواند به شيوه تفسير قرآن به قرآن پيش برود. احاطه ايشان در ارتباط بين بخشهاي مختلف تفسيرشان كه از آيات براي تفسير استفاده مي كنند نشانگر اين است كه ايشان حافظ قرآن نيز بوده اند .
وي تفسير الميزان را جزء تفسيرهاي عقلي- نقلي دسته بندي كرده و تاكيد كرد كه جنبه عقلي اين تفسير ، عقلي به معناي فلسفي نيست ، بلكه توجه علامه به عقل در تفسير الميزان ، به همان ميزاني است كه در تفاسير علماي برجسته تشيع اثني عشري وجود دارد . جنبه نقلي اين تفسير بسيار برجسته است . ايشان پس از تفسير هر گروه از آيات ، بحثي تحت عنوان بحث روايي پيش آورده و از احاديث ، پس از نقادي ، براي روشن سازي مفاهيم آيات استفاده مي كنند .
نكته مهمي كه در اين جا بايد متذ كر شوم اين است كه ايشان در زمينه استفاده از روايات و احاديث مانند اخباريان، اصالت را به اخبار نمي دهند ، بلكه آن چه اصالت دارد قرآن است . نكته ديگر اين كه ، بسياري از جوانان و قرآن پژوهاني كه حرفه اي نيستند تصور مي كنند كه چون الميزان تفسير جديدي است ، لذا براي همگان قابل فهم است واز آن براي مشكلات قرآني خود ياري مي جويند . در اين رابطه بايد بگويم كه ظاهرا اين امر موجه و انتخاب خوبي به نظر مي رسد ، اما بايد دانست كه هر تفسيري مخاطب خاص خود را دارد، و مخاطب تفسير الميزان هم قرآن پژوهان حرفه اي هستند . به بيان ديگر، الميزان براي قرآن پژوهاني كه پيش از مطالعه الميزان، مقدمات قرآن پژوهي را فراگرفته باشند ، نوشته شده است ، لذا كساني كه با ادبيات تفسيري انسي ندارند و مستقيما به عنوان نخستين كتاب تفسيري به الميزان رجوع مي كنند از آن راضي نخواهند شد ، چرا كه ، همانگونه كه گفتم اين كتاب براي مفسران نوشته شده است .
استاد خرمشاهي در پاسخ به اين پرسش كه چگونه مي توان مباحث الميزان را براي قرآن پژوهان و جوانان قابل فهم ساخت گفت : اخيرا ، بحمدالله دو تلخيص ازالميزان انجام شده است . گمان مي كنم يكي از آنها كه در چهار جلد به زبان فارسي ترجمه شده مخاطب و كارايي وسيع تري داشته باشد . لذا بنده در پاسخ به بسياري از جوانان قرآن پژوه اين اثر ملخص را در كنار تلخيص پنج جلدي « تفسير نمونه » توصيه مي كنم .
وي در ادامه به نقل قول استاد بزرگ شادروان مرتضي مطهري مبني بر اين كه الميزان بزرگترين تفسير شيعه پس از تفسير مجمع الميزان است پرداخت و گفت : اين قول هم درست است و هم به معنايي كه توضيح خواهم داد ، جاي تامل و ترديد دارد . از آن نظر درست است كه متاسفانه در عالم تشيع تفسيرهاي مهمي در اين فاصله نهصد ساله به نگارش درنيامده است ، يا، چه بسا تفسيرهاي مهمي وجود دارند كه به صورت نسخه خطي باقي مانده اند ، لذا ترديدي نيست كه تفسير الميزان از تفسير « گازر» يا « منهج الصادقين» ملا فتح الله كاشاني، يا حتي تفسير « صافي» ملا محسن فيض برتر است ، اما اين برتري از آن جهت است كه رقيبان عمده اي براي تفسير الميزان وجود ندارد .
و اما درباره ترديد و تاملي كه وعده دادم توضيح بدهم بايد بگويم كه اين تفسير به صورت حرفه اي نوشته نشده است ، يعني با آن كه بسيار عالمانه است حتي نظم و ترتيب بسيار شيواي مجمع البيان را ندارد و بيش از آن كه به حل مسائل بپردازد به طرح مسائل پرداخته است . اگر بخواهم از تجربه خود بگويم ، تفسير هفت جلدي « كاشف» ازمرحوم محمد جواد مغنيه ، كه شنيده ام در دست ترجمه به زبان فارسي هم است از اين حيث بسيار جوابگوتر و مشكل گشاتر ازالميزان به نظر مي رسد .
نكات انتقادي اي كه مطرح كردم كوچكترين ترديدي در ارزش و عمق تفسير الميزان وارد نمي كند ، اما، بهتر است كه از اين تفسير در كنار تفسيرهاي ديگر استفاده شود . در واقع سخن من اين است كه : اگر قرار است فردي فقط يك تفسير در خانه داشته باشد، توصيه نمي كنم كه آن تفسير ، الميزان باشد ؛ اما، اگر قرار باشد دوتفسير در خانه وجود داشته باشد ، بي ترديد يكي از آنها بايد الميزان باشد .
استاد خرمشاهي در پاسخ به اين پرسش كه شايد صعوبت و دشوارخواني الميزان علاوه بر مباحث و مسائل مطروحه، به ترجمه فارسي اين اثر نيز مربوط باشد گفت : از الميزان دو ترجمه وجود دارد ، ترجمه 40 جلدي كه توسط برخي از علما مانند : آيت الله مصباح، آيت الله مكارم، برادران حجتي كرماني، حجت الاسلام قرائتي و ... انجام شده و ترجمه 20 جلدي كه توسط شادروان سيد محمد باقر موسوي همداني انجام شده است . من تا زماني كه ترجمه 20جلدي را را با متن اصلي مقابله نكرده بودم آن را برتر از ترجمه 40 جلدي مي دانستم ، اما ، پس از مقابله با متن اصلي ، به اين نتيجه رسيدم كه اين ترجمه از دقت علمي لازم برخوردار نيست . از نظر ترجمه، اينجانب، ترجمه چهل جلدي ترجيح مي دهم .
وي درباره پاسخ به اين پرسش كه آيا ويرايش جديد از اين تفسير مي تواند در جهان اسلام مورد توجه بيشتري قرار بگيرد گفت : ضمن اين كه اينجانب آرزوي يك چاپ شايسته و بي غلط از اين تفسير گرانقدر را در دل دارم . شنيده ام قرار است نثر عربي تفسير الميزان به صورت عربي رايج در جهان اسلام ، در لبنان يا سوريه انتشار يابد . اگر اين امر اتفاق بيفتد قطعا الميزان بيش از پيش نفوذي كه شايسته آن است را به دست مي آورد .
نظر شما