به گزارش خبرنگار مهر، پائولینا رمس استاد فلسفه دانشگاه آپسالا در هلسینکی مکتب نوافلاطونی را در قالب کتاب "گرایش نوافلاطونی" که از سوی انتشارات آکیومن منتشر شده مورد بررسی قرار داده است.
دکتر پائولینا رمس در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد محورهای اصلی کتاب و نوع نگاه نوافلاطونیها به جهان پیرامونی اظهار داشت: در دهه 1970 وقتی که دانش آموز بودم دریافتم که جهان از وجود انسانی، درختان، ماشینها و غیره ساخته نشده است. بلکه جهان پیرامون ما از چیزهای بسیار کوچکی که غیر قابل دیدن هستند یعنی اتمها ساخته شده است. این اتمها بر اساس قوانین حاکم بر خودشان عمل میکنند.
وی افزود: به مرور زمان متوجه شدم که خود اتمها از اجزای کوچکتری تشکیل شدهاند. کوارکها اجزای کوچکی هستند که اتمها و جهان پیرامون ما را تشکیل میدهند. وجود این اجزای کوچک به معنای جایگزین شدن چیزی به جای اتمها نیست بلکه به معنای گشایش امکان و واقعیتی جدید در مورد عالم است.
این استاد فلسفه باستان یادآور شد: در واقع نکته مهمی که از این توضیحات بدست می آیند وجود نوعی نظم سلسله مراتبی در جهان فیزیکی است. رابطه میان واحدها و پدیدهها با پدیدههای بالایی و پائینی در این نظم سلسله مراتبی حائز اهمیت هستند.
رمس تأکید کرد: چیزی که میان نوافلاطونیها و برخی فیزیکدانان دوران مدرن وجود دارد تلاش برای ارائه چهارچوب نظری درباره پدیدهها و چیزهایی است که خارج از ادراک انسان هستند.
وی با اشاره به اینکه مواجهه نوافلاطونیها با پدیدهها به گونهای است که آنها را بی جان و فاقد ویژگیهای فی ذاته میپندارد، گفت: آنها همچنین به نظم میان اشیا بی توجه هستند. تفسیر و توضیج نوافلاطونی از پدیدهها ساختاری نیست؛ ساختاری به این معنا که اشیا از اجزای کوچکی تشکیل شدهاند.
مؤلف "فلسفه باستان و موضوع نفس" در ادامه تصریح کرد: بلکه این دیدگاه و تفسیر با اصولی قابل فهم و ملموس از فلسفه افلاطون دارای اشتراکاتی است. در واقع تفسیر نوافلاطونی تعبیر و تفسیری از بالا به پائین است که شیوه افلاطون نیز همین است. این در حالی است که تفسیر از پائین به بالا شیوه و روش شناخته شده و متداول است.
وی یادآور شد: بر این اساس روش شناسی نوافلاطونی با روش شناسی فیزیک مدرن تفاوتهایی دارد و با آن فاصله جدی دارد. بر اساس این روش شناسی برای توجیه نظریه نباید به دنبال ارائه شواهد تجربی برای صدقیت آن بود. به عبارت دیگر شواهد تجربی نباید مبنای پذیرش و توجیه نظریه باشند.
رمس افزود: بر اساس این دیدگاه تمامیت و جامعیت نظریه، انسجام نظری و امکان عقلایی نظریه مبنای توجیه و درستی آن است. بر این اساس مبنای توجیه نظریه عوامل درون نظری هستند و نه برون نظری.
نظر شما