به گزارش خبرنگار مهر، امیر جعفری در قسمت دوم گفتگو با خبرگزاری مهر، بیشتر به سینما و تلویزیون پرداخت. او که به گفته خودش یکی از سمجترین بازیگرانی است که تمام تلاشش را کرده تا در سینما و تئاتر ماندگار شود، معتقد است این روزها مافیای سینما و اکران نامناسب فیلمها که سینماها را به صورت ناعادلانه میان کارگردانان تقسیم میکنند، باعث نادید گرفتن زحمت گروهی از فیلمسازان میشود.
جعفری که بیشتر حرفهایش را از سر صداقت و بدون کوچکترین تظاهری عنوان کرد، از آروزهای بازیگری در سینما و علاقه به بازی کردن برخی شخصیتها هم گفت. او اشتیاق زیادی دارد با کارگردانی چون اصغر فرهادی کار کند و تنها در دغدغهاش در عالم هنر تحول در بازیگری است. شیرینی ذاتی این بازیگر در گفتگوهایش نیز مشهود است.
*گروه فرهنگ و هنر- خبرگزاری مهر:چرا همه بازیگران تئاتر در سینما و تلویزیون موفق میشوند؟
-امیر جعفری- بازیگر: بازیگری علم است. فکر میکنم باید در نشستی راجع به این مساله حرف بزنیم. بازیگری ما در حال حاضر گونه گذاشتن است. طرف سی سالش است فکر میکند نوجوان 15 ساله است و چقدر هم طرفدار دارد. دقیقا مثل فوتبالیستها که اگر عکسشان دورهای روی جلد نباشد نگران میشوند.
*شما چقدر نگران این مساله هستید، مگر موقعیتتان به خطر افتاده است؟
- من نگران نیستم و کسی هم جایم را تنگ نکرده است. معتقدم نقشی که من میتوانم بازی کنم کس دیگری نمیتواند بازی کند. نقشی را هم فرهاد اصلانی بازی میکند من نمیتوانم بازی کنم. بحث ما در حال حاضر درباره بازیگرها نیست. در مورد نابازیگرهایی است که وارد سینما میشوند. نابازیگرهایی که بازیگری بلد نیستند. طور ممکن است شما به رضا ناجی بگویی نابازیگر اما آن خانم و آقایی که از خیابان آمده است و بازیگری میکند و جزء استارهای مملکت هم میشود بازیگر است. میدانید تنها تفاوت این دو نفر چیست؟ اینکه رضا ناجی نمیتواند خوب انگلیسی حرف بزند اما آن خانم یا آقا بلدند. ناجی چون آدم صاف و سادهای است نابازیگر است.
*خوب چرا نابازیگرها نمیتوانند بازیگر شوند؟
- بازیگری اصول خاص خودش را دارد.
*شما این اصول را بلد هستید؟
- بله، میخواهم بعد از این کار شروع به کار کردن کنم و مدام فکر میکنم چقدر عقب هستم. به بچههای تئاتر و گروه گفتم بیایید کنار هم جمع شویم و ورک شاپی برای تمرین بگذاریم.
*از کجا میفهمید عقب هستید؟ خودتان را مقایسه میکنید؟
- من اصلا فیلمهای خارجی را نگاه نمیکنم چون اگر اینها بازیگرند پس من چه کارهام. همه چیز خیلی راحت است و دو دوتا چهارتاست. بازیگری که فکر میکند در حال حاضر استار است و واقعا هم هست ایستادنش غلط است. نمیتواند خوب بایستد اما چطور اسمش را میگذارد بازیگر. من در تصویر نمیتوانم خوب بدوم بعد چطور اسم خودم را بازیگر میگذارم. به خاطر هفت کیلو گرم اضافه وزن نمیتوانم خوب بدوم.
*برای نمایش "درس" که باید خیلی کم کرده باشید!
- سر این کار چند کیلو گرم وزن کم کردم اما با این وجود باز هم ضافه وزن دارم. جرات نمیکنم بگویم بازیگرم.
*به نظرم شما خیلی قضیه را سخت میگیرید.
- فکر میکنی این ضعفها به چه چیزی برمیگردد؟
*من فکر میکنم به جامعه هنری برمیگردد.
- به مدیریت هنری برمیگردد. چطور من اگر بخواهم پیک موتور بشوم از من شناسنامه میگیرند و اسم پدر و مادر و میزان و تحصیلات و شناسنامه و همه چیز را میگیرند اما از یک بازیگر نمیپرسند از کجا آمدی. تجربهات چیست؟ با کی کار کردی؟ اصلا چرا میخواهی بازیگر بشوی؟ مگر میشود هر کس دوست داشت سرش را بیندازد پایین و بازیگر بشود؟ 400 میلیون به سینما بدهد و نقش اول هم بازی کند و بعد از 10 سال بشود سوپراستار. آن وقت بازیگران تئاتری که مدتها برای آموزش و کسب تجربه وقت گذاشتهاند کاری نداشته باشند. نمونه این مساله هم مجموعه "پایتخت" سیروس مقدم است. احمد مهرانفر و محسن تنابنده و ریما رامینفر هیچ کدام چهره نبودند اما کارشان را خوب انجام دادند. بازیگر تئاتر اصالت دارد. مشخص است از کجا آمدهاند.
من میتوانستم مثل خیلیهای دیگر کارهای دیگر هم بکنم و در کنارش بازیگری کنم اما بازیگری برایم مقدس است |
*چرا همین بازیگرهای نابازیگر به تئاتر سرازیر نمیشوند؟
- آفرین. چون جرات نمیکنند. تئاتر گاو نر میخواهد و مرد کهن. وجودش را دارند در تئاتر چهار ماه کار کنند و بعد بگویند کارتان تصویب نشده و دوباره از نو تمرینها را آغاز کنند؟ اصلا بدون اینکه کارشان توصیب شده باشد کار بازی کنند. فکر میکنی این کار را انجام میدهند؟ فقط میخواهند پوسترشان روی مجلات چاپ شود. ما در گروه خودمان 10 بار یک نمایش را روی صحنه بردیم اما نتوانستیم اجرای عمومی کنیم. هر بار هم میگفتیم دفعه دیگر حتما روی صحنه میرود. من میتوانستم مثل خیلیهای دیگر کارهای دیگر هم بکنم و در کنارش بازیگری کنم اما بازیگری برایم مقدس است. مگر میشود دکتر دندانپزشک بگوید من کار بازیگری میکنم و شبها هم میروم مطب؟
*یعنی کسی بازیگری را جدی نمیگیرد؟
- احساس میکنم به حرفه ما توهین میشود. این به خود ما برمیگردد.
*به کسانی برمیگردد که از بیرون نابازیگر به سینما تزریق میکنند.
- منظورم همان است. طرف بیرون من را میبیند و میگوید بچهام میتواند تابستان در فیلمی بازی کند. این توهین است. مگر من بچهام را سر کار دیگران میبرم. یکی به من گفت میخواهم بازیگری کنم . گفتم پدرت چه کاره است. گفت کارخانه دارد. گفتم پدرت اجازه میدهد یک ماه مدیریت کارخانه با من باشد؟ مگر یک دکتر اجازه میدهد دستگاه پزشکیاش را بردارم و مریضش را معاینه کنم. نمیدانم چطر دیگر باید بگویم که بازیگری علم است و باید این علم را بدانیم.
*از فیلمهای سینمایی که در سال 89 از شما اکران شد راضی بودید؟
- از "نفوذی" و "کیفر" راضی بودم. البته مافیای سینما "کیفر" را بد اکران کرد و "نفوذی" هم که در اکران نابود شد.
*چرا سال 89 فیلم سینمایی بازی نکردید؟
- کدام فیلم را کار کنم. اصغر فرهادی به من پیشنهاد داد و نرفتم کار کنم؟ بروم "چهارچنگولی" بازی کنم؟ "لج و لجبازی" هم کار کردم اما مجبور بودم. اینطور نیست که هر کار در کارنامه بازیگریام دارم نشان دهنده اعتقاد من است. خیلی وقتها هم مجبورم. چند فیلم به شما نشان بدهم که یک صفحهاش را هم نمیتوانید بخوانید.
* مجموعه تلویزیونی چطور؟
- نمیرسیدم. کار آقای مقدم بود اما نمیرسیدم.
*اما با داریوش مهرجویی تئاتر کار کردید.
- تئاتر که پول ندارد.
*خوب انتخاب شماست!
- انتخاب من است اما از وقتی که بچهدار شدم همه چیز فرق میکند. آینده بچهام را چه کسی تامین کند؟ تئاتر به من پول بدهد، اگر من سمت سینما و تلویزیون رفتم.
*اگر ناراضی هستید چرا تئاتر را کنار نمیگذارید؟
- من همین کار را کردم. 10 سال است که هر دو سال یک بار بازی در تئاتر را قبول میکنم در صورتی که یک تئاتری حرفهای نباید انقدر کم کار باشد. تئاتری حرفهآی یعنی سیامک صفری و هدایت هاشمی. من حتی بازیگر حرفهای تئاتر هم نیستم. نه بازیگر حرفهای تئاترم نه سینما و نه تلویزیون. واقعا گیج شدهام. خودم هم نمیدانم چه کار می:نم. اگر کار خوب میخواهی بکنی پول خوبی نمیدهند. اگر کار بد میخواهی انجام بدهی پول آبرویت را باید بگیری. فکر کنم بالاخره باید انتخاب کنیم.
*بودجه تئاتر از کجا میآید؟
- این کار که خصوصی است و در مورد کارهای روی صحنه تئاتر شهر هم مرکز هنرهای نمایشی معمولا کمک میکند.
پول خوب یعنی اینکه من با آرامش کامل بشینم خانه و اگر کار هم نکردم پول دستم بیاید |
*نمایشهایی که در تالار ایرانشهر روی صحنه میروند پولشان را درنمیآورند؟
- شما یک جمع بندی بکن. اگر تئاتر خیلی بخواهد در سه ماه بفروشد 150 میلیون است. این پول برای تمام عوامل کار است. پول خوب یعنی اینکه من با آرامش کامل بشینم خانه و اگر کار هم نکردم پول دستم بیاید. رشته من مدیریت بازرگانی است. استاد ما همیشه میگفت شغلی شغل واقعی است که چه تو بروی سر کار و چه نوروی پولیش دربیاید. نه اینکه من از این طرف خیابان میخواهم بروم آن طرف آیتالکرسی بخوانم. یک حساب دار اگر بیفتد و پایش هم بشکند. مینشیند حساب داریش را میکند. یک چشم پزشک اگر دستش سوخت میتواند کارش را انجام بدهد اما اگر مشکلی برای من بازیگر پیش بیاید دیگر نمیتوانم کاری بکنم. باید مراقب باشم اتفاقی برایم نیفتد چون مثل کارگر روز مزد میمانیم.
*اگر اصغر فرهادی و داریوش مهرجویی همزمان در سینما و تئاتر به شما پیشنهاد میدادند کدم را انتخاب میکردید؟
- شک نکن جفتش را با پر روگی میرفتم.(میخندد) اگر شده بود چهارم ماه نخوابم این کار را میکردم. ممکن است یک بار این اتفاق برای آدم بیفتد که با مهرجویی کار کند. یک بار پیش بیاید با اصغر فرهادی کار کنیم. بالاخره باید تحمل کرد و این چهار ماه را یک طوری سر کرد اما فرصت را از دست نداد. اما واقعا نمیتوانی از یک سری از کارها بگذری.
*تا به حال برای نقشی که شما بازی نکردی و کس دیگری بازی کرده است افسوس خوردید؟
- من معتقدم هر کسی جای خودش است. بعضی وقتها فیلمهایی را نگاه میکنم و با خودم میگویم کاش جای فلانی بازی میکردم.
*جای کی؟
- بگم واقعا؟ نمیتوانید منتشر کنید.
*آنهایی که میتوانیم منتشر کنیم را بگویید.
- دوست داشتم در فیلم مارمولک جای پرویز پرستویی بازی میکردم. نه اینکه پرویز پرستویی خوب بازی نکرد، نه. او که همیشه استاد من است و قبولش هم دارم. دوست داشتم آن نقش را بازی میکردم. اما بعضی از نقشها مال کسی است که بازی کرده است. من تا عمر دارم نقش معتاد بازی نمیکنم چون واقعا نمیتوانم. ولی نقشهایی هست که میگویی دوست داشتم بازی میکردم و چیز جدیدی ارائه میدادم.
*در مجموعه "پایتخت" چطور؟
- دوست داشتم جای خمسه بازی میکردم.
*از عهدهاش برمیآمدید؟
- نه به زیبایی خمسه اما نقش را واقعا دوست داشتم.
*خیلی خوشحالم که از مصابه قبلی تا امروز اعتماد به نفستان بالا رفته است.
- اتفاقا من خیلی آدم با اعتماد به نفسی هستم. زمانی که وارد کلاسهای سمندریان شدم به من گفت تو مشروطی و نمیتوانی بازیگر بشوی. بچههای کلاس که الان 99 درصدشان بازیگر نیستند و وارد کارهای دیگر شدهاند، به من گفتند تو استعداد بازیگری نداری اما من نقدر بچه پر رور بودم گفتم میمانم و حق خودم را از بازیگری میگیرم.
*چه چیزی در خودتان میدیدید که در هنر ماندگار شدید؟
- من اعتماد به نفس ندارم، اعتماد به خدا دارم. از عبارت اعتماد به نفس هم تا اندازه زیادی فراریام. نفس آدمها به خودی خود مشکل دارد. نفس من ممکن است من را به سمت هر چیز بد ببرد. اما اعتماد به خدا همه چیز را حل میکند. من همیشه به خدا میگویم نقشی که حق من است و برای من نوشته شده است، به من برسد و گرنه حتما الان وقتش نیست.
*حالا تا به اینجا حقتان را گرفتهاید؟
- کار بازیگر طوری است که حقم را زمانی میگیرم که خودم تلاش کرده باشم. من باید تلاش کنم وزنم را کم کنم. باید تلاش کنم لهجههای مختلف را یاد بگیرم. به خاطر همین میگویم جای احمد مهرانفر و محسن تنابنده نمیتوانستم بازی کنم. چون بنده استعدد لهجه را ندارم و مقصر هم خودم هستم. پس نمیتوانم حقم را بگیرم. بایدتلاش کنم تا بلیت بخت آزمایی دستم بیاید. خدا میگوید از تو حرکت از من برکت. نمیتوانم فقط انتظار داشته باشم.
*تا به حال شده شما تلاش کنید و نتیجه نداشته باشد؟
- چرا. یک وقتهایی مثل "کیفر" و "پستچی سه بار در نمیزند" حرکت کردهام اما اکران بد داشته است. این مساله اصلا دست من نبود.
*از زمان اکران "نفوذی" هم راضی نبودید؟
اصلا راضی نیستم. بهمن فصل اکران است؟ اصلا چرا باید الان "اخراجیها3" اکران شود؟ "نفوذی" را اکران میکردند. یک بار به سعید آقاخانی گفتم من با طنزهای تو مشکل دارم. گفت مردم دوست دارند. گفتم مردم خیلی چیزها را دوست دارند. ما باید فرهنگ مردم را به عنوان یک هنرمند ببریم بالا یا نه؟ وظیفه هنرمند پس چیست. من هم اگر هر روز تلویزیون را روشن کنم و یک چیز پخش کنند خوب به دیدن آن عادت میکنم.
*چند فیلم از جشنواره بیست و نهم فیلم فجر دیدید؟
- نمیرسیدم فیلم ببینم اما "یه حبه قند" میرکریمی و "اسب حیوان نجیبی است" کاهانی را دیدم.
*فیلم اصغر فرهادی که دوست دارید با او همکاری کنید را دیدید؟
- نرسیدم اما جزء برنامههای آیندهما است که ببینم. بالاخره برای خودش کلاس درس است دیگر.یک سری کارگردانها هستند که هر بازیگری دوست دارد با آنها کار کند. حسن فتحی، اصغر فرهادی، رضا میرکریمی و .... هر کدام در جایگاه خودشان دوست داری در کارشان باشی اما حضور داشته باشیها، نه اینکه به تو بگویند از این قسمت رد شو برو آنطرف. یعنی فقط بیا جلوی دوربین و برو. دوست دارم در کارهای اصغر فرهادی نقش بازی کنم.
*به شما که دیگر نمیگویند از جلوی دوربین رد شو!
- من از آن دسته از بازیگران نیستم که بگویم در یک کار خوب یا کنار یک کار خوب بودم. من آدم خودخواهی هستم. دوست دارم در کار خوب بازی خوبی انجام بدهم.
*نقش اول؟
- نقش یک یا نقش دویی که نتوانند از فیلم برش دارند. نقشی که بتوانند برش دارند یا یک دیالوگ ازش کم کنند که بود یا نبودنش فرقی نمیکند.دوست دارم نقشی بازی کنم که کارگردان پایش بایستد.
*یادتان است قرار بود تئاتر روی صحنه ببرید؟
- بگذار من در بازیگری تحول به وجود بیاورم. کارگردانی پیش کشم.
*چه تحولی مثلا؟
- فعلا تصمیم گرفتم کاری نکنم و بازیگر یاد بگیرم. این را واقعا میگویم. به بازیگران خارج از ایران کاری ندارم. مثلا همین فرهاد اصلانی را که میبینم، غبطه میخورم. چند نقش مختلف را بازی میکند. آدم احساس میکند عقب است و باید به بچهةا برسم. در این وضعیت نباید به فکر کارگردانی باشم. باید سعی کنم تحولی در بازیگریام به وجود بیاورم.
از داریوش مهرجویی چیزی که خوب یاد گرفتم این بود که من چقدر بی سوادم. فهمیدم هیچ بزرگی بی خودی بزرگ نمیشود |
*اگر با همه این ها باز هم پیشنهاد خوب کاری در حوزه سینما به شما نشد، چه میکنید؟
- من کار خودم را میکنم. سعیم را میکنم. اگر پیشنهاد خوب شد که چه بهتر اما اگر این اتفاق نیفتاد تقصی من نیست و افسوس نمیخوردم کار نکردم. نمیتوانم بشینم توی خانه و بگویم اصغر فرهادی به من زنگ بزند. باید آمادگی این را داشته باشم که اگر فرهادی به من زنگ زد بتوانم برایش بازی کنم. انرژی لازم را باید به دست بیاورم. اما همه اینها منوط به این است که اوضاع مالی نابسامان نباید. من الان پنج ماه است سر کار نرفتم. در عالم هنر ما گشنگی هم کشیدهایم.
* سر نمایش "درس" از مهرجویی چه چیزی یاد گرفتید؟
- از داریوش مهرجویی چیزی که خوب یاد گرفتم این بود که من چقدر بی سوادم. فهمیدم هیچ بزرگی بی خودی بزرگ نمیشود. مهرجویی بزرگ است چون فکر و مطالعه میکند. تحقیق و تجربه میکند. فهمیدم با این روندی که پیش گرفتم آدم بزرگی نمیوم. شما الان داخل هنرمندها که بروی میبینی واقعا آدمهای کتابخوان کم هستند. آن وقت چطور ممکن است کتاب نخوانده و فیلم ندیده راجع بازیگری نظر هم بدهیم.
*اتفاقا تئاتر هم نمیبینند.
- اصلا یکی از پزهای رشنفکری این است که ما تلویزیون نمیبینیم. خیلی بی خود میکنید تلویزیون نمیبینید. تلویزیون مملکت خودتان است، اگر دوست ندارید از این کشور بروید. یا مثلا ما سینما و تئاتر نمیرویم. تو به عنوان یک هنرمند وظیفهات این است که همه را بشناسی و از اوضاع هنری کشورت خبر داشته باشی. یک نفر چند وقت پیش لوی من را گرفت که ما با دوستهایمان شرط بندی کردیم که تو بازیگر تئاتری. بهش گفتم تو چه کارهای؟ گفت دانشجوی تئاترم. گفتم نه من بازیگر تئاتر نیستم، اگر تو دانشجوی تئاتری و نمیدانی من تئاتر کار میکنم.
*یعنی شما از همه فعالیتهای تئاتری و سینمایی و تلویزیونی خبر دارید؟
- من اگر نرسم کار را ببینم تحقیق میکنم که رضا ثروتی کیست. یا اینکه نقدها ار بخوانم و تقریبا بشناسمشان. سر همین "درس" خیلیها ادا درآورند که این هم شد تئاتر؟ گفتم یعنی اگر مهرجویی به شما پیشنهاد میداد نمیآمدید؟
*کار بعدیتان هم تئاتر است؟
- دوست داشتم با پارسا پیروزفر کار کنم. تا پای روخوانی از روی متن هم رفتیم اما بعد از پنج ماه کار کردن در تئاتر اتیاج دارمپول دربیاورم. پول به آن معنا نیست که فکر کنی بروم تلویزیون و سینما پول پارور کنم.
*دوست دارید پول دربیاورید؟
- خوب شد گفتم منظورم این نیست(میخندد). بالاخره درآمد سینما و تلویزیون بیشتر از تئاتر است. الان پیشنهادتان تلویزیونی من خیلی بهتر از سینماست و فیلمنامههای بهتری هم دارد. وگرنه کار کردن در سینما و تلویزیون خیلی سختتر از تئاتر است.
*چرا؟
- برای اینکه من در تئاتر یک ساعت روی صحنه میروم و سلطان صحنه از اول تا آخر خودم هستم. اما در سینما و تلویزیون سکانش آخر را اول میگیرند و سکانس اول را آخر. باید سعی کنی راکوردت را حفظ کنی و هیچ چیز تکان نخورد. البته اگر بازیگری برایت مساله باشد. میتوانم فیلمی بهت نشان بدهم که بازیگر راکورد این صحنهاش با صحنه قبل و بعد هماهنگ نیست. با همه اینها ترجیح میدهم خودم را در سینما و تلویزیون محک بزنم.
*اگر شما حرفی ندارید من هم حرفی ندارم.
- یک مقدار ما هنرمندان خودمان به خودمان رحم کنیم. صرف اینکه این کار یا آن کار را بکوبیم خوب نیست. اگر با کاری مشکل داریم آن را نقد کنیم. نه اینکه سعی کنیم کار تخریب شود.
یکی از پزهای رشنفکری این است که ما تلویزیون نمیبینیم |
*شما به نقد اعتقاد دارید؟ خیلی از همکارانتان نقد و منتقد را قبول ندارند.
- آنهایی هم که قبول ندارند جز همان دار و دسته هستند که میگویند ما فلانی را نمیشناسیم و سینما نمیرویم. نقد و منتقد اتفاق خیلی چیز خوبی است اما من میگویم نقد منصفانه باید انجام شود. من همیشه میگیوم فلان تئاتر را میبینم و دوست ندارشتم. این جمله دوست نداشتم خیلی فرق میکند تا ما بگوییم فلان کار چرت و پرت بود. برای هر کاری کلی زحمت کشیده میشود. نباید هنر را از ریشه زد. همه کسانی که "درس" را دیدهاند میخواهم ازشان بپرسم چند بار متن این نمایشنامه را خواندهاند. چند نفر به من گفتند "درس" که متن ندارد. 20 صفحهاش را نمیشود خواند. اما همان چند نفر آمدند و این نمایش را دیدند و چنان نظر دادند که انگار یونسکو را قورت دادند. اما من چهارصد بار این متن را خواندم.
*اگر کسی نمایش را دوست نداشت، چه بگوید؟
- میتوانی بگویی خوانش آقای مهرجویی از یونسکو این بود و من نپسندیم.
*به نظر شما ما منتقد خوب داریم؟
- منتقدهای سینمایی که میآیند فیلم نقد میکنند را نمیفهمم.
*در تئاتر چطور؟
به نظرم همکاران ما بهترین منتقدها هستند. احمد مهرانفر "درس" را دید و به من چند نظر خوب داد که واقعا دوست داشتم. حسن فتحی نظرش را در مورد بازی من گفت و من خیلی نظرش را دوست داشتم.
*مثلا در مورد ایرادات شما چه میگفتند؟
یعنی اینکه به من بگوید امیر اینجا که قوز کردی ایستادی یک جای دیگر یادت رفته قوز کنی. خیلی از کسانی که مهرجویی را میکوبند اصلا سوادشان در حد مهرجویی نیست. کسی میتواند کار مهرجویی را نقد کند که "جهان هلوگرافیک" ترجمه مهرجویی را از رو بخواند. همین متن "درس" را به چند نفر از منتقدها بدهید تا با آکسان درست بخوانند. اگر توانستند من بازیگری را کنار میگذارم و اصلا کار نمیکنم.
--------------
گفتگو: الهام نداف
نظر شما