به گزارش خبرنگار مهر، اولین نشست از سلسله نشستهای "نگاهی دیگر" در سال 90 در قالب جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان "به چیزی دست نزن" نوشته لیلا عباسعلیزاده عصر یکشنبه 28 فروردین با حضور محمدرضا گودرزی، لادن نیکنام و نویسنده کتاب در فرهنگسرای انقلاب برگزار شد.
لادن نیکنام نویسنده، شاعر و منتقد در این برنامه گفت: اولین نکتهای که درباره متن این کتاب به نظرم رسید، شاعرانگی آن بود. هنگام مطالعه کتاب یک نگاه شاعرانه بهصورت لایه پنهانی برایم محسوس بود. بخشی از این نگاه به نویسنده و نحوه بهکارگیری توصیفات و لوازم ادبی باز میگردد. بخش دیگر هم به زبان باز میگردد. زبان به خوبی نمود شاعرانهاش را نشان میدهد.
وی افزود: این مسائل باعث میشود که داستان بیشتر بر ذهن مخاطب به خصوص مخاطب شرقی تاثیر بگذارد. ویژگی بعدی که در داستانهای این مجموعه، تنوع داستانهاست. گویی نویسندگان در مجموعههای اولشان میخواهند بسیاری از مسائل را به خود ثابت کنند. مضامین داستانهای "به چیزی دست نزن" متنوع هستند و راویها تغییر میکنند. نویسنده هربار از یک چشم به جهان داستانیاش نزدیک میشود.
نویسنده با این کتاب، جهان داستانیاش را خلق کرده است
این منتقد گفت: داستانهای کتاب مینیمال هستند و هر بار با یک ذائقه و فضای متفاوت روبرو میشویم. داستانهای کتاب خستهکننده نیستند و هنگام مطالعه آن گاهی فکر میکردم منطق شعرخوانی بر داستانها حاکم است. نکته دیگر این که عباسعلیزاده توانستهاست با این کتاب جهان داستانیاش را خلق کند و این کاری است که هر نویسندهای نمیتواند انجام دهد. ویژگیهای شخصیتی نویسنده را میتوان در داستانها دید. فضاهای داستانی، فضاهایی هستند که هر روز با آنها دست به گریبانیم.
نیکنام ادامه داد: نویسنده با نگاه از زوایای مختلف، داستان مینیمال تحویل میدهد و جایی تمامش میکند که در ذهن باقی میماند. در جهان نویسنده گاهی اغراق و تلطیف دیده میشود ولی از هر منظر که به آن نگاه کنیم، تنوع در آن وجود دارد. نکته بعدی زمان در این داستانهاست. زمان داستانی در اجرای داستانها بسیار اهمیت دارد. زمان به تناسب متن بلند و کوتاه میشود و حالت آکاردئونی زمان، کارکرد مهمش را در این مجموعه نشان میدهد.
داستانها بر فضا تکیه دارند
این نویسنده گفت: یکی از مسائلی که در آثار اول دیده میشود این است که خلاقیت خیلی دستمایه نویسنده قرار میگیرد. ویژگی دیگر مجموعه داستان "به چیزی دست نزن" تکیه داستانها بر فضاهاست. تمام نکاتی که بستر جامعه را برای فرد میسازد، کاملا در داستانهای این مجموعه آمده است. عباسعلیزاده آدم داستانش را مشخص میکند و او را از متن بیرون میکشد.از 17 داستان این مجموعه 8 داستان راوی اول شخص دارد که حدود 4 داستان از این تعداد روای مرد دارند.
وی افزود: در این داستانها سعی شده است پیش بردن روایت با نگاه مردانه باشد. به نظرم در این مقاطع یک دوگانگی در زبان دیده میشود و یک نوع اضطراب در این داستانها القا شده است. راوی داستانها گاهی اول شخص است، گاهی سوم شخص و گاهی ترکیبی از این دو است. زبان اکثر داستانها به زبان معیار نزدیک است و در بخشهایی حالت ژورنالیستی به خود میگیرد.
نیکنام گفت: به نظرم اگر نویسنده در دیالوگنویسی غریزیتر و شهودیتر عمل میکرد، میتوانست موفقتر باشد. نقاط قوت داستانها مقطع ورود و خروج به داستان بود و در میانههای کار، نقاط ضعف وجود داشت.
نقد ویران کردن نیست
محمرضا گودرزی که به عنوان مجری و منتقد در این نشست سخن میگفت، با اشاره به تعاریف نقد گفت: برخی از منتقدان جوانی که در عرصه نقد فعالیت میکنند، معتقدند نقد یعنی ویران کردن. این تعریف صحیحی از نقد نیست. اگر یک منتقد در تحلیل یک اثر باعث ویرانیاش در یک زمینه شود، ساختمان دیگری در حوزههای آسیبشناسی روی همان ویرانهها بنا میکند.
وی افزود: البته وظیفه منتقد فقط تعریف کردن نیست. آنچه نیازمندش هستیم، نقد تفسیری است. یعنی متن را بگشاییم و زوایای پنهانش را کشف کنیم. البته این مفهوم، تاویل داستانی نیست. چون ما اجازه تاویل نداریم. وقتی زوایای پنهان را بیان میکنیم، مخاطبان نقد با استانداردهای خودشان، قضاوت خواهند کرد. در هر متنی باید به دنبال خودمان و ویژگیهای خودمان بگردیم و اگر منتقدی، متن را با ویژگیهای خودش مطابقت بدهد، اشتباه کرده است.
در تفکر امروزی، "یا این" و "یا آن" نداریم
این نویسنده گفت: باید توجه کنیم که در تفکر امروز جهان، "یا این" و "یا آن" نداریم. البته ما ایرانیها اینگونه نیستیم. خرد این است که اگر داستانی نوشتیم، پردازشش کنیم. غریزه موجب نوشتن متن اولیه میشود که نیازمند ویرایش و پردازش است. هرکسی که داستانی مینویسد فکر میکند بهترین داستان را نوشته است اما نظر دیگران با او متفاوت است. خود نویسنده هم وقتی مدتی بگذرد، متوجه این موضوع میشود.
گودرزی با اشاره به مجموعه داستان " به چیزی دست نزن" گفت: داستانهای این کتاب، سه نوعند. یا رمانتیک هستند یا واقعگرای اجتماعیاند و یا از نوع واقعگرای مدرن هستند. داستانهای مجموعه تنوع دارند و این نشان دهنده این است که نویسنده نخواسته از دید خاصی به مسائل نگاه کند. بعضی از داستانها آینه چند ژانر هستند و هر چه پیش برویم این حالت ترکیبی داستانها بیشتر میشود.
عباسعلیزاده با انتخاب راوی مرد، خطر کرده است
نویسنده مجموعه داستان " اگه تو بمیری" ادامه داد: در مورد راویها هم تنوع وجود دارد. هرچند گرایش نویسنده بیشتر به راوی اول شخص است. در چند داستان راوی اول شخص مذکر است. عباسعلیزاده با این کار به نوعی، خطر کرده است. چون خود را به جای شخصیت یک مرد گذاشته است و این میزان تخیل او را نشان میدهد. اگر الزامات داستان ایجاب کند، نویسندگان گاهی وارد این عرصه پرخطر میشوند.
وی افزود: 4 داستان مجموعه به این صورت هستند. 2 داستان از این داستانها موفق و موجه هستند و نیازی به کاوش درونی ندارند. چون شامل اتفاقات بیرونی مانند جنگ هستند و نویسنده با این که مرد نیست میتواند با استناد به سخنان مستند یا فیلمها، خود را به جای راوی مرد این داستانها بگذارد. اما شاید توجیه 2 داستان دیگر که با لحن یک مرد روایت میشوند، اتفاق نامعمول و تا حدودی نامتعارفی است که رخ میدهد.
این منتقد گفت: در داستان مدرن خواننده ناگهان به وسط جهان داستان، پرتاب میشود. اما در داستان کلاسیک آرام آرام وارد قصه میشود. در این مجموعه اغلب، شروع داستانها با جملات گیجکننده همراه است که مخاطب با خواندنشان چیز زیادی متوجه نمیشود و باید تا پایان داستان پیش برود. این حرکت تکنیک تاخیر نام دارد. تکنیک تاخیر، ایجاد تعلیق و جذابیت با به تاخیر انداختن اعلام اطلاعات ضروری است. نویسندگانی که ذهن قصهگو دارند، بیشتر از این تکنیک بهره میبرند.
داستانهای پایانی مجموعه به تعادل میرسند
گودرزی ادامه داد: در 5 داستان ابتدایی مجموعه، نویسنده در اول داستان همه چیز را گفته است. شیوه روایت این داستانها کلاسیک است و ابهامی به جا نمیماند. در داستانهای میانی مجموعه ابهامهای گیجکننده وجود دارد و در داستانهای پایانی گویی نویسنده به تعادل رسیده است و ایهاماتی را به قصه افزوده که روشن میشوند.
وی گفت: بنابراین داستانهای " به چیزی دست نزن" از نظر ارتباط با مخاطب سه گروه هستند: گروه اول مقداری اطناب دارند. در گروه دوم میشد مطالبی به داستان افزود. و در داستانهای گروه سوم هر چیز سر جای خودش است.
نظر شما