خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: فراز و نشیبهای مختلف در زندگی او باعث شده است که به گفته منتقدان، آثارش چندان یکدست نباشند اما مشخصههایی در آثار او وجود دارند که نسبت به آثار دیگر نویسندگان، نوشتههایش را متمایز میکنند.
ریچارد براتیگان در مجموعه داستان "نامهای عاشقانه از تیمارستان ایالتی" به نوعی از درونیاتش سخن گفته است. این کتاب، ترجمه مجموعه "کلکسیون ادنا وبستر از نوشتههای کشف نشده" است که گفته میشود براتیگان قبل از رسیدن به شهرت نوشته و به زنی به نام ادنا سپرده تا هروقت به شهرت رسید، آن را چاپ کند.
فارغ از مقام مقایسه و بررسی آثار دیگر این نویسنده، کتاب کاملا درونگراست و داستانهایش بیانگر حالات روحی خالقشان هستند. این داستانها قبل از شروع زندگی حرفهای براتیگان و بهصورت مختصر و مفید نوشته شدهاند. داستان اول رویارویی شخصیت راوی را با دختربچهای سمج، از زبان راوی روایت میکند. خواننده هنگام مطالعه این داستان و دیگر داستانهای این مجموعه این حدس را با خود میزند که شاید این داستانها واقعی بوده و جزئی از خاطرات براتیگان باشند.
تعجب نکردن دختربچه وعادی بودن حرفهای راوی برای او، موردی است که شاید براتیگان را در زندگی واقعیاش شگفتزده کرده باشد. دختربچهها در داستان میتوانند جنبه لطافت و کنجکاوی کودکانه را تقویت کنند اما دختربچه داستان براتیگان مانند یک بختک، اوقات راوی را تلخ میکند و موجب میشود تا راوی در نهایت خدا را شکر کند که دیگر آن دختربچه را نمیبیند.
وجود عواطف عاشقانه و شاعرانه در داستانها
داستان دوم " دوست داری سوار یه جفت ماهی قرمز شویم و تا آلاسکا شنا کنیم؟" در نوشتههای براتیگان به ادنا تقدیم شده و ابتدای این داستان نوشته شده است: "برای ادنا". همچنین نوشته شده است: " این داستان لوس و بیمزه مربوط میشود به خیلی وقت پیش". این داستان عاشقانه و چند داستان دیگر کتاب بهصورت سطور زیر هم به نگاشته شده اند و مانند شعر هستند چون احساس و عواطف عاشقانه و شاعرانه در آنها موج میزند. داستان بعدی قصهی جستجوی پوچ و بیهودهای را میگوید که یک راوی احمق آن را روایت میکند. این داستان خواننده را به نوعی به یاد آثار بکت میاندازد.
توصیفات و مسائلی که در بستر اصلی این داستان آورده میشوند، در نهایت به هیچ منتهی میشوند چون از ابتدا جستجو برای هیچ وپوچ بوده و فقط در خلال داستان، قسمتی از خاطرات یک انسان نادان روایت میشود. داستان بعدی هم حالت خاطرهگویی دارد و به نظر واقعا اتفاق افتاده است. تمام وقایع این داستان، در یک بعد از ظهر در یوجین آریگن اتفاق میافتد، کمی قبل تر از آن که جیمز دین کشته شود.
داستانهای شعرگونه و حاوی حدیث نفس
داستان " نامهای عاشقانه از تیمارستان ایالتی" حالت حدیث نفسگونه دارد و مانند دیگر داستانهای شعرگونه این مجموعه است. اما در ادامه داستان قسمتی هم وجود دارد که بهصورت نثر معمول است و درد دلهای یک دیوانه تیمارستانی است که متنی تغزلی و عاشقانه دارد. نگارش این کتاب گویی زنده کردن خاطرات نوستالژیک براتیگان را به همراه داشته است. اشاره به محل طبیعت محل زندگی و این جمله که " همه مان یک وقتی بچههای خوبی بودیم" میتوانند گواهی بر این مدعی باشند. داستانهای مجموعه را نمیتوان به طور کامل معلق دانست چون هم به نوعی معلق هستند و هم نیستند.
" میشود این قدر ننهمن غریبم بازی در نیاری؟" یکی از این داستانهاست که بنبست رابطه یک زن و مرد و جدا شدنشان در یک کافه را به اختصار روایت میکند. " سوزاننده گل "هم از آن داستانهایی است که به نظر واقعی میآید. روایت حرکات و زندگی انسانهای عجیب و غریب دهکده محل زندگی راوی، با این جمله به پایان میرسد: "چندتایی آدم عجیب و غریب توی دهکدهمون زندگی میکنن. بعضی وقتا دیگه مخم سوت میکشه."
روانپریشی و درگیریهای درونی در برخی از داستانها
ترجمه مهدی نوید روان و شیواست و تا حد زیادی در رساندن مقصود نویسنده به مخاطب کمک میکند. حالت روانپریشی و درگیریهای درونی از دیگر نکاتی است که در داستانهای "نامه ای عاشقانه از تیمارستان ایالتی" به چشم میآید. به عنوان مثال در آخرین داستان کتاب که "سه نمایشنامه تجربی" نام دارد، آمده است: " یه بار شعری نوشتم. شعر نوشتم؟ میشه اصلا شعری نوشته باشم؟ خب بگذریم شعری نوشتم."
لیندا قسمت سوم و آخر این داستان است که در آن با هفتتیر خیالی یک خودکشی صورت میگیرد؛ خیالی که در این داستان، توهم و رویاست در پایان عمر براتیگان به حقیقت مبدل شد چون او به ضرب گلوله به زندگیاش پایان داد و مانند یکی از شخصیتهای داستانیاش شد.
---------------------------------------
صادق وفایی
نظر شما