وجود اختلافات داخلي و گروه هاي مخالف برانداز در يك كشور، براي كشورهاي ثالثي، كه در برابر آن كشور نيات توسعه طلبانه دارند، همواره به منزله محركي براي آغاز جنگ به شمار مي آيد.
در جريان وقوع انقلاب در يك كشور، گروه هاي انقلابي ضعيف يا گروه هايي كه به ائتلاف با گروه انقلابي حاكم و سهيم شدن در قدرت سياسي موفق نشده اند، به موضعگيري در برابر حاكميت مي پردازند و در اين راستا، براي تقويت شانس موفقيت خود در اين مبارزه، مي كوشند حمايت كشورهاي خارجي را جلب كنند.
در منازعه بين دو حكومت، گروه هاي مخالف در هر يك از دو كشور، وسيله دستيابي اهداف و استراتژي طرف مقابل قرار مي گيرد، در چنين حالتي، گروه هاي مزبور سرنوشت خود را با استراتژي كشور مهاجم گره مي زنند و تمام امكانات محلي و قدرت خود را در راستاي تحقق هدف مشترك به كار مي گيرند.
طي جنگ ايران و عراق نيز، چنين فرآيندي وجود داشت. رژيم عراق با حمايت از گروه هاي مخالف نظام انقلابي ايران، همچون جبهه خلق عرب در اوايل جنگ و سازمان منافقين و حزب دموكرات كردستان و حزب كوموله درصدد بهره برداري از آنها عليه جمهوري اسلامي برآمد .
تا پايان جنگ همكاري تنگاتنگ سازمان با عراق در همه ابعاد روندي صعودي داشت. با پذيرش قطع نامه 598 از سوي ايران، ادعاي صلح طلبي عراق در عرصه جهاني زير سؤال رفت و چشم انداز نامعلومي بر روابط دو كشور و مشخصاً سازمان منافقين حاكم شد.
برخلاف دوره جنگ، روند امور براي اين گروه نااميد كننده و حضور آن در عراق براي رژيم بعث دردسر آفرين به نظر مي رسيد؛ بنابراين، سازمان به خيال يكسره كردن كار جمهوري اسلامي به فكر عمليات نظامي گسترده افتاد تا براي آخرين بار بخت خود را بيازمايد. عراق نيز كه از موفقيت هاي به دست آمده به شدت مغرور شده بود و پايان جنگ را نزديك مي ديد، درصدد برآمد تا عقب ماندگي هاي خود را در طول جنگ جبران كند و با اشغال مجدد اراضي ايران و به اسارت گرفتن نيروهاي ايراني، بتواند در پاي ميز مذاكرات از موضع قدرت صحبت كند، از اين رو، هنگامي كه حملات ارتش عراق از سوي سازمان ملل و دولت ها محكوم شد و داعيه صلح طلبي اين كشور زير سؤال رفت، آنان به عنوان آخرين تيرتركش رژيم بعث عراق به كارگرفته شدند.
هر چند سازمان كاملاً تحت سلطه و نفوذ عراق قرار داشت، اما فعاليت نظامي اش عليه ايران به عنوان يك حركت داخلي قابل توجيه بود. نكته ديگر اين كه يك ماه پيش از اين، پس از تصرف مهران، ارتش عراق اين منطقه را به نيروهاي مزبور سپرده بود.
از سوي ديگر، مسئولان سازمان منافقين با آغاز مذاكرات صلح به ايستگاه آخر رسيده بودند و ديگر نمي توانستند با طرح شعار صلح طلبي، خود را در افكار عمومي جهانيان به عنوان تنها طرف برقرار كننده صلح در مقابل عراق مطرح كنند. البته، وجود چنين وضعيتي پس از استقرار نيروهاي سازمان در خاك عراق قابل پيش بيني بود و در واقع، آنها سال ها پيش از اين انتحار سياسي كرده و در اين زمان، به صورت يك نيروي نظامي مزدور همچون فالانژهاي لبنان درآمده بودند.
در سوم مرداد ماه سال 1367، هم زمان با آغاز حمله نيروهاي عراقي از منطقه جنوب ايران، نيروهاي سازمان حملات خود را عليه ايران از سمت غرب آغاز كردند آنان قصد داشتند براساس يك برنامه زمان بندي شده 33 ساعته با بهره گيري از 25 تيپ كه مجموعاً چهار تا پنج هزار نفر را در بر مي گرفتند، در پنج مرحله، از شهرهاي سر پل ذهاب، اسلام آباد، همدان و قزوين عبور كنند و خود را به تهران برسانند.
سخنگوي آنان، اهداف سازمان را از اين عمليات چنين اعلام كرد: <استراتژي مجاهدين وارد آوردن هرچه بيشتر تلفات به نيروهاي ايران و بازكردن راه براي يك انقلاب عمومي ضد [امام] خميني است>.
هم زمان در يكي از رسانه هاي غربي نيز استراتژي منافقين ايجاد منطقه آزاد شده اعلام شد تا پس از پايان جنگ با استقرار در آن منطقه، منافع حكومت ايران را تهديد كنند
رهبر سازمان كه هنوز نمي خواست باوركند كه ديگر به عنوان طرف مذاكره صلح مطرح نيست، مذاكرات صلح از سوي ايران را مصنوعي و بهانه اي براي اتلاف وقت اعلام كرد، از همين رو، معتقد بود كه: نبايد اجازه داد رژيم ايران فرصت ديگري براي دفع الوقت بيابد و از امضاي قرارداد صلح طفره رود.
براساس تحليل هاي سازمان، جمهوري اسلامي در پي صدور انقلاب خود بود و تنها در صورتي از اين اقدام و داعيه دست بر مي داشت كه به مرز فروپاشي مي رسيد. موضوعي كه در موقعيت مذكور ، به دليل آن كه به پذيرش صلح مجبور شده بود ، امكان پذير مي نمود . از همين رو، نيروهاي سازمان از نقاط مختلف دنيا براي اعزام به ايران در عراق گردهم آمدند و هم زمان، به تشكيلات درون زندان هاي ايران اطلاع داده شد كه به زودي جمهوري اسلامي فرو خواهد پاشيد؛ بنابراين، براي پيوستن به سازمان و ايجاد شورش در داخل زندان ها آماده باشند .
عمليات فروغ جاويدان با 25 تيپ آغاز شد. هدايت عمليات مزبور را مسعود رجوي از طريق فرماندهان محورها برعهده داشت. در اين عمليات، براي هريك از محورها به تناسب اهميت مأموريت يك يا دو تيپ در نظر گرفته شده بود كه فرماندهان و حوزه عمليات آنها بدين قرار بود:
1) مهدي براتي، فرمانده محور اول و مسئول تسخير اسلام آباد غرب؛
2) ابراهيم ذاكري، فرمانده محور دوم و مسئول تسخير كرمانشاه؛
3) محمود مهدوي، فرمانده محور سوم و مسئول تسخير همدان؛
4) مهدي افتخاري، فرمانده محور چهارم و مسئول تسخير قزوين؛
5) محمد عطايي با معاونت مهدي ابريشمچي، فرمانده محور پنجم و مسؤل تسخير تهران
دولت عراق نيز در اين عمليات با ادواتي از قبيل 120 دستگاه تانك، چهارصد دستگاه نفربر، نود قبضه خمپاره انداز هشتاد ميلي متري، سي قبضه توپ 122 ميلي متري، 150 قبضه خمپاره چهارصد ميلي متري، هزار قبضه تيربار كلاشينكف، سي قبضه توپ 106 ميلي متري و هزار دستگاه كاميون و خودرو آنان را ياري مي كرد.
هم زمان با پيش روي نيروهاي منافقين در عمق خاك ايران، براي جلوگيري از عمليات هوايي هواپيماها و بالگردهاي جمهوري اسلامي، هواپيماهاي عراقي پايگاه هاي شكاري نوژه همدان، وحدتي دزفول و هم چنين پادگان تيپ 2 سقز و پايگاه هوانيروز در كرمانشاه را بمباران كردند.
يك روز بعد از حمله، يعني در 4 مرداد ماه، نيروهاي سازمان با حمايت آتش توپخانه عراق به شهرهاي سر پل ذهاب،حمله كرند وبه اسلام آباد غرب وارد شدند شايد در آن روز، تمام نيروهاي سازمان به اين يقين رسيده بودند كه به زودي به تهران وارد خواهند شد، اما روِياي آنان همچون روِياي صدام در سال 1359 تعبير نشد و دو روز پس از آن، عمليات نيروهاي سپاه پاسداران انقلا ب اسلامي تحت عنوان عمليات مرصاد با رمز« يا علي(ع)» در منطقه غرب آغاز شد.
در اين عمليات، سازمان رزم خودي عبارت بود از
قرارگاه مركزي خاتمالانبياء(ص)
قرارگاه نجف
لشكر 6 پاسداران به استعداد 7 گردان
لشكر 32 انصارالحسين(ع) به استعداد 7 گردان
لشكر 57 ابوالفضل(ع) به استعداد 2 گردان
لشكر 155 ويژه شهدا به استعداد 3 گردان
لشكر 9 بدر به استعداد 6 گردان
تيپ مستقل 12 قائم(عج) به استعداد 3 گردان
تيپ مستقل 75 ظفر به استعداد 1 گردان
تيپ مستقل 66 وليامر به استعداد 3 گردان
تيپ مستقل 36 انصارالمهدي به استعداد 3 گردان
معاونت فرهنگي قرارگاه نجف به استعداد 1 گردان
كميته انقلاب اسلامي به استعداد 2 گردان
قرارگاه مقدم نيروي زميني سپاه
لشكر 27 محمدرسولالله(ص) به استعداد 4 گردان
لشكر 17 عليابنابيطالب(ع) به استعداد 1 گردان
لشكر 33 المهدي(عج) به استعداد 1 گردان
لشكر 71 روحالله(ع) به استعداد 3 گردان
سپاه ناحيه لرستان به استعداد 2 گردان
قرارگاه سپاه هشتم
لشكر 5 نصر به استعداد 2 گردان
تيپ مستقل 29 نبياكرم(ص) به استعداد 4 گردان
تيپ مستقل 59 مسلمبنعقيل به استعداد 1 گردان
قرارگاه رمضان به استعداد 1 گردان
نيروهاي كرند و اسلام آباد به استعداد 1 گردان
عناصري از لشكر 21 امام رضا(ع) و ارتش .
طي درگيري سختي كه در منطقه « چهارزبر» اتفاق افتاد، بسياري از نفرات منافقين به هلاكت رسيدند و تمام تجهيزاتشان منهدم و با بسته شدن سه راه اسلام آباد - ملاوي راه عقب نشيني نيروهاي منافقين بسته شد.
بدين ترتيب، در روز 7 مرداد ماه، ديگر اثري از نيروهاي ضد انقلاب در منطقه نبود. طي عمليات مرصاد،1600 تا 2000 تن از منافقين به هلاكت رسيده و در حدود هزار نفر از آنان زخمي شدند.
بدين ترتيب، آخرين تير رژيم بعثي عراق نيز مؤثر واقع نشد و صدام بدون اين كه بتواند منطقه اي از ايران را در چنگ يك نيروي وابسته داشته باشد تا از آن طريق بتواند به ايران فشار بياورد، مجبور شد در 15 مرداد ماه، آتش بس را بپذيرد.
عمليات مرصاد پاياني بر يك پايان بود، چرا كه سازمان سال ها پيش از اين، دفتر خود را بسته بود و اگر رژيم عراق در اين سال ها به آنها اجازه داد تا در پايگاه هاي خود در داخل خاك عراق باقي بمانند به دليل همان ديدي بود كه عراق به سازمان داشت؛ ديدي كه با ديد رژيم صهيونيستي اسرائيل به فالانژهاي لبنان متفاوت نيست: نيرويي مزدور در خدمت بيگانه.
در واقع، عمليات مرصاد تير خلاص به سازمان بود، چرا كه آنان پس از افتادن به دامان عراق از ديد مردم ايران به يك طرف جنگي تبديل شدند و فرصت هرگونه بازگشت را از خود گرفتند.
نظر شما