چرا ما هنوز معتقدیم که منطق و شیوه استدلالی ابزار مهارتی مناسب و مفیدی در عصر کنونی است؟ یک نکته که در مورد منطق وجود دارد این است که ما میتوانیم همزمان دو دیدگاه درباره منطق داشته باشیم. از یک سو نگاهی مبالغه آمیز به کارکردهای آن داشته باشیم و از سویی دیگر قدرت واقعی آنرا مورد توجه قرار دهیم.
اگر تصور کنیم که منطق میتواند حتی استدلالهایی را در مورد یک موضوع به ما تحمیل کند در این صورت معتقد به این هستیم که منطق خیلی کارها میتواند انجام دهد. اما این چگونگی کارکرد منطق نیست.
چیزی را که منطق میتواند تصریح کند و برای ما روشن سازد ارتباط میان ایدهها است. منطق میتواند شما را از مقدمات و فرضهایی به نتایجی رهنمون شود. اما منطق نمیتواند شما را مجبور به پذیرش نتایجی کند که شما آنرا نمیخواهید. شما میتوانید آن نتایج را رد کنید و حتی میتوانید فرضهایی را که منجر به آن نتایج میشوند را نیز رد کنید.
منطق به ما نشان میدهد که چگونه ایدهها در تناسب با یکدیگر هستند. در مورد وجود خدا استدلالهایی جهانشمولی وجود دارد. اعتقاد به وجود خداوند به عنوان علت العلل باعث میشود تا در مراحل بعد او را علت و دلیل بسیاری از پدیدهها بدانیم. از سوی دیگر این اعتقاد، اهدافی غایی را باعث میشود که ناشی از اعتقاد به وجود خداوند است. حال برخی این فرض و نتایج حاصل از آنرا ممکن است قبول نداشته باشند. برای نمونه بوداییها چنین میاندیشند.
فهم و درک ارتباط میان مفاهیم و ایدهها دارای اهمیتی اساسی است. این فهم از آنرو مهم و اساسی است که نه تنها باعث فهم بهتر ایدههای خودمان میشود بلکه به فهم بهتر ایدههای دیگران نیز منجر میشود.
وقتی ما با ایدهای مخالف هستیم و استدلالهای خود را بیان میداریم این موضوع باعث میشود تا استدلالهای صورت گرفته در رد یک نتیجه و استدلال، خود را مطرح کنند و در نتیجه زمینه و فضا برای یک گفتگو ایجاد شود.
اگر من معتقد باشم که y درست است و شما معتقد باشید که درست نیست و اگر من معتقد با این استدلال شما باشم که X به Y منجر میشود در این صورت ما میتوانیم حداقل X را نگه داریم و آنرا مفروض بپنداریم در این صورت است که y هم وجود خواهد داشت و اگر y وجود نداشته باشد در این صورت x هم وجود نخواهد داشت.
به هر حال همه ما به یک شیوه دنیا را نمیبینیم و در مورد همه چیز آن با هم توافق نداریم ولی میتوانیم در مورد برخی چیزها توافق حاصل کنیم.
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا منطق، چیزی بیشتر در اختیار ما قرار میدهد؟ منطق میتواند ما را به ایدههایی هدایت کند و برساند که هرگز پیش از آن بدان نرسیده بودیم و در مورد آن فکر نکرده بودیم.
منطق برای این نیست که صرفاً استدلالهایی برای نتایج حاصل از مقدمات ارائه دهد. این نیمی از داستان است و نه همه آن. آثار و کارهای غنی صورت در قرن بیستم نشان میدهد که منطق صرفاً اثبات یک سری نتایج از مقدمات نیست بلکه منطق را میتوان به عنوان یک "مدل" در نظر گرفت که مثالهای نقضی را در اختیار ما قرار میدهد. این مثالهای نقش مرزی میان فرضیات و نتایج آن ایجاد میکنند.
به عبارت دیگر این مدلها به ما نشان میدهند که از فلان مفروضات و مقدمات نمیتوان به فلان نتایج رسید. منطق گاهی به ما میگوید نتایج را بشکنید و واکاوی کنید تا احتمالهای جدید را دریابید. این موضوع باعث میشود تا احتمالهایی که تاکنون مورد توجه ما نبوده و آنرا نمیدیدیم، جلوی روی ما قرار گیرند.
بر این اساس منطق فقط فکر کردن درباره نتایج نیست بلکه تأمل درباره احتمالات نیز هست. این تأمل و تفکر به احتمالات جدید ما را قادر میسازد تا به چیزهای جدید فکر کنیم و شیوههای دیگر تفسیر و فهم جهان را فرا بگیریم.
ارزش منطق برای من این است که به من کمک میکند تا جهان را منظرها و شیوههای دیگر بنگرم.
............
گرگ ریستال استاد فلسفه و منطق دانشگاه ملبورن استرالیا است. از ریستال کتابها و آثاری در فلسفه و منطق منتشر شده است. کتاب "کثرتگرایی در منطق" از جمله آثار او به شمار میرود.
نظر شما