پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰، ۸:۳۹

احتمالا خودم هستم!

احتمالا خودم هستم!

رمان "احتمالا گم شده‌ام" نوشته سارا سالار برای اولین بار در زمستان 87 منتشر شد و چاپ چهارم آن یک سال بعد در زمستان 88 با تیراژ 10 هزار نسخه به بازار آمد. نکته‌ای مهمی که در این رمان وجود دارد، عنصر احتمال و تردید است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: کلیت این رمان را می‌توان حدیث نفس یک زن امروزی دانست. البته این زن برای امروزی شدن، دوران دختر دیروز بودن را پشت سر گذاشته است. در این حدیث نفس 143 صفحه‌ای تشابهاتی در جملات یا حالات بیان جمله با آثار دیگر نویسندگان زن مانند "نگران نباش" مهسا محبعلی دیده می‌شود.

در پایان رمان است که خواننده متوجه می‌شود به سخنان یک زن 35 ساله گوش داده است. و نگرانی‌ها و مشکلات درونی که برای راوی پیش می‌آید شاید به دلیل بحران میان‌سالی باشد. هرچند که احتمالا با حال و هوایی که برای این رمان در نظر گرفته شده است، حدس زدن در این باره نباید زیاد سخت باشد.

کتاب نثر روانی دارد و اصطلاحات عامیانه امروزی را با توجه به ساختار زبانی‌اش در بر می‌گیرد. نکته مهمی که در سطر سطر این رمان وجود دارد، حالت‌های درونی و روانکاوانه‌ای است که راوی در پی کشف و حل و فصل‌ آن‌هاست. نثر رمان به‌صورت مقطع مقطع به روایت اتفاقات رخ داده در زمان و مکان‌های مختلفی می‌پردازد که همه در ذهن سیال روای جریان دارند.

سارا سالار در مقاطعی از کتاب، بعد از چند جمله که از مطب دکتر می‌نویسد، به زمان حال راوی بازمی‌گردد و دوباره به زمان گذشته و مراوده با شخصیت گندم می‌پردازد. اما در بعضی از مقاطع دیالوگ‌ها به ذهن راوی هجوم آورده و در یک سطر دیالوگ‌های مختلف و از جنس دیگر را شاهدیم. نکته دیگر شخصیت گندم است که سایه وسیعی روی حوادث و اتفاقات داستان گسترده است.

خواننده در برخی از فرازهای کتاب، حدس‌هایی درباره شخصیت گندم می‌زند که ممکن است دوستی باشد که آیینه تمام نمای راوی است. شاید همزاد او باشد و یا اصلا خود راوی است. پاسخ این حدس‌ها در پایان‌بندی کتاب به ‌گونه‌ای که می‌توانست بهتر باشد، داده می‌شود. گندم شخصیت ایده‌آلی است که راوی دوست دارد، باشد. گندم برخلاف شخصیت نسبتا منزوی و خجالتی راوی با همه گرم می‌گیرد و کارهایی که راوی از انجامش عاجز است، تمام و کمال انجام می‌دهد.

درگیری و ناسزاگویی روای با گندم، درگیری با درون و بیزاری از خود است. اما در قسمت پایانی کتاب، خواننده تقریبا حدس قریب به یقین می‌زند که گندم باید خود راوی باشد. به نظر مقطع پایانی برای برملا شدن این موضوع، کمی به پایان‌بندی رمان ضربه زده است و حالت شتابزده‌ای به آن داده است. رمان تا این قسمت با سرعت و منطق خوبی پیش می‌رود اما به نظر باید حجم قسمت پایانی بیشتر می‌شد یا پایان‌بندی در چند قسمت تقسیم می‌شد. البته شاید نویسنده خواسته پایان رمان با ضربه و شوک همراه باشد.

ویژگی مهمی که در رمان‌های نویسندگان زن معاصر کشور دیده می‌شود، توجه و توصیف حالات و احساسات زنانه و بازخورد این احساسات در جامعه است. به نظر دغدغه نویسنده‌های رمان‌هایی چون " نگران نباش"، " احتمالا گم شده‌ام" و " چهل‌سالگی" از یک دست و یک جنس است. اگر هم دغدغه شکل‌گیری این آثار یکی نبوده باشد، تشابهات محتوایی و زبانی زیادی در این آثار دیده می‌شود. در "احتمالا گم شده‌ام" به جزئیات شهر تهران به خوبی اشاره می‌شود و خواننده خود را کاملا در فضای شهر تهران حس می‌کند. توصیف موشکافانه تبلیغات و بیلبوردهای اتوبان‌ها که میان افکار راوی، به چشم می‌خورد یا برنامه‌های رادیو در ماشین به القای این حس شهری کمک شایانی می‌کند.

نکته دیگر تنوع روش‌‌های نویسنده برای حدیث نفس راوی است. راوی گاهی با گندم روبرو می‌شود و گاهی با خود خودش. یعنی گاهی جسارت‌هایی را که ندارد در گندم می‌بیند و در جدال با گندم به چالش با خودش می‌پردازد. جملاتی مانند " به خودم می‌گویم" و " خودم بهم می‌گوید" نمونه‌های این موضوع هستند. مثال دیگر وقتی است که راوی در تخیلش با گربه‌های همسایه سخن می‌گوید و می‌گوید: "‌ به خودم می‌گویم بی‌خود ادای این که زبان گربه‌ها را می‌دانی در نیاور."

احتمال چیزی است که در سراسر این رمان وجودش حس می‌شود. طرح جلد نیز با درج نقش یک تاس که همه وجه‌هایش عدد 6 هستند و در کل نام اثر به طور کلی القاکننده مفهوم احتمال هستند. البته همه چیز احتمال دارد. احتمال دارد راوی خود گندم باشد. شاید گندم راوی باشد و شاید گندم شخصیتی بوده که نویسنده می‌خواسته در داستانش حضور داشته باشد بدون این‌که کسی فکر کند او وجه دیگر شخصیت راوی است. به هر حال همه چیز ممکن است.

------------------------------------------------

صادق وفایی

کد خبر 1301501

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha