دکتر محمد بقایی (ماکان) درمورد تمایز مشخص میان رازها و مسائل در فلسفه و علوم انسانی و علوم اجتماعی به خبرنگارمهر گفت: تردیدی نیست که جهان ما از اسرار و مسائل ناشناختهای شکل گرفتهاست که پی بردن به آنها از طریق فعالیتهای ذهنی و گاه چنانکه در عالم عرفان مطرح میشود از راه قلب یا شهود میسر است.
وی افزود: به همین سبب شناخت حقیقت را از دو طریق میسر دانستهاند. یکی از طریق عقل و دیگری طریق قلب است. در طریق عقل علوم طبیعی و آنچه دانش تجربی نامیده میشود مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. در طریق دوم یافتههای قلبی، که مربوط به کشف و شهود میشود که در این مقام دست عقل به آن نمیرسد. این همان مرتبهای است که کانت آن را سطح برین(TRANSCENDENTAL) مینامند.
این کارشناس ادبی و فلسفی یادآور شد: بنابراین چنانچه اندیشمندان بزرگ تاریخ فکر بشری مانند افلاطون و مولوی معتقدند کشف حقیقت و رازهای مکتوم در جهان با دو اصل عقل و عشق ممکن میشوند.
بقایی در مورد اینکه علوم نامبرده شده آیا میتوانند رازها را مورد بررسی قرار دهند یا اینکه آنها باید متمرکز بر روی مسائل باشند، اظهارداشت:هر نوع آگاهی به میزان توانایی خود، میتواند تا مقدار معینی، بخشی از مجهولات را کشف کند و چشماندازهای تازهای در برابر انسان جسنجوگر بگشاید. بنابراین پی بردن به رازها و مسائلی که در پیرامون بشر وجود دارد که از آن به دنیای ناشناختهها تعبیر میشود میسراست.
این محقق و پژوهشگرحوزه فلسفه و ادبیات گفت: این دنیای ناشناختهها از دنیای میکروسکوپی گرفته تا جهان تلسکوپی ، همه را شامل میشود و پی بردن به این اسرار بستگی به میزان آگاهیهای ذهن بشر در هریک از این حوزهها دارد که گاه تقلید و زمانی قلبی است. به طوریکه میتوان بر اساس شواهد موجود یافتههای این دو عامل ، با توجه به دانش روانشناسی و همچنین فیزیک نوین مورد تأیید قرار داد.
نظر شما