بیستم جمادی الثانی که روز میلاد پر برکت و خجسته بانوی یگانه تاریخ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، است، در تقویم کشور ما «روز زن» هم نامیده شده است؛ و انصافاً چه مناسبت نکویی!
این انتخاب الهام بخش، نشانه دورنمای جایگاه و حقوق زن در نگاه اسلام است و این حقیقت بزرگ نمایان نمی شود مگر با مروری بر موضوع، قبل و بعد از ظهور آخرین پیامبر الهی. نگاهی به آنچه تمدن های پیشین درباره زن و حقوق او می اندیشیده اند، نشان می دهد این موجود نازنین در همیشه تاریخ آماج ستم و جهالت بوده است و این اسلام است که او را از یک برده انسان نما و فاقد هر گونه منزلت و امتیاز، در جایگاه مخلوقی برتر نشاند که مرد هم از دامان او به معراج می رود، پیامبر بر دست او بوسه می زند و کوثر همه خوبی ها به شمار می رود.
اما این واقعیت، با همه روشنایی و وضوحی که دارد، به دلیل قرن ها تبلیغ مسموم و به مدد ترفندها و دروغ های بزرگ رسانه ای ممکن است برای برخی در پرده ابهام باشد؛ مانند بسیاری از حقایق دیگر که در دنیای ماتم زده امروز دگرگون نشان داده می شوند.
این نوشتار در پی مرور جایگاه و وضعیت حقوق زنان، پیش و پس از ظهور اسلام بر محور «تاریخ تمدن»، اثر جهانیِ «ویل دورانت» است؛ چرا که این کتاب با معروفیت و اعتباری که در جهان پیدا کرده است، می تواند اعترافی از سوی غیر مسلمانان به شمار آید و «الفَضلُ ما شَهِدت بِهِ الاَعداءُ».
ما با اینکه تمام قضاوت های ویل دورانت درباره اسلام را منصفانه و عالمانه نمی دانیم و لغزش هایی در فهم و قلم او مشاهده کرده ایم، مروری بر ترجمه دائره المعارف او که در 11 جلد قطور به چاپ رسیده است، را از این باب هم مفید می دانیم که سرّ دلبران در حدیث دیگران آمده است.
وضع زن در تمدن بابل و آشور
ویل دورانت درباره وضع زن در تمدن بابِل می گوید: «زننده ترین رسم و عادتی که در بابل نظر هر بیگانه را، هنگام ورود به آن، به خود جلب میکرد، همان است که هرودوت آن را چنین وصف میکند: بر هر زن بابلی واجب است که در مدت عمرش یک بار در معبد زهره (ونوس) بنشیند و با یک مرد بیگانه ارتباط جنسی پیدا کند.»
او ضمن اشاره به رسم های دیگری از این قبیل با تعجب می پرسد: «چه چیز باعث پیدایش چنین سنت عجیبی بوده است؟» و می نویسد: «عادت "فحشای مقدس" در بابل رواج داشت، تا اینکه در حوالی 325 میلادی قسطنطین آن را ممنوع ساخت.»
ویل دورانت نقل می کند: «کسانی که دخترانی قابل شوهر رفتن داشتند، هر سال یک بار آنان را به محلی میآوردند که مردان فراوان در آنجا جمع میشدند. دلالی یک یک آنان را معرفی و توصیف میکرد و یکی را پس از دیگری میفروخت.
نخست زیباترین را به فروش میرسانید و بهای گرانی در مقابل میگرفت؛ پس از آن نوبت به دختری میرسید که زیبایی کمتر دارد.»
او در یک جمع بندی معتقد است: «به طور کلی، وضع زن در بابل پستتر از وضع زن در مصر، و وضعی که زنان رومی پس از آن پیدا کردند، بود، ولی از وضع زن در یونان قدیم یا در اروپای قرون وسطی بدتر نبود.
چون رسم بر آن بود که زن وظایف متعددی را - از بچه آوردن و بچه پروردن و آب از رودخانه یا چاه کشیدن و آسیا کردن گندم و پخت و پز و رشتن و بافتن و پاکیزه نگاه داشتن خانه- انجام دهد، ناچار این آزادی برای وی حاصل شده بود که مانند مردان در کوچه و بازار آمد و شد کند؛ نیز زنان میتوانستند مالک باشند و از درآمدهای مخصوص خود استفاده کنند و بخرند و بفروشند و میراث برند و برای ما تَرَک خود وصیتنامه بنویسند…
در طبقات پست، زن جز اسبابی برای فرزندزادن به شمار نمیرفت و، اگر جهیز نداشت، مقام و منزلت وی از مقام کنیز برتر نبود. در آیین عشتر برای زن و مادری احترامی وجود داشت، همانگونه که در آیین مریم عذرا، در قرون وسطی نیز چنین بود، ولی اگر قول هرودوت را باور کنیم که گفته است: «بابلیان هنگام محاصره، زنان خود را خفه میکنند تا در آذوقه صرفهجویی شود»، آنگاه معلوم میشود که بابلیان قدیم از خصال و جوانمردی و شهامتی که در اروپاییان قرون وسطی وجود داشته بیبهره بودهاند.»
ویل دورانت درباره وضع زن درتمدن آشور هم می نویسد: «به طور کلی منزلت زن در آشور پستتر از بابل بود.»
وضع زن در تمدن هند
او در مورد تمدن هند نیز مطالبی خواندنی دارد: «رسم به آتش افکندن زنان شوی مرده بر تل آتش شوهران (ساتی) نیز از بیرون به هند آمد. هرودوت آن را رسم سکاهای باستانی و تراکیاییها می داند؛ اگر قولش را باور کنیم، همسران مرد تراکیایی برای آنکه افتخار کشته شدن بر گور شوهر نصیبشان شود با یکدیگر نزاع میکردند. شاید این آیین از رسم اولیة دیگری که در سراسر جهان رواج داشت گرفته شده باشد، و آن اینکه یک یا چند تن از همسران یا صیغههای امیری یا مرد توانگری را، همراه با بردگان و سایر مال و منالش، با او قربانی میکردند، تا در آن سو [جهان دیگر] از او نگهداری کنند.»
ویل دورانت درباره تاثیر صنعتی شدن جوامع بر وضعیت زنان و حجاب آنان، از جمله در هند، با لحنی البته جانبدارانه می گوید: «صنعتی شدن سن ازدواج را عقب میاندازد، و مستلزم "آزادی" زن است؛ زن را نمیتوان به کارخانه کشاند، مگر او را ترغیب کنند که خانه زندان است و او، بر طبق قانون، حق دارد درآمدش را برای خودش نگاه دارد ... زندگی صنعتی در شهر زنان را از مستوری و پردهنشینی بیرون آورد و حجاب را برانداخت... آیا نباید مسئولیت این درخواست آتشین را، که یکی از پیروان گاندی برای زنان هند فرستاده است، به عهدة نفوذ وحشیانة غرب قرار داد؟
حجاب کهن را براندازید! بیدرنگ از آشپزخانهها بیرون بیایید! دیگ و تاوه را کنار بگذارید! پرده را از پیش چشمانتان بدرید و به جهان نو بنگرید! بگذارید شوهران و برادرانتان خودشان پخت و پز کنند. برای اینکه مردم هند ملتی سرافراز بشوند، خیلی کارها باید کرد!»
وضع زن در تمدن یونان
در تمدن یونان هم وضعیت چنین است: «عروس از خویشان خود میگسلد و تقریبا چون خدمتکار به خانه دیگری میرود و خدایان دیگری را عبادت میکند. زن یونانی حق عقد قرارداد ندارد، نمیتواند بیش از مبلغ ناچیزی وام بستاند، و اقامه دعوی در محکمه برایش ممکن نیست. در قوانین سولون، اعمالی که تحت تاثیر زنان صورت گرفته باشد اعتبار قانونی ندارد.
وضع زن در تمدن اسلامی
اما تمدن اسلامی « وضع زن را بهبود بخشید، ولی طبیعی میدانست که زن مطیع مرد باشد. به مردان دستور میدهد که بندة شهوت خود نباشند. تقریباً مانند آبای کلیسای مسیحی، زنان را بدترین وسیلة ابتلای مردان میداند.
این آیه میفرماید: "درخانههایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دورة جاهلیت پیشین آرایش و خودآرایی مکنید … " (احزاب، 33).
تا آنجا که من دیده ام ویل دورانت دردو جا به سابقه قدیمی حجاب در ایران اشاره کرده و می گوید حجاب از ایران به هند و کشورهای عرب راه یافت.
نظر شما