به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «خویشخانه» نوشته آیت دولتشاه عصر جمعه 20 خرداد با حضور کامران محمدی، شهلا زرلکی و نویسنده کتاب در کافه گارنو برگزار شد.
زرلکی در این نشست گفت: انتظار این را نداشتم که داستانهای مجموعه، خوب باشند. توقعم قبل از خواندن مجموعه پایین بود، اما با مطالعه آن دیدم که زبان قدرتمندی دارد. اسم و شکل و شمایل ظاهری کتاب هم خوب از آب در آمده است. به نظرم آن چیزی که دولتشاه در مجموعهاش به آن پرداخته، همان چیزی است که در سینما به آن ژانر وحشت میگوییم؛ با این رویکرد که دلهره و ترس در روایت ایجاد میشود و اگر با دید به داستانهای دولتشاه نگاه کنیم، 3 داستان اول مجموعه کاملا این ویژگی را دارند.
اغراق در تصویرسازی، داستانها را تصنعی میکند
وی افزود: فکر میکنم آنچه کار را تصنعی میکند و میخواهد نشان بدهد که داستان وحشت است، اغراق در تصویرسازی است که خواننده را به سمت وحشت کودکانه میبرد. نکته برجسته این کتاب که در اول گفتم توقعش را نداشتم، دغدغه قصهگویی نویسنده است. نویسنده میخواسته قصه بگوید و زبان و لحن کلاسیک را برای این کار انتخاب کرده است. نکته دیگر اینکه این اثر به ویرایش زبانی عمیق نیاز دارد.
این منتقد ادامه داد: همه داستانهای مجموعه به غیر از یک داستان، دغدغه اصلیشان مرگ است. در کل داستانهای این مجموعه یکدست نیستند و به نظرم نویسنده میتوانست برای یکدستی بعضی از داستانها را حذف کند.
نویسنده باید به تعریف دقیقی از داستان خودش برسد
در ادامه کامران محمدی گفت: دولتشاه آخر داستانهای این کتاب تاریخ زده است و این تواریخ نشان میدهد که داستانها به 4 تا 5 سال پیش برمیگردد. این کتاب مجموعه اول دولتشاه هم هست و به نظرم خانم زرلکی به همین دلیل میگوید توقع نداشته این مجموعه خوب باشد. کسی که میخواهد کتاب چاپ کند باید تعریف دقیقی از داستان برای خودش داشته باشد. وقتی نویسنده به تعریف مشخصی از داستان رسید و دیگر کارش از مرحله تمرین گذشت، وقتش است که کتابش را چاپ کند.
وی افزود: شک دارم دولتشاه وقتی این داستانها را نوشته بود، این اعتقاد را نسبت به آنها داشته است. یک ژانری که در حال رایج شدن است و کارهای دولتشاه هم در آن جا میگیرد، داستان شگفت توصیفی است. وقتی از ژانر صحبت میکنیم، دو معنی مد نظرمان است؛ یکی ساختار و دیگری مفهوم. وحشت این نیست که فقط ما را بترساند. به نظرم در ایران اصلا ژانر وحشت نداریم و داستان وحشتی وجود ندارد که با توجه به قواعد این ژانر نوشته شود.
محمدی ادامه داد: به نظرم از 16 داستان این مجموعه 12 داستان در همین ژانر شگفت توصیفی که اشاره کرده جا دارند. ژانر شگفت قبلا وجود داشته است و این حالت توصیفیاش است که کم کم دارد رایج میشود. نکته دیگر اینکه نویسنده باید پیش خودش به این جواب برسد که نوشتهاش داستان است یا گزارش؟ تفاوت میان داستان و گزارش عنصر حرکت است. هر نوع حرکتی قبول است تا نوشتهمان داستان باشد نه گزارش. پس نویسنده باید اول این موضوع را برای خودش حل کند و در این زمینه مخاطبها مهم نیستند که نویسنده بخواهد جوابشان را بدهد. او باید اول کلاه خودش را قاضی کند.
این نویسنده گفت: وقتی توصیف میکنیم، یعنی حرکت نداریم. در نتیجه داستان هم نداریم و در حال سکون هستیم. درباره شکل روایتهای این کتاب هم باید بگویم که کلی و داستانها بیشتر کلیگویی هستند. نویسنده همهچیز را کلی میگوید چون شیوه روایتی که انتخاب کرده، کلی است. به زبان کتاب انتقاد جدی دارم و معتقدم نه تنها به ویرایش احتیاج دارد که خیلی هم بد است. به نظرم این داستانها به اختلاف سطح نیاز دارند چون لحظه شگفت داستانها، آغاز داستان است نه پایان آنها.
نظر شما