پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۱ خرداد ۱۳۹۰، ۱۴:۴۶

تفکر و رسانه-18/

رسانه‌ها برای مخاطب عام ساده‌سازی می‎کنند

رسانه‌ها برای مخاطب عام ساده‌سازی می‎کنند

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: رسانه‎ها مهمترین مسائل را در قالبهای کوتاه به مخاطبان خود عرضه می‏کنند. بنابراین از آنها نمی‎توان انتظارداشت در بسط ظرایف و دقایقی که مشاهده می‎شود تعمق داشته باشند.

هنر هر روزنامه نگاری خواه به صورت مکتوب یا شنیداری یا تصویری در این است که با توجه به تحولات اجتماعی و فرهنگی و فکری که در دنیای امروز پیش آمده مطالب مورد نیاز را به صورتی موجز و مفید در اختیار مخاطب خویش که بطور معمول فرصت مطالعات عمیق را تدارند، قراردهند و نیاز او را برای کسب آگاهیهای لازم برطرف سازند.
 
چنین امری نیاز به مهارت و آگاهی لازم دارد که روزنامه نگار باید در حوزه تخصصی خود بدان آراسته باشد و این امتیازی است که هر مخاطبی به آسانی آن را در می‎یابد و اگر چنین احساسی به او دست ندهد طبیعتاً از آن روزنام نگار و ارگان وابسته به او جدا می‌شود. پایین بودنشمارگان مطبوعات و همچنین بینندگان و شنوندگان رسانه‎های تصویری و شنیداری سر در همین نکته دارند.
 
برجسته‎ترین هنرهر روزنامه نگاری در این است که موضوعات دشوار و پیچیده را تبدیل به مفاهیم قابل فهم برای همه مردم سازد، زیرا مخاطبان او از طیفهای مختلف جامعه می‎باشند. بنابراین به کاربردن اصطلاحات و کلمات دور از ذهن و بسیار ادیبانه و مفاهیم و معانی نامستعمل نه تنها موجب بد فهمی می‌شود بلکه مخاطب را از مفاهیم اصلی دور می‎سازد. همه این موارد اصول اساسی حرفه روزنامه نگاری را شکل می‌دهد و موجب پیوند بیشتر میان روزنامه نگار و مخاطب او می‌شود.
 
این هم بستگی به نوع تفکری است که آن افراد دارند. اگر خود روزنامه یا هر  رسانه دیگری تفکری می خواهد انتقال دهد تفکرش را باید طوری به دیگران منتقل کند که دیگران هم آگاه شوند. آن نوع نگارشی و تفکر فرد است که می‎خواهد هرجا که باشد،سایت،روزنامه ،هفته نامه یا حتی مجله فرقی نمی‎کند. این افرادی که باید یک نگاه آرزومندانه داشته باشند اگر این نگاه را داشته باشند آن وقت دیگران و خود او هردو در انجام این کار موفق خواهند شد اگر برای مثال یکسری آرایی است که قابل تحقیق و تفحص است اگر اینها کمک به افرادی که در جامعه حضور دارند بدهد این کار می‎تواند به آنها درسی باشد و به عنوان آموزشی و پرورشی عمل کند.
 
رسانه‌ها از جهت اینکه اطلاعات بسیار زیادی در تمام زمینه‎ها منتشر می‎کنند فرصت تفکر از مخاطبان را می‎گیرند زیرا در هر زمینه‎ای با بمباران اطلاعاتی مواجه هستیم و این بمباران اطلاعاتی آنچنان پیرامون انسانها را گرفته که فرد را از انتخاب یک موضوع و پرداختن به آن و همچنین تفکر کردن در آن زمینه باز داشته است.
 
 از این جهت است که می‎گویند رسانه‎ها قدرت تفکر را از انسان می‎گیرند و این حرف درستی است. زمانی می‌گفتند مشکل رسانه‎ها کمبود منابع است اما امروزه انبوه بودن منابع کار را مشکل کرده است. اینکه منابع متعدد از افراد و شخصیتها و سازمانهای متعدد پیچیدگی این جهان اطلاعاتی را آنچنان می‎کند که انسان حیران می‎ماند که چه کار کند و کدام یک را انتخاب کند. اینکه باید این جهان اطلاعاتی مدیریت شود حرف صحیحی است و چگونگی مدیریت این جهان اطلاعاتی از اهم واجبات در حیطه تفکراست که باید با آن برخورد کرد.
 
به نظر می‎رسد یک راه مهم و قابل قبول برای انتقال آرای ژرف به مخاطبان این است که حوزه‎های تفکر را بر اساس حوزه‏های مهم منسجم‎تر و تخصصی‌تر کنیم.
 
 افراد را باید در شرایط کنونی براساس پیچیدگی‎های علمیی که بوجود آمده در حوزه‎های مختلف و در موضوعات خاص متخصص کرد. در گذشته یک فیلسوف تمام دانش زمانه اعم از ریاضیات و علوم، کائنات و الهیات را فرا می‎گرفت وبر آنها احاطه داشت اما امروزه به جهت گستردگی حوزه علم نمی‏توان به همان تقسیماتی که در گذشته بود موضوعات را تقسیم کرد و موضوعات بیکرانی وجود دارد که باید یکی یا چند مورد را انتخاب کرد و در آن فیلسوف و متخصص شد.
 
بنابراین راه حل این موضوع، مدیریت اطلاعات است و بعد تخصصی کردن حوزه‎های علم و هدایت کردن آموزش گیرندکان و جوانان و دانشگاهیان در یک حوزه خاص است. یعنی متخصص شدن در آن حوزه خاص و عمیق ترشدن در آن حوزه. زیرا امروزه تعریف خاصی از بیسوادی می‌دهند و کسانی که دسترسی به اینترنت ندارند و کارکردن با آن را بلد نیستند بی سواد محسوب می‎شوند.
 
اینکه رسانه‏ها مسئولیت هدایت اطلاعاتی جامعه را به عهده دارند اگر چنانچه خودشان ناتوان باشند به جامعه ضربه می‎زنند. چنانچه رسانه‎های تصویری شنیداری ایران بویژه رادیو و تلویزیون ما نتوانسته در کارش موفق بشود و جامعه را از لحاظ اطلاعاتی تغذیه کند.
 
حکم کلی در مورد همه رسانه‎ها نمی‎توان داد و حکم کلی دادن درست نیست. بعضی رسانه‎ها، آنهایی که به دنبال مخاطبان عام هستند مثل روزنامه‎ها و برخی شبکه‎های رادیو و تلویزیون و برنامه‎هایشان نمی‎توانند تفکر عمیق نظری را به مخاطبان عام منتقل کنند و چنین کارکردی هم ندارند و نمی‎توانند هم داشته باشند.
 
ولی استفاده از سایتها و اینترنت و برنامه‎های تخصصی رادیو و تلویزیون می‎توانند تاحدی در مخاطبان ایجاد تفکر کنند و تفکر عمیق را به مخاطبان منتقل کنند، لذا صدور حکم مطلق درباره کارکرد آنها جای تأمل دارد.
 
انتقال کامل آرای ژرف به ناقلان پیامها بستگی دارد که مخاطبان خود را حساب شده انتخاب کنند و براساس محاسبات دقیق و تواناییها و کارکرد رسانه در جهت انتقال پیام دقیق و انتخاب شده به مخاطب، عمل کنند.
 
ضرورت انتقال کامل و صحیح آرای ژرف به مخاطبان عام اهمیت بسیاری دارد . اهمیت هر پیامی ضرورت انتقال محتویات آنرا بطور کامل می‎رساند. در واقع این ارزش پیام است که میزان ضرورت را مشخص می‌کند. برای مثال پیامهای مذهبی به خاطر کارکرد بسیار اساسی و مهمی که دارند از اهمیت و ضرورت بسیاری برخوردارند و بایستی دقت شود این پیامها بدون اشتباه و بی نقص منتقل شوند. 

اینکه رسانه‎ها بخواهند تفکر عمیق نظری و مباحث ژرف و فکری عمیق به مخاطبان خود منتقل کنند در مفهوم رسانه‌های روزمره این قابلیت را ندارند و بطور معمول فقط تلنگری می‌‎زنند و ایجاد انگیزه برای رویکردهای عمیقتر فکری و اندیشه‌ای می‌کنند.

راهکارهای انتقال تفکر عمیق به مخاطب استفاده از رسانه‎های خاص و تخصصی است، اینکه ما در علوم ارتباطات کتاب را هم در زمره رسانه‌ها طبقه‎بندی می‌کنیم به خاطر همین موضوع است. یعنی در این مفهوم کتاب هم می‌تواند بعنوان یک رسانه قدرتمند برای انتقال اندیشه‌ها و افکار ژرف مطرح باشد.
 
از طرف دیگر برخی رسانه‎ها هم مانند رادیو و تلویزیون می‎توانند با تولید برنامه‏ها و کانالهای تخصصی انتقال اندیشه و دیدگاهها و تفکرات عمیق را بر مخاطب عام بهبود بخشند. ولی در کل رسانه‌‎های روزمره مثل اینترنت و مطبوعات و رسانه‎های متداول اطلاع رسانی قابلیت و قدرت این کار را به هیچ وجه ندارند. ولی می‎شود با ایجاد رسانه‎های تخصصی تا حدودی از این ضعف کاست و آن را جبران کرد.
 
بطور طبیعی در کشوری که مخاطبان رسانه‎ها عادت کرده‎اند از آنها فقط برای اطلاع رسانی و خبریابی از عقاید و اندیشه‎ها استفاده کنند و ضریب نفوذ این رسانه و بویژه عمقشان زیاد نباشد نمی‎شود به انتقال تفکر عمیق به مخاطبان دلخوش بود بلکه باید با عمق بخشی به رسانه‎ها، دیدگاهها و اندیشه‎ها را سریع و هرچه بهتر و مناسبتر انتقال داد. ولی می‎شود گفت در ایران متأسفانه اغلب رسانه‎های موجود حامل چنین دیدگاههای نظری و اندیشه‎ای نیستند.
 
بعضیها نیز معتقدند رسانه‎ها قدرت و توانایی انتقال تفکر عمیق نظری به مخاطبانشان را دارند ولی اگر از این توانایی استفاده نمی‌‎کنند بحث دیگری است.هر رسانه گروهی به دلیل وقت کم یا ضرورتی که می‌خواهد به اخبار مهمتر بدهد و آنها را منعکس کند یا اینکه تحلیل سطحی اجتماعی سیاسی هم ارائه بدهد، از انتقال تفکر عمیق نظری بر مخاطب عام باز می‎ماند. ولیکن توانایی انجام این کار را دارد.
 
نباید تفکر ژرف و عمیق را از مطبوعات و رسانه‎ها شروع کرد. تفکر ژرف از سواد درون جامعه نشأت می‌گیرد. باید تک تک افراد مطالعه و سواد بالایی داشته باشند و پایه‌های مطالعاتی‌اشان قوی باشد تا آنوقت اهل تفکر و توجه به مسائل و امور مربوطه باشند.اگر مردم کشوری اهل مطالعه نباشند رسانه‎ها به تنهایی نمی‏توانند تفکر عمیق و ژرف را به مخاطبانشان ببخشند و آن را شروع کنند.

رسانه‎های مکتوب می‌توانند با نوشتن مقالات در ستونهای مربوط به خود.از برخی مسائل به مردم آگاهی دهند یا صدا و سیما می‎تواند با فراخواندن کارشناسان با برنامه‌ها و میزگردهای تحلیلی اطلاعات کاملتر و دقیقتری در اختیار مردم بگذارد همه اینها به سواد عمومی مردم یک کشور برمی‌‎گردد. اگر افراد با سواد نباشند و سواد عمومی در سطح بالایی نباشد همه این مشکلاتی که گفتید حل نخواهند شد.
 
نقش رسانه‎ها بویژه در جهان جدید بسیار مهم است، زیرا بستر تحقق تفکر و اندیشه را فراهم می‎آورد، یا می‎توانیم بگوییم که می‎تواند چنین باشد. البته از سویی دیگر رسانه‏ها از این توان برخوردارند که خود ابزاری در دست قدرت شوند. متأسفانه این وجه دوم در مورد رسانه‌ها نسبت به وجه اول صادق‎تر بوده است.
 
اما عنایت داشته باشیم و از یاد نبریم که تفکر در معنای اصیل خود راهبر انسان است، بنابراین و از این منظر رسانه خود بیانگر تفکری است که در دوره ما ظهور یافته است، چه رسانه به معنای اول آن که پدید آورنده بستری مناسب برای اندیشه بود چه در معنای دوم آن که ابزاری در دست قدرت باشد.
 
عوام زدگی زاییده ابهام است. هرگونه ابهام در ساحت اندیشه به عوام زدگی دامن می‎زند. بنابراین هرقدر بتوانیم اندیشه‎ای را از ابهامات بدور نگه داریم به همان میزان از عوام‎زدگی فاصله گرفته‎ایم. بدور از ابهام سخن گفتن با ساده کردن مطالب و اندیشه‎هایی که براحتی در قالب اصطلاحات ظهور نمی‌یابند و قالبهای متعارف را برنمی‎تابند متفاوت هستند. هر اندیشه ساده‎ای لزوما به معنای آن نیست که عاری از ابهام است بنابراین واز این جهت ارائه اصطلاحات تازه و بیان دقیق آنها می‎تواند زمینه و بستر را برای پرهیز از ابهام فراهم آورد.

تأمل نظری بدون ورود در حوزه عمل امکان تحقق خود را از دست می‎دهند. هر نظری در ذات خود وجهی عملی دارد. وقتی از تأمل نظری سخن می‎رود در واقع به وجهی، عمل مد نظر است، امور نظری صرف، گرچه در ظاهر از عمل فاصله دارند اما بی‎شک در محو بودن خود عین عمل هستند.

بنابراین هرگونه تأمل نظری و البته طرح آنها در قالب اصطلاحات عاری از ابهام می‎تواند به بسط این حوزه کمک کند. رسانه‎های گروهی در انتقال تفکر عمیق نظری بر مخاطبان عام آن قدرت لازم را ندارند و تاحدودی در سطح می‎مانند و به ظاهر قضایا می‎پردازند.

 همانطور که از اسم این رسانه‎ها پیداست برای مثال رادیو و تلویزیون و روزنامه کارشان دادن اخبار و اطلاعات روزمره به مخاطبانشان است نه اینکه آنها را به تفکر عمیق واداشتن بیشتر رسانه‏های گروهی به امور سطحی می‌پردازند و کمتر تفکر عمیق در مخاطب ایجاد می‌کنند.

یکی از راهکارهای انتقال تفکر عمیق  تشکیل محافل و گروههای علمی حالا چه در سطح دانشگاهها یا در سطح مراکز خصوصی است.
 
یکی از مشکلات و مسائل گریبانگیر همه جوامع چه توسعه یافته و چه در حال توسعه همین سطح پردازی رسانه‎هاست در سطح ظاهر ماندن و به اعماق و ژرفناها نرفتن از ویژگیهای رسانه‎ها به خصوص رسانه‎های امروزی است که اگر می‎شد آنها به عمق و ژرفا بپردازند مشکلات بسیاری از مردمان جوامع جهانی امروزه قابل حل بود.
 
درحال حاضر رسانه‎های موجود در جهان قدرت انتقال تفکر عمیق نظری را بر مخاطبان عام ندارند. زیرا کار رسانه انتقال تفکر نیست بلکه رسانه به درد انتقال اخبار روزمره و اطلاعات عمومی می‏‎خورند.
 
این راهکارها به تکامل اخلاقی و تکامل فرهنگی یک ملت برمی‎گردد. اینکه ملتی ذهن آنقدر رشد کرده باشد که دنبال چیزهای مبتذل و عوامانه نرود. برای مثال مد شده که از اینترنت بعضی کتابهای فلسفی را پرینت گرفته یا دانلود می‌کنند و خلاصه اینکه یکجوری آن را بر می‎دارند، این وسیله انتقال تفکر می‎شود.
 
اگر رشد فرهنگی در حدی باشد که عامه مردم بتوانند از موارد اصیل و حقیقی استفاده کنند این انتقال تفکر امکان دارد، وگرنه چه تلویزیون، چه ماهواره و چه اینترنت که باشد مردم و عوام به دنبال شبکه‌های مبتذل و عامیانه آنها هستند. بله این بستگی به رشد فرهنگ مردم دارد که چه چیزهایی را از رسانه‎ها دنبال کنند. اگر فرهنگشان بالا رود دنبال چیزهای اصیل و تفکرات عمیق می‎روند.
 
اهمیت تأملات نظری در این خصوص خیلی کم است، زیرا راههای پیشگیری این قضیه و جلوگیری از انتقال نامناسب اطلاعات توسط رسانه‌ها بیشتر روشهای تربیتی و عملی را می‎طلبد و ارتباطی با تفکر نظری و عمیق ندارند.
 
در عمل باید سیستمهایی را بکار گیریم و بکار بندیم که افکار نامناسب پخش نشوند. تفکر نظری بحثی و بخشی است که به اصول منطقی و متافیزیک و بنیان اخلاق و بنیاد دین و مباحث دیگری مربوط می‎شود و چندان ارتباطی با این قضیه ندارند.

رسانه‎های عمومی تنها اطلاعات اولیه و مقدماتی برای تفکر را به مخاطبانشان منتقل می‎کنند. آنها بواسطه اینکه زیاد هستند اطلاعات حجیمی را به مخاطبانشان القا می‌کنند و این خودش قدرت انتخاب را بر مخاطب می‎بندد. از این جهت رسانه‎ها مانعی برای انتقال تفکر عمیق برای مخاطبانشان هستند.آگاهی دادن به مخاطبان یعنی اطلاعات رسانه‎ها آزادانه و اختیاری توسط مخاطبان انتخاب شود.
 
افرادی که از رسانه‎های مختلف استفاده می‎کنند باید بدانند که خودشاان را منفعلانه و بی محابانه در اختیار رسانه‎ها قرارندهند. یعنی بعضی از اطلاعات غیر مفید و غیر لازم را حذف کنند تا فرصت برای اندیشیدن مهیا شود.
 
این مسئله بسیار مهم است. ولی شاید یکی از نتایج یا ثمرات رسانه‎های عمومی استفاده از همین عامل تأثیرگذار و عامل منفی باشد که خودشان اعمال می‎کنند. یعنی شاید انتقال صحیح پیام رسالت یک رسانه عمومی نباشد یعنی آنها این سوء استفاده را دارند که از حجم زیاد اطلاعاتی که به مخاطبانشان می‎دهند و انبوه اطلاعاتی که بر سر آنها می‎ریزند قدرت استنتاج و تفکر را از مخاطبانشان می‎گیرند.
 
اینکه مخاطب به هنگام درمعرض بودن رسانه‎ا‌ی باید قدرت تفکر داشته باشد بسیار ضروری است و این قدرت را نباید ازو سلب کرد و این حق مسلم اوست و رسانه‎هایی هم که غرض‌ورزی ندارند و می‎خواهند اطلاعات ژرفی را به مخاطبان خودشان منتقل کند باید این مهارت را در مخاطبانشان ایجاد کنند.
 
باید دید علت و فلسفه وجودی ایجاد این رسانه‎ها چیست، این پرسش خیلی مهمی است. نمی‎شود در یک جمع بندی کلی گفت همه رسانه‎ها در خدمت نوعی نگاه متعارف و میانه بر روی مخاطبان خود هستند. بلکه رسانه‌هایی هم  در ایران و هم در جهان هستند که هدف آنها تعمیق اندیشه‎ها و گسترش اندیشه مخاطبان خود هستند در واقع آنها در صدد تعاطی اندیشه‎ها هستند. بنابراین جمع بندی کلی برای اثر رسانه‌ها خیلی مشکل است.
 
 به نظر می‎رسد بین رسانه‎های عمومی و رسانه‎های تخصصی بستگی به هدفشان باید تفکیک قائل شد. رسانه‎های عمومی در خدمت کل مردم و عوام در یک سطح متوسط  هستند ولی رسانه‎های تخصصی بدنبال انتقال تفکر به مخاطبان هستند.
اگررسانه‎ها را به دو بخش رسانه‎های عمومی و رسانه‎های تخصصی تقسیم کنیم رسانه‎های همگانی بطور معمول در خدمت ساده سازی اندیشه‎ها هستند ولی رسانه‎های تخصصی می‎توانند زمینه‏‎ای برای آشنا ساختن مخاطبان به اندیشیدن باشند. اگر چه به تنهایی نمی‎توانند در این خصوص نقش کلیدی بازی کنند آنها فقط می‎توانند راهبردهایی داشته باشند که مخاطبانشان را به روی آوردن منابع اساسی‏تری که اندیشه را تعمیق می‎بخشد تشویق کنند.
 
کسانی که سعی می‎کنند اندیشه‎های عمیق را عمومی کنند باید تسلط و احاطه لازم را در این زمینه داشته باشند که در انتقال اندیشه‎های عمیق و معانی ژرف،  این کارشان به مبتذل سازی اندیشه‎ها منجر نشود.
 
گاهی اوقات آسان سازی، پیامدهای منفی به بار می‎آورد ولی اگر دست اندرکاران و مسئولان و تولید کنندگان از آگاهی و احاطه لازم بر تولیدات خود برخوردار باشند تاحدی می‎توانند جلوی مبتذل کردن اندیشه‎ها را بگیرند.
 
 ببینیم که تعریفمان از رسانه چیست؟ اگر برای مثال کتاب را هم جزو رسانه‌ها تلقی کنیم این حرف رد می‌شود. اما اگر برای مثال بخواهیم صرفاً نگاهمان به رسانه شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون باشد طبیعی است که این رسانه‌ها بطور عمده عمق ایجاد نمی‌کنند و بیشتر به دنبال ایحاد کردن رفتار هستند و کمتر تفکر به همراه دارند.
 
اگر تعریفمان را محدود نکنیم و به رسانه‌های مثل کتاب و مطبوعات تخصصی نظر بیفکنیم به این نتیجه می‎رسیم که خیلی از رسانه‌ها مثل اینها عمق ایجاد می‌کنند و خیلی رسانه‎ها هم مثل تلویزیون عمق ایجاد نمی‎کنند و تنها به دنبال ایجادکردن رفتار در مردم هستند.
 
به نظر می‎رسد نپرداختن به مسائل روزمره و نشان دادن تحلیل و آنچه که با عنوان مواد رسانه‎ایی پشت پرده مطرح می‎شود می‎تواند به مردم کمک کند که از رسانه به سمت عمق و تفکر دادن استفاده بکنند.

به هرحال آموزه‌های دینی هم خیلی کمک می‎کند برای اینکه مردم ما خیلی عوام زده به موضوعات فکر نکنند و رسانه‏ها بیشتر به دنیال آن باشند که عمق ایجاد بکنند و به دنبال مسائل و موضوعات ساده‎لوحانه و عوام زده نباشند.

این شبکه‎ها با مخاطبانشان که بطور عمده نخبگان جامعه هستند تفکر عمیق را می‎رسانند. میزگردهای جامعه شناختی، روانشناختی و کلامی و تفسیریمعمول مخاطبان خاص خود را دارند و از این طریق با ذهن مخاطبانشان ارتباط برقرار می‎کنند. برنامه‌ها و میزگرد و اما اگررسانه‎های مکتوب را در نظر بگیریم یکسری مجلات تخصصی این وظیفه یعنی انتقال تفکر عمیق به مخاطبانشان را برعهده گرفته‎اند چنانچه روزنامه‏ها در صفحات بخش اندیشه خود اگرچه تفکر سطح بالایی را مطرح نمی‎کنند ولی همانها هم توانایی رساندن تفکر به ذهن مخاطبانشان را دارند.
 
 باید شبکه‏های تخصصی علمی فکری پدید آوریم. البته این مسئله در غالب کشورهای دنیا وجود دارد برای مثال در آمریکا شبکه‎های خصوصی و متخصص در اندیشه و سیاست در سطح بالا وجود دارد . چنانچه شبکه دو ایران به برنامه های سیاسی بیشتر می‎پردازد. هر رسانه‎ای برای انتقال مفاهیم ظرفیتی دارد. رسانه‎های مکتوب، رسانه‎های شنیداری، رسانه‎های دیداری شنیداری، هرکدام ظرفیتشان متفاوت است و ابن مسئله بخاطر این است که مؤلفه‎های بیان در این رسانه‎ها متفاوت است.
 
رسانه‎های اولیه انسانها را در نظر بگیرید که استفاده از دود آتش و ابزار صوتی مثل طبل و اینها برای انتقال اطلاعات و مفاهیم صورت می‎گرفت اما مفاهیم جدی و تصویری را هرگز نمی‎شود با اینها انتقال داد، به همین تناسب رسانه‎های مدرن که بطور عمده رسانه‎های تصویری هستند زبانشان برای انتقال مفاهیم عمیق الکن است.
 
از سوی دیگر در اینجا یک ادعایی وجود دارد اینکه اگر این رسانه‎ها به سراغ مفاهیم عمیق بروند، مفاهیم عمیق قدسی را دچار یکجور تقلیل گرایی می‎کنند و به‎نوعی مفاهیم قدسی را تبدیل به مفاهیم عُرفی می‌کنند.
 
باید مؤلفه‎های بیانی متناسب با آنها را پیدا و استفاده کنیم و از رسانه‎هایی که این ظرفیت را دارند استفاده شود. برای مثال رسانه‌ای مثل روزنامه که از نام او پیداست به اخبار و مسائل روز می‎پردازد  استفاده از آن برای انتقال مفاهیم عمیق به خطا رفتن است . اما شما می‏توانید این مفاهیم را در یک فصلنامه تخصصی بیاورید و کیفیت هم تا آنجایی که امکان دارد حفظ شود.
پس اولا باید از رسانه متناسب با انتقال مفاهیم استفاده و انتخاب کرد دوم اینکه مؤلفه‎های مفاهیم بیانی را متناسب با آن مفاهیم استفاده کرد گو اینکه بسیاری از این مؤلفه‎ها نیاز به ابداع و ابتکار جدید دارد و از مؤلفه‎های متعارف استفاده کردن این مفاهیم، آنها را دچار نوعی عرفی گرایی و تقلیل و پائین آوردن سطح علمی می‎کند.
 
واقعا اگر ما در دنیای رسانه‌هایی زندگی می‎کنیم که بخش عمده‎ای از ارتباطات و تعاملات فکری، فرهنگی و اجتماعی ما توسط این رسانه‏ها اتفاق می‎افتد ما باید زبان این رسانه‌ها‎ را درک کنیم و زبان متناسب با مفاهیم مورد نظر خودمان را بدست دهیم، وگرنه انتقال ناقص مفاهیم ژرف یا کاهش یافتن این مفاهیم توسط رسانه‎ها منجر به یک گسل فرهنگی خواهد شد.
 
یعنی اینکه در عین حال که ما فکر می‎کنیم در انتقال هویت فرهنگی و فکری خود به مخاطبان رسانه موفق بودیم در همین حال بسیاری از این مفاهیم را انتقال نداده‎ یا ناقص انتقال داده‎ایم و این موجب می‎شود یک گسل فکری و شکاف فرهنگی در جامعه رخ دهد.

بطور کلی می‌توان گفت رسانه‎ها رابطه‌ای برای اطلاع رسانی و آگاهی مخاطبان خود را دارند که تابع شرایط خاص هستند. این شرایط خاص آنان را بر آن می‌دارد که مهمترین مسائل را در قالبهای کوتاه به مخاطبان خود عرضه کنند. بنابراین از وسایل ارتباط جمعی یا باصطلاح رسانه‎ها نمی‎توان انتظارداشت در بسط ظرایف و دقایقی که مشاهده می‎شود تعمق داشته باشند.زیرا در این صورت نه تنها مخاطبان خود را از دست می‎دهند بلکه از وظیفه اصلی خود نیز دور می‌افتند. از همین روست که اصطلاح ادبیات ژورنالیستی به معنای اطلاعات و آگاهیهای کوتاه و عاجل به شمار می‎روند، چندان که برخی، نگاههای سخت منتقدانه به آن دارند.
کد خبر 1332516

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha