هر واژهای در چارچوب کاربردهایی که در طول زمان داشته است، جامه معانی خاصی را بر تن میکند که اگر چه این معانی وجهی قراردادی دارند اما کاربرد آن واژه به طور معمول معنای خاصی را به ذهن متبادر میکند یا اگر آن واژه واجد چندین معنا باشد، دست کم نحوه کاربرد و توجه به بستری که آن واژه در آن به کار میرود معنای آن را آشکار میکند.
بااین حال گاه ممکن است فردی واژهای را به کار برد در حالیکه مراد وی هیچ یک از معانی و تعابیر معمول و موجود برای آن نباشد بلکه وی خود معنای جدیدی را جعل و بر دوش آن واژه سوار کند.
در چنین شرایطی است که اگر جاعل معنای جدید، توضیحی درباره آنچه در نظر دارد، ندهد آنگاه مخاطبان و شنوندگان در مواجهه با آن واژه، همان معنای معمول را در مییابند در حالی که گوینده معنای دیگری را در ذهن دارد و این چنین است که در نهایت امکان مفاهمه و گفتگو سلب میشود.
اما اگر این جعل کردن به عنوان رویهای معمول در زندگی فرد تبدیل شود و وی بر این باور باشد که وقتی وی واژهای را به کار می برد، آن واژه همان معنایی را میرساند که وی مراد میکند، نه کمتر و نه بیشتر آنگاه ما با تعاریفی قراردادی مواجهیم که البته کاملاً بیمنطق و خارج از هر گونه چارچوبی از قواعد و اصول معمولند و میتوان آن را مغالطه معناگردانی خودسرانه نامید.
این معناگردانی خودسرانه حتی اگر به تمامی تابع هیچ قاعد و چارچوبی نباشد باز میتواند منجر به خلط و سوءتفاهم شود به ویژه هنگامی که هیچ قرارداد صریحی در مورد اینکه واژه به چه معنایی گرفته شده وجود نداشته باشد.
به عنوان مثال اگر سخن از فقر باشد و کسی تأیید کند که در انگستان فقر وجود ندارد و بدانیم که فرد مذکور از وضعیت فقیرترین افراد در این کشور آگاهی دارد، آنگاه میتوان گفت که وی مرتکب معناگردانی خودسرانه شده است و واژه فقر را به معنای بسیار خاصی به کار برده است.
اصطلاح معناگردانی خودسرانه را باید به موارد افراطی تعریف قراردادی و کاربرد غیرعادی واژههایی که کاردبرد رایج دارند اختصاص داد. اینکه به کاربرد یک شخص از زبان برچسب معناگردانی خودسرانه بزنیم برابر است با مغشوش کننده دانستن و محکوم کردن کاربرد او. به دیگر سخن واژهها معناهای همگانی دارند و بی توجهی به این نکته در برخورد با واژهها میتواند به خلط و چندپهلویی بینجامد.
البته باید توجه داشت که تعاریف قراردادی جدید برای واژگان همواره نیز منفی نیست و تنها آنگاه آسیبزاست که بیحساب و کتاب و عموماً در ساحت زبان روزمره انجام گیرد. در حالیکه این کار در میان اهل فن و عالمان جوامع علمی گوناگون میتواند هم به پویایی بیشتر زبان و هم به بسط اندیشه و دانش بشری بینجامد که ارزیابی آن بر عهده همان جامعه علمی (مثلاً جامعه علمی فیزیکدانان، فیلسوفان، جامعهشناسان و...) است.
نظر شما