آيا خصومتي نيز از سوي آمريكايي ها متوجه فيلم "سربازان بوفالو" شد؟
بله احساس مي كنم كه اين خصومت وجودداشت.اما پاسخهاي دلگرم كننده اي نيز دريافت كرديم كه مثبت بودند.
احساسي كه مردم دارند اين است كه بايد خيلي مراقب عملكردها ورفتارشان باشند و همين امرآنها را بسيار نگران مي كند. اين در شرايطي است كه فيلم "سربازان بوفالو" چنين رويكردي ندارد. بسياري از روزنامه نگاران آمريكايي واقعا از اينكه فيلمي با نفوذ به نمايش درآمده خوشحال هستند.
آيا هراس داشتيد كه فيلم به نمايش درنيامده و توقيف شود؟
اين امر بسيار مخاطره آميز است.پس از يازدهم سپتامبرو جنگ افغانستان و عراق همه چيز بغرنج به نظر مي رسيد.
درست مانند اين كه فيلم هرگز در آمريكا به نمايش در نمي آيد. زمانيكه استوديوي" فيلم فور" در استراليا بسته شد با خود فكر كردم "خداي من" از اين بدترنمي شد.
احسا س مي كردم كه فيلم از بين خواهد رفت بنابراين در حال حاضر بسيار خوشحال هستم كه فيلم به نمايش در آمده و با عكس العمل هاي مثبت همراه بود ه است.
شركت فيلمسازي ميرامكس فيلم را درروزدهم سپتامبر 2001 خريداري كرد ، آيا اينگونه نيست؟
بله ، دوران غريبي بود. ما فيلم را به صورت مستقل ساخته بوديم و توزيع كننده آمريكايي نداشتيم . بنابراين تلاش كرديم كه خريداري را يافته و فيلم را به او واگذار كنيم.
سپس فيلم د رجشنواره بين المللي فيلم تورنتو به نمايش درآمد و به خوبي درخشيد.اكران درست مانند يك رويا بود. نزاع بزرگي برسر فيلم در گرفت و در اين ميان شركت فيلمسازي ميرامكس وارد شد و با پرداخت پول ، حقوق فيلم را خريداري كرد.ما واقعا احساس شادي مي كرديم.سپس صبح از خواب برخاستيم و تمامي دنيا دگرگون شده بود.
چرا بايد مخاطبان از فيلم شما ديدن كنند؟
اين فيلم واقعا متفاوت است و اگر با سليقه تان نيز هماهنگ نباشد حداقل اثري است كه درگذشته مشاهده نكرده ايد.
فكر مي كنم شباهتهايي با سايرآثار كنايه آميزارتشي همچون "بيست ودو را بگير"، "مش" و يا "دكتر استرنج لاو" داشته باشد اما وقايع آن دردنياي امروزي به وقوع مي پيوندد. سربازان آمريكايي در آلمان شرقي خسته و كسل روزها را سپري مي كنند و چنين چيزي را هيچكس در گذشته مشاهده نكرده است.
علاوه براين فيلم مردم را وادار به انديشيدن مي كند و ايده هايي را پيرامون ذات جنگ مطرح مي كند. مبني براين كه مردم به جنگ علاقه دارند و اگر جنگي وجود نداشته باشد ، آنها آستينها را بالا زده وشخصا جنگي را پايه ريزي مي كنند.
اين ايده متفاوتي است كه معمولا در فيلمهاي ارتشي مطرح نمي شود.پايگاههاي ارتش آمريكا در همه جا ديده مي شود و براي خود امپراتوري را به وجود آورده اند.
فكر مي كنيد تا چه حد رمان بلند "رابرت او كونر"به واقعيت نزديك باشد؟
به نظر من به طرز شگفت انگيزي به واقعيت نزديك است. زمانيكه فيلمنامه را نوشتم تحقيقاتي را پيرامون آن انجام دادم و به شواهدي دست يافتم كه نمايانگر ميزان قتلها و كشتارها در پادگانهاي ارتشي آمريكا است.
در طول سال بين بيست و پنج الي سي قتل صورت مي گيرد و چيزهايي مانند قتلهاي تصا دفي سالي دو يا سه مورد گزارش شده اندو البته آمار خودكشي نيز وجود دارد.
آماري نيز وجود دارد مبني براينكه چه تعداد اسلحه درطول جنگ سرد ناپديد شده است.
اسلحه هايي كه ميلياردها دلار ارزش داشتند دراين مدت ناپديد شدند وهيچ اثري از آنها نيست. ارتش بايد در پايان تست مواد مخدر را آغاز كند تا اثر آن را از بين ببرد هر آنچه كه درفيلم ترسيم شده است از واقعيت نشات گرفته در حاليكه واقعيت به مراتب وخيم تراست.
آيا" ژاكويين فونيكس" همواره اولين انتخاب شما براي ايفاي نقش "ادوود " بود؟
او اولين انتخاب براي اين نقش بود.با وجوديكه ما بازيگران بسيار ي را درنظر داشتيم از او به عنوان بهترين هنرپيشه براي ايفاي اين نقش نام مي برديم.
او هنرپيشه جذابي است چراكه آسيب پذيري و حساسيت دارد بااين وجود تاريكي نيز درشخصيتش ديده مي شود.او درعين حال سرگرم كننده نيز هست و مي داند كه چگونه بايد ديالوگها را به نحوي بيان كندكه خنده دار به نظر آيند.
انتخاب "ادهريس" يك اقدام هوشمندانه است چرا كه كاراكترش به عنوان يك كلنل به دور از هرگونه كليشه است. آيا دراين مورد ترديد داشتيد؟
اين مسئله جالب است چرا كه تصور مي كنم "هريس" در اين مورد ترديد داشت.درابتدا نقش استوار رابه وي پيشنهاد داديم اما او گفت كه نقش كلنل را بيشتر دوست دارد و من از اين بابت واقعا خوشحال بودم .در حقيقت از ابتداي امر مي خواستم كه "اسكات گلين" نقش استوار رابازي كرده و "هريس" در نقش كلنل حاضر شود.بنابر اين براي من كاملا عالي بود."هريس" همواره مرا به گوشه اي مي كشيد و مي گفت :"آيا همه چيز به خوبي پيش مي رود .واقعا خنده دار به نظر مي رسم .در گذشته درنقش كمدي بازي نكرده ام "
به وي مي گفتم :"بله همه چيز خوب است .تو كاملا براي نقش مناسب هستي " .
نظر شما